کارل گوستاو یونگ، در ۲۶ ژوئیه ۱۸۷۵م، در کسویل سوئیس متولد شد. او تنها پسر یک کشیش پروتستان انجیلی اصلاح طلب سوییسی بود و خانواده او، غرق مذهب بود. هشت عمو و پدربزرگ مادری یونگ، همگی کشیش بودند. بنابر نظری، خاندان پدری یونگ به گوته شاعر آلمانی می رسد؛ او در جایی خود را نسبتاً سوئیسی میداند، زیرا قدمت ملیت سوئیسی خانواده اش به صد سال نمی رسد. اولین زمین بازی یونگ، گورستان کلیسا بود.
یونگ در دوازده سالگی به دلیل بیماری صرع که دوره هایی از حالت غش را منجر می شد به نحوی از رفتن به مدرسه شانه خالی می کرد، اما با اراده خود از این سرگیجه و غش و ضعف خلاص شد. او به تدریج به مردی قدبلند، خوشصورت و ورزشکاری نیرومند تبدیل شد که این صفات همراه با قهقهه های شادمانه و عشق به زندگی، به او حضور فیزیکی قابل توجه و جذبه ای بسیار، به ویژه در ارتباط با زنان داد.
جوانی و تحصیل کارل گوستاو یونگ
در جوانی، مجذوب علم و فلسفه شد و دانشگاه بازل برای تحصیل در رشتهٔ پزشکی به او بورس داد. در سن بیست سالگی، پدرش درگذشت و خانواده اش مجبور به ترک خانه کشیشان شدند و به باتمیتگرمیل نزدیک بازل، نقل مکان کردند.
یونگ، به عضویت انجمن مناظرات دانشگاه در آمد. او در مباحثات و وصله پیله کردن های عقلانی، پیشرفت فوق العاده ای داشت. یونگ در یک «تابش شهودی» پی برد آموزه ای که او دنبالش می گردد، روان پزشکی است.
– دوره کارآموزی:
یونگ بیش از دو سال در جلسات احضار روح شرکت می کرد که این جلسات، موضوع آماده ای برای تحقیقات او بود و موضوع پایان نامه دکتری یونگ، در سال ۱۹۰۲ شد. در این سال، نظریات روان پزشکی به دست شارکو و فروید بسط یافت. یونگ کارآموزی اش را در روان پزشکی از دسامبر ۱۹۰۰، به عنوان دستیار بیمارستان بورگهولتزی از درمانگاه های وابسته به دانشگاه زوریخ آغاز کرد.
او طی مدت نه سال، در بورگهولتزلی در برنامهٔ پیشگام تجربی روانشناسی تحت سرپرستی اوژن بلویر رییس بیمارستان فعال شد. تحقیقات بلویلر، حول مسئله اسکیزوفرنی بود. بلویلر در این زمان به تحقیقات فروید دربارهٔ ضمیر ناخودآگاه و روان زدایی اختلالات، گرایش پیدا کرده بود.
یونگ از گالوانومتر برای اندازهگیری حالات روانی از راه پاسخهای پوستی و غدههای عرقی استفاده نمود، دستگاهی که امروزه به آن دروغ یاب میگویند. او در آن زمان مشغول تحقیق در آزمون ربط کلمات و تأثیر آن بر بیماران روانی و تبهکاران بود. کوششهای یونگ در این زمینه باعث شهرت او به خصوص در آمریکا شد. او درسال ۱۹۰۵ پزشک ارشد بورگهولتزلی و مدرس دانشکده طب در دانشگاه زوریخ گردید.
– ازدواج:
یونگ در ۱۴فوریه ۱۹۰۳ با اما یونگ (اما روشنباخ) (۱۹۵۵-۱۸۸۲) ازدواج کرد. «اما» از یک خانواده آلمانی ــ سوئیسی و زنی تحصیلکرده، زیبا و محبوب بود. او دختر یک کارخانه دار ثروتمند بود و این باعث آزادی یونگ از لحاظ مالی شد.
او در سال ۱۹۰۶، نسخه ای از نتایج کارهای خود را برای زیگموند فروید فرستاد. مکاتبه و دوستی آن دو، تا سال ۱۹۱۳ ادامه یافت. اولین دیدار یونگ با فروید در وین اتفاق افتاد و آن دو ۱۳ ساعت تمام با هم حرف زدند. یونگ به زودی چهره ای درخشان در تحقیقات فروید شد. او اولین رییس انجمن بین المللی روانکاوی شد و ویراستار گزارش سالانه این انجمن، که اولین نشریه روانکاوی به شمار می رود، بود.
– تیره شدن رابطه فروید با یونگ:
ارتباط فروید با یونگ که زمانی او را وارث بدون معارض روانکاوی می دانست، در سال ۱۹۰۹ تیره شد. در آن سال، فروید و یونگ برای سخنرانی راجع به روانکاوی در دانشگاه کلارگ به آمریکا سفر کردند. آن ها طی سفر، خواب های یکدیگر را تحلیل میکردند. اما فروید جزئیات مربوط به شرح حال شخصی خویش را برای تعبیر بازگو نمی کرد.
فروید دوبار در حضور یونگ بی هوش شد. بار اول در صف انتظار ورود به کشتی به مقصد آمریکا بودند و بار دوم، در سال ۱۹۱۲ پس از یک مباحثهٔ طولانی راجع به اختلاف نظرهایشان پس از شرکت در کنفرانس مونیخ، مشغول صرف نهار بودند. اختلاف نظر این دو بیش از پیش در سخنرانی های یونگ در دانشگاه فورهام نیویورک در سال ۱۹۱۲ آشکار شد. یونگ با فروید موافق بود که هیستری و وسواس فکری نشانگر جابه جاسازی غیر عادی شور جنسی است؛ اما عقیده داشت که حالات روان پریشی چون اسکیزوفرنی، نمیتواند با اختلالات جنسی قابل توضیح باشد.
همچنین یونگ از اصل با میل به زنای با محارم مخالف بود و آن را نمادی از میل به تولد روحانی مجدد در جریان روانی تبدیل شدن به فردی مستقل می دانست.
میانسالی و ایجاد روانشناسی تحلیلی
در سال ۱۹۰۹ یونگ غرق در مطالعه افسانه ها بود که تمایل به آن ها، او را سرگشته و در عین حال سودایی کرده بود. او پس از جدایی از فروید، سفر پرآسیب گذر از بحران میانسالی را آغاز کرد. او در ۳۹ سالگی به بن بست رسیده بود. دوستان و همکارانش رهایش کرده بودند، از کتاب های علمی بیزار شده بود و سمت خود را در دانشگاه از دست داده بود. بین سال های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹، از جهان کناره گرفت تا ناخودآگاه، خویشتن را بکاود.
او غرق در اعماق تاریک وجود خویش شد. در این هنگام با شخصیت های کتاب مقدس و ایلیاد و اودیسه سخن گفت؛ اما مهم ترین شخصیتی که دیدار کرد، فیله مون بود. آن ها با هم در باغ قدم می زدند و بحث های فلسفی می نمودند. (از نظر روان پزشکی یونگ با خودش حرف می زد و فیله مون یک خیال و نشانه ای از جنون بود؛ اما در چارچوب آثار یونگ در روانشناسی تحلیلی، فیله مون صورت مثالی روح است که برگرفته از گنجینه تصورات ناخودآگاه است.)
– روانشناسی تحلیلی:
یونگ در بقیه ایام زندگی کوشید تا بینش های حاصل از اکتشاف ناخودآگاه خویش را بیان کند. او در سال ۱۹۱۳ روش خویش را روانشناسی تحلیلی نامید تا آن را از روانکاوی متمایز سازد و ادعا کرد که این روش شیوه ایاست که می تواند تمام کوشش های روانشناسی همچون روانکاوی فروید و روانشناسی فردی آدلر را دربرگیرد. او در سال ۱۹۱۹ برای اولین بار کلمه صورت مثالی را به کار برد.
– سانحه ای شگفت انگیز برای یونگ:
یونگ، در اوایل سال ۱۹۴۴، در ۶۹ سالگی، بر اثر سانحه ای زمین خورد و پایش شکست. پس از آن، دچار یک حملهٔ قلبی شد و تحت تأثیر دارو و در حال مرگ، به هذیانی (تجربه نزدیک به مرگ) دچار شد و پدیدهٔ خروج روح از بدن را تجربه کرد. وی درباره این تجربه خود در کتاب خاطرات، رویاها، اندیشه ها توضیحاتی ارایه کرده است.
او کره زمین را از مسافتی می بیند که بیست سال پس از آن فضانوردان، زمین را در آن فاصله برای نخستین بار دیده و وصف کرده اند. زمینی محصور در نوری آبی، با توصیف قاره ها، اقیانوس ها و دریاها؛ حتی هیمالیای پوشیده از برف، اما ابری و مه آلوده؛ صحنه ای که به گفته خود یونگ، دیدنش از آن فاصله، باشکوه ترین چیزی بوده که در عمرش دیده است.
وی در زاویه ای دیگر از تجربه اش، معبدی سنگی را می بیند که پاسخ سوالات بسیاری را در آن، در دسترس خود می دیده است! یونگ سال ها پس از این تجربه، هفده سال دیگر به حیات خود ادامه می دهد؛ در حالی که پزشک معالج وی، اندکی پس از هوشیاری اش، به عفونت خون مبتلا و در میگذرد! پس از این بیماری بود که آثار اصلی یونگ در پی شناخت نوین وی از زندگی نوشته شد.
او اولین کسی بود که در قرن بیستم، کیمیاگری را از لحاظ روان شناسی قابل دسترسی ساخت و نشان داد که چگونه رازهای کیمیاگری شبیه صورت های مثالی رویا هستند.
همسر یونگ، اما در ۲۷ نوامبر ۱۹۵۵ فوت کرد. از آن به بعد یک زن انگلیسی به نام روث بیلی تا پایان مرگ همراه و پرستار او شد.
مقاله مرتبط : سبک فرزند پروری گوستاویو یانگ
مرگ کارل گوستاو یونگ
یونگ راجع به کارهایش مکاتبات بسیاری داشت و بارها در سنین کهولت، از او تجلیل به عمل آمد. او در سن ۸۵ سالگی، در آخرین شب حیات خویش، چشمانش را گشود و جامی از بهترین شرابی که در خانه داشت نوشید. روز بعد در ۶ ژوئن ۱۹۶۱ در کمال آرامش از دنیا رفت.
آثار کارل گوستاو یونگ
یونگ قلمی شهودی و نمایشی دارد و عقل، اثبات گرایی و علیت را برای تشریح ماهیت و کنش های روان ناکافی می داند. تأثیرات وارد آمده به رشد فکری یونگ و نیز ایستار شخصی او در قبال جهان، یادآور دوران رمانتیک و واکنشی است که در این دوران در برابر خردگرایی عصر روشنگری پا گرفت. همچنین جهان بینی علمی او گرچه تجربی است، ولی با نسبی گرایی علمی سدهٔ بیستم، به ویژه با دانش فیزیک همنواتر است.
او هر مفهومی را در چارچوبهای مختلف، به شیوه های گوناگونی مورد بحث قرار می دهد و این سبب می شود که در پایان، مسئله حل نشده باقی بماند.
پیشگامان عرصه ای کشف نشده
یونگ و همچنین فروید، از پیشگامان عرصه ای کشف نشده بودند و اندیشه هایشان در گذر زمان، دستخوش دگرگونی و تحول شده است. در نتیجه نوشته های آنان اغلب حاوی مفاهیمی شکل نیافته، رهاشده و حتی متناقض است؛ به نحوی که برای تشریح اندیشه های این دو باید تا حدودی دقت و مراقبت به خرج داد.
یونگ زندگی حقیقی را گسترش آگاهی می داند، نه جریان زندگی در خود. او می گوید که شخصیتی وحدت یافته به احساس و دریافت زندگی می رسد و انسان صرفاً پدیده ای با حنبه های گوناگون نیست. او «شدن» را همراه با رنج می داند. از نظر یونگ، فرصت مناسب برای توسعه شخصیت انسان کافی نیست. او رشد بشر را از منابع درونی می داند و کسب را که درونا فقیر است، دارای رشد شخصیتی ناشی از بیرون وجودش می داند.
«انسان و سمبول هایش» یک از معروف ترین کتاب های یونگ است که به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. یونگ در این کتاب، بر مطالعه و بررسی شخصیت انسان ها در غالب فرهنگ آن ها پرداخته است. او با موشکافی ذهن انسان و ناخودآگاه جمعی و فردی بشر و همچنین کهن الگوها و خاطرات و تجربیات گذشته بشر، نتایج مفیدی برای بشر و علم روانشناسی بدست آورده است.
او همچنین در آثار خود به آنیما و آنیموس اشاره می کند که در بخش ناهشیار ذهن افراد نقشی کلیدی ایفا میکنند. بر اساس گفته های یونگ، آنیما در ضمیر ناهشیار مرد، به صورت یکی شخصیت درونی زنانه جلوه گر می شود و آنیموس در ضمیر ناهشیار زن، به صورت یکی شخصیت درونی مردانه پدیدار می شود.
کتاب قرمز کارل گوستاو یونگ
در سال ۱۹۱۳ و در سن ۳۸ سالگی، یونگ تجربه وحشتناک “رو به رویی با ناخودآگاه” را داشت. او تصاویری می دید و صداهایی می شنید. او نگران بود که دجار روان پریشی یا اسکیزوفرنی باشد. او باور داشت که این یک تجربه ارزشمند است و بنابراین در خلوت به خود القای توهم و یا به زبان خودش خیال پردازی می کرد. او سپس این وقایع را در یک دفتر چرم قرمز ثبت کرد و به مدت شانزده سال، گاه و بیگاه بر روی آن کار می کرد.
یک روش خطرناک (فیلم)
در سال ۲۰۱۱، در فیلمی به نام یک روش خطرناک، کارل گوستاو یانگ (مایکل فاسبندر) در حین درمان روانی دختری روان پریش به نام سابینا اسپیلرین (کیرا نایتلی)، به نمایش در آمده که در ارتباط حرفه ای خود با زیگموند فروید (ویگو مورنتس)، به مباحثه و تبادل افکار می پردازد. در این فیلم، بخشی از نظریه های آن دو نیز در قالب گفتگوهای بین این دو دانشمند به بیننده منتقل می شود.
منبع :
والتر اودانیک، ولودیمیر. یونگ و سیاست. ترجمهٔ علیرضا طیب. نشر نی ۱۳۷۹.
هاید، مگی و مگگینس، مایکل. یونگ، قدم اول . ترجمهٔ نورالدین رحمانیان. نشر و پژوهش شیرازه. ۱۳۷۹
یونگ، کارل گوستاو. اسطورهای نو «نشانههایی در آسمان». ترجمهٔ جلال ستاری. نشر مرکز. ۱۳۸۲. یونگ، کارل گوستاو. انسان امروزی در جستجوی روح خود. ترجمهٔ فریدون فرامرزی و لیلا فرامرزی. انتشارات آستان قدس رضوی. ۱۳۸۱.
۹۶۴-۳۳-۷۹۵-۲
یونگ، کارل گوستاو. روح و زندگی. ترجمه دکتر لطیف صدقیانی. چاپ نیل. ۱۳۷۹. تهران.
ثبت ديدگاه