همسر آزاری
همسر آزاری بدون سرو صدا هم صورت میگیرد. منتظر هستیم صورت سیاه و كبودی را ببینیم یا با صدای جاروجنجال و گریه همسایه بغلدستی یا بالاسریمان از خواب بپریم یا صورت نزار و رنگ پریده زن یا مرد معتادی را ببینیم تا متوجه شویم كه زن یا شوهر، طرف مقابل را آزار داده و به اصطلاح «همسر آزاری» اتفاق افتاده است؛ ضمن اینكه انتظار داریم مقصر این ماجرا مرد باشد.
این اتفاقها شاید بیشتر شبیه سوژههای تكراری فیلمها باشند! اما همسر آزاری میتواند خیلی آرام و بیصدا و بدون هیچ عارضه ظاهریای اتفاق بیفتد و هیچكس جز زن یا شوهر و نهایتا چند نفر آن طرفتر، از موضوع مطلع نشوند.
همسر آزاری مرد
اینبار برخلاف معمول كه زن، سوژه همسر آزاری است، موردی را بررسی میكنیم كه مرد مورد همسر آزاری قرار گرفته است و این آزار و اذیت، نه جسمی بلكه روانی است.
به نظر عصبی و كلافه بود. به محض اینكه وارد اتاق شد، بدون اینكه از او چیزی بپرسم، شروع كرد: «از دست همسرم خسته شدهام. او انگار من – همسرش – و مادر فرزندانش را نمیبیند. میگوید هیچ حقی در زندگیمان نداری، نه حق مشورت، نه اظهارنظر و نه هر همكاری و همفكری دیگری. همسرم حق شراكت در زندگی را از من سلب كرده است. اصولا بعضی از مردها برای زن هیچ حقی قائل نیستند؛ حتی اگر این زن تحصیلكرده و دارای شغل و وجه اجتماعی برای خود باشد. رفتارش با من تغییر كرده است. سرد و غریبه شدهایم. به مشكلات من توجه نمیكند؛ حتی به تازگی از جدایی حرف میزند».
این خانم عصبی و حق به جانب ادامه داد: «من با اینكه مسؤولیتهای زیادی مثل تدریس و حضور در مراكز مختلف مشاوره، مدارس و…. را دارم اما چیزی از زندگیام كم نمیگذارم. با اینكه گاهی دیر به خانه برمیگردم، همه وظایف مادری – همسریام را انجام میدهم. به نظافت منزل میرسم، غذا درست میكنم. حتی گاهی لباسهای همسرم و بچهها را اتو میكنم… اما انگار بچهها و همسرم من را از زندگیشان حذف كردهاند».
مقاله مرتبط: طلاق عاطفی و روش پیشگیری از آن
مقاله مرتبط: طلاق روانی و عاطفی
دیگر او نیست
«دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست»؛ مرد با گفتن این جمله شروع كرد كه «همسرم در خانه من ادامه تحصیل داد. همه جا همپای او بودم.. به او اجازه كه نه، فرصت دادم به آنچه دوست دارد، برسد. ادامه تحصیل و بعد هم كار در رشته تحصیلیاش، علایق اصلی او بودند و من هم مانع نشدم. همه جا – حتی زمانی كه بچهها به دنیا آمدند – بخشی از مسؤولیت منزل و رسیدگی به آنها را به عهده گرفتم تا همسرم به خواستههایش برسد و من و بچهها مانعی برای رسیدن او به آنچه آرزو داشت، نباشیم».
همسر این خانم با عصبانیت و دلزدگی ادامه داد: «از اول هم به كارش اهمیت میداد؛ مثل حالا. البته ساعت مشخصی برای انجامم كارهایش و از همه مهمتر، فعالیتهای بیرون از منزلش داشت ولی حالا ساعت 8:30 صبح از خانه بیرون میرود و زودترین زمانی كه به خانه برمیگردد، 10 شب است. حتی گاهی وقتی برای كارهای ضروری به محل كارش تلفن میزنم یا با همراهش تماس میگیرم، كار را بهانه و زود گوشی را قطع میكند. گاهی هم منشیاش به جای او به تلفنش جواب میدهد. او اصلا با من حرف نمیزند. یكی دو بار سرزده به محل كارش رفتم. نیم ساعت قبل از آن به همسرم تلفن كرده بودم و منشیاش پشت گوشی گفته بود كه او در حال انجام كار است. وقتی به محل كارش رسیدم، همسرم اصلا آنجا نبود. منشی میگفت همین الان مجبور شد برای انجام كاری همراه یكی از همكارها بیرون برود ولی زود برمیگردد… اما تا یك ساعت بعد هم نیامد… باور دارم همه چیز تغییر كرده است و دیگر هیچ چیز مثل گذشته نیست».
بیرون، خانه او است
همسرم دنبال بهانه است
زن با گفتن این جمله معترضه، درباره دلایل كارهایش توضیح داد: «من وقتی در حال صحبت كردن با دیگران هستم، یا كاری انجامم میدهم یا با كسی درباره موضوعی مشاوره میكنم، نمیتوانم و نباید به تلفن جواب بدهم اما همسرم همین مسائل بیاهمیت را بهانه میكند».
این خانم ادامه داد: «طبیعی است، من هم مثل هر آدم دیگری وقتی به خانه برمیگردم، خستهام اما همسر و فرزندانم متوجه این مسأله نیستند. میخواهند مثل زنها یا مادرهایی كه كار نمیكنند یا كمتر كار میكنند، رفتار كنم. من خستهام و نیاز به استراحت و آرامش دارم. تازه با همه خستگی باز هم شروع به كار میكنم و به كارهای منزل و… میرسم. همسرم عقیده دارد من هر كار دیگری را به او، بچهها و مسائل مربوط به زندگی مشتركمان ترجیح میدهم».
اما همسر این خانم درباره حضور همسرش در خانه میگفت: «من و بچهها میدانیم و توجه داریم كه او خسته است ولی چرا همسر منن باید با تهمانده انرژیاش به خانه برگردد و اینقدر خسته باشد كه حتی برای نیمساعت نتوانیم با هم صحبت كنیم. ما كه از نظر مالی نیازی به این همه كار او نداریم. اینطور كار كردن فراتر از حد و مرز علاقه عادی به كار است. شاید اصلا خسته نیست و فقط تظاهر به خستگی میكند. به نظر من، رسیدگی به كارهای خانه – زمانی كه او برمیگردد – تنها بهانهای برای فرار كردن از ما، گوش نكردن به حرفهای ما و غرق شدن در افكار و برنامههای شخصیاش است. انگار همسرم در دنیای دیگری زندگی میكند».
او ادامه داد: من و بچهها از پس خودمان برمیآییم و توان انجام همه كارهای شخصی و حتی منزل را داریم. نیازی نیست او حتی برایی ما غذا درست كند… اما او متوجه این مسائل نیست. فكر میكند، همین كه غذا همیشه آماده یا خانه و لباسهای ما مرتب و تمیز باشد، او به همه مسؤولیتهایش رسیده است».
ارتباط كلامی آنها به حداقل رسیده است؛ تا حدی كه مرد در اینباره میگفت: «صحبت از مسائل شخصی و گرفتاریهای شغلی، اولین وو آخرین صحبتهای او با ماست. وقتی هم من یا بچهها میخواهیم درباره مسألهای با همسرم صحبت كنیم یا گاهی از نبود او گله كنیم، نبودنش را با چند جمله حق به جانب توجیه میكند و بحث را خاتمه میدهد. ما هم ترجیح میدهیم، حرف نزنیم. همسرم با ما صحبتی ندارد؛ اما مدام با تلفن همراهش صحبت میكند و به دیگران مشاوره میدهد. درواقع كار او باز هم در خانه ادامه دارد؛ هر چند به ظاهر در خانه است و كنار ما».
مادر را از دست دادهایم
«من و برادرم بچه نیستیم؛ هر دوی ما میتوانیم همه كارهای شخصی یا حتی كارهای منزل را به خوبی انجام دهیم. به مادر، برای پختنن غذا، تمیز كردن خانه، اتو كردن لباس یا هر كار دیگری مثل این كارها نیاز نداریم و اصلا هم این كارها وظیفه او نیست. به او احتیاج داریم برای اینكه به حرفهای ما گوش بدهد، ما را راهنمایی كند و همراه ما باشد… اما هیچ وقت نیست.
دختر او ادامه داد: «اوایل مرتب با تلفن حالمان را میپرسید. شاید هم هدف اصلی، كنترل كردن ما بود نه احوالپرسی؛ تا وجدان مادرمم آرام شود و با آرامش به كارهایش برسد. اما حالا نه او دیگر مثل قبل، حتی با تلفن با ما ارتباط دارد و نه ما رغبتی به جواب دادن به تلفنهای او داریم. مادرم كنار ما آرام نیست و بیقراری او، آرامش را هم از ما گرفته است».
پسر این خانم هم درباره مادرش گفت: «برای او، ما و مشكلاتمان یا حتی شادیها و موفقیتهایمان در درجه چندم اهمیت قرار دارد.. مادرم دیگران را خیلی خوب هدایت و راهنمایی میكند؛ اما با ما غریبه است.
او آزاردیده است
در ماجرای مورد بررسی، مرد تحت آزار روانی قرار گرفته بود. شاید در نگاه اول به نظر برسد زن به دلیل سردی روابط، از محیط خانه به بیرون از خانه گرایش پیدا كرده است. اما بیتوجهی به فرزندان و نیازهای عاطفی آنها نشان میدهد مرد به زن بیتوجه نیست و بیتوجهی مرد به او دلیل گرایش او به سرگرمیهای بیرون از منزل نیست. این زن، این نوع زندگی را برگزیده است؛ بدون اینكه به نیازهای روانی همسرش توجه كند. بیتوجهی به همسر و فرزندان از نظر روانی؛ حضور بیرون از منزل بیش از حد طبیعی؛ عدم توجه به نیازهای عاطفی خانواده و در عوض توجه به نیازهای افرادی كه به این خانم مراجعه كرده و راهنمایی میخواهند، نبودن در كنار همسر و فرزندان و رسیدگی به نیازهای روزمره زندگی بدون رفع نیازهای عاطفی آنها، نشاندهنده جدایی و دوری زن از خانواده و در نتیجه آزار روانی همسر است.
چرا میآزاریم
دلایل متعددی را میتوان برای همسر آزاری عنوان كرد؛ تفاوت در دیدگاه فرهنگی زن و مرد، یكی از این دلایل است. درواقع زمانی كه مردد یا زن با دیدگاه خاصی تربیت شده باشد و با همان نگاه، زندگی مشترك را آغاز كند، اگر نتواند یا نخواهد این دیدگاه را تعدیل و تغییر دهد و هركدام از آنها با همان دیدگاههای فردی و اغلب اشتباه خود زندگی كند، همسرآزاری اتفاق میافتد.
بدبینی به طرف مقابل، حسادت و سوءظن، زمینههای دیگری برای همسرآزاری – چه به صورت روانی و چه جسمی – است. اختلالهایی جنسی و اختلالهای عاطفی به هیجان نیز میتواند زمینهساز همسر آزاری باشد.
بیماران افسردهای كه دچار حملات ناگهانی عصبی میشوند، ممكن است در این لحظات خاص، طرف مقابل را چه به لحاظ روحی یا جسمی آزار بدهند. افراد پرخاشگر هم مانند افراد افسرده زمانی كه حالتهای پرخاشگری آنها به اوج میرسد، دست به همسرآزاری میزنند.
زمانی كه مرد یا زن تاب مقاومت و مقابله با استرسها، هیجانها و ناكامیهای بیرون از منزل را نداشته باشد و نتواند آنچه او را بیرونن از منزل آزار داده، برطرف كند به محض بازگشت به منزل، برای تخلیه همه این كمبودها و هیجانهای روانی، زن یا شوهر یا حتی گاهی فرزندانش را مورد آزار و اذیت قرار میدهد.
بیماران مبتلا به شیدایی یا مانیا؛ به ویژه در دورهای كه در مرحله خلق بالا قرار دارند، دست به همسرآزاری میزنند. اختلال استرس پس از سانحه (PISD) یا هر عامل دیگری كه باعث به هم خوردن تعادل روانی افراد شود، میتواند زمینهای برای همسر آزاری باشد.
«تكانههای روانی» – یعنی حالتهایی كه فرد نمیتواند رفتارهایش را كنترل كند – میتوانند دلیل دیگری برای ارتكاب به همسرآزاریی باشد، اعتیاد به انواع مخدرها هم یكی از بارزترین دلیل همسر آزاری است كه نمونههای آن هم كم نیست.
ثبت ديدگاه