مشاوره بعد از ازدواج
هر فردی بعد از ازدواج ممکن است با مشکلاتی مواجه شود که برای برطرف کردن آنها باید به مشاوره بعد از ازدواج مراجعه کند.
برای اینکه در طول زندگی بعد از ازدواج، بتوانید مشکلات خود را به درستی برطرف کنید و زندگی خوب و پایداری داشته باشید بهتر است نکاتی که باعث فروپاشی ازدواج می شود را بدانید و از آنها دوری کنید. مشاوره بعد از ادواج این موارد مهم را به شما تذکر می دهد که در طول زندگی از آنها اجتناب کنید.
اگر به دنبال متخصص با تجربه در زمینه مشاوره بعد از ازدواج می گردید حتما به مرکز روانشناسی اکسیر مراجعه نمایید. اکسیر تمام خدمات خود از جمله مشاوره ازدواج، مشاوره خانواده، مشاوره فردی، مشاوره جنسی و … را به شما عزیزان به صورت حضوری و غیرحضوری ارائه می دهد.
علت فروپاشی ازدواج از نظر مشاوره بعد از ازدواج
ازدواج و زندگی خانوادگی نمونههای کوچکی از خود زندگی هستند و میتوانند لذت و یا درد بیپایان ایجاد کنند. ازدواج و خانواده سالم میتواند منبع ارزشمندی برای دورههای سخت زندگی باشد. برعکس، روابط ناسالم و معیوب میتوانند مشکلاتی را ایجاد کنند که حتی به نسلهای بعدی نیز منتقل گردد. شواهد موجود حاکی از این است که علل شکست ازدواج پیچیده و چند گانهاند. متخصصین مشاوره بعد از ازدواج به عوامل زیر اشاره می کنند که سبب فروپاشی زندگی می شود.
بیکاری و مشکلات معیشتی
به عقیده بسیاری از متخصین مشاوره بعد از ازدواج، فشار ناشی از بیکاری بر خانواده بسیار شدید است و میتواند تأثیر زیادی بر سلامت روابط داشته باشد. بیکاری نه تنها باعث تنگناهای مالی میشود بلکه اعتماد به نفس را کم میکند و باعث انزوا و کاهش توانمندی خانوادهها در دستیابی به زندگی رضایت بخش میشود.
در سوی دیگر طیف هم خانوادهها به علت فشارهای مالی و ترس از بیکاری ساعات کار خود را افزایش میدهند و در نتیجه وقت کمتری برای خانواده خواهند داشت. و این خود فشار دیگری را بر خانواده تحمیل میکند.
عوامل خطرساز در درون خانوادهها
بسیاری از متخصصین مشاوره بعد از ازدواج معتقدند که وجود برخی عوامل در درون خانواده، ازدواج را در معرض خطر جدی فروپاشی قرار میدهد. به عنوان مثال میتوان از مشکلات ناشی از مصرف الکل، اعتیاد و قمار نام برد. جدا از تباهی اجتماعی، آنها اغلب با خشونت در خانواده نیز همراهند. از بیماریهای مزمن هم به عنوان استرسهای ناتوان کننده در خانواده نام برده شده است. برای مثال میتوان از داشتن کودکان معلول، بیماری های مزمن روانی و بیماریهای جسمی خطرناک نام برد.
متخصصین مشاوره بعد از ازدواج، همچنین از خانوادههای مخلوط (که فرزندان حاصل از ازدواجهای قبلی در خانواده حضور دارند) نیز بعنوان خانوادههای در معرض خطر جدی نام میبرند. زوجین در این شرایط اغلب با مشکلات پیچیدهای مواجه میشوند و انتظارات غیرواقعی آنها میتواند فشار مضاعفی بر رابطه زناشویی وارد سازد.
سابقه طلاق والدین هم در برخی نظرات به عنوان عامل خطر جدی فروپاشی در ازدواج مطرح شده است افرادی که در خانوادههای ناکارآمد رشد کردهاند ممکن است در تلاش برای ساختن و حفظ یک ارتباط سالم و رضایت بخش آمادگی لازم را نداشته باشند.
بازنگری در نقشهای جنسیتی و منشور برابری فمینیستها
متخصصین مشاوره بعد از ازدواج معتقدند که بازنگری در نقشهای جنسیتی اثرات جدی در ازدواج داشته است. بدنبال “جنبش زنان”، دیدگاههای بنیادی جدیدی در زمینهی نقش زنان و موقعیت اجتماعی آنان مطرح شده است و مردان اغلب در چگونگی تعامل با این نظرات مردد به نظر میرسند.
عوامل مؤثر در شکل یافتن این دیدگاه ها متنوعاند از این میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- عوامل اقتصادی و ورود زنان به بازار کار
- افزایش سهم زنان در اقتصاد خانواده
- افزایش سطح تحصیلات زنان
- دسترسی به روشهای مؤثر کنترل موالید و کاهش تعداد فرزندان
عدم پاسخگویی به شرایط و مطالبات جدید، میتواند روابط زوج را به عرصه “جنگ قدرت” سوق دهد. تا آنجا که برخی از فمینیستهای افراطی، موضعی بسیار خصمانه به خانواده گرفتهاند و طلاق را رهایی از یک ساختار ظالمانه معرفی کنند و نه فروپاشی یک پیوند مقدس.
نگرشهای منفی و دوسویه به ازدواج
طبق نظر متخصصین مشاوره بعد از ازدواج، نگرشهای منفی که در جامعه (جوامع غربی) نسبت به خانواده شکل گرفته است، پایداری ازدواج را تضعیف میکند. یکی از مهمترین عوامل دخیل در سست شدن روابط زوجها، تردید (و گاه خصومت) نسبت به مفهوم ازدواج است که به خصوص در میان تحصیل کردهها، وسایل ارتباط جمعی و سازمانهای اجتماعی رسوخ کرده است.
نقش سازنده و مثبت خانواده در حفظ سلامت اجتماعی و روانی افراد بخوبی شناخته نشده است و یا نادیده گرفته شده است. دکتر “ایستمن” بیان میکند که یک سری اسطورهها و باورهای غلط در سطح جامعه در مورد خانواده رایج شده است، همچون:
- ازدواج تنها برای مردان خوبست.
- ازدواج موجب سلامت و رضایت مردان است و زنان را بیمار و ناخشنود میسازد.
- خشونت و سوء استفاده در ازدواج رایج است.
- تلاش برای کاهش فروپاشی خانوادهها در حقیقت تحقیر، برچسب زدن و حمله به افرادی است که طلاق گرفتهاند.
فقر مهارت های ارتباطی
متخصصین مشاوره بعد از ازدواج معتقدند که فقر مهارتهای ارتباطی در سطح روابط بین فردی شایعترین عامل است که میتواند به شکست ازدواج بیانجامد. روشن شده است که شمار زیادی از مردم قادر به بیان واضح و جسورانه نیازهای خود نیستند و در نتیجه نمیتوانند از بروز خشم و خشونت ویرانگر خود در روابط مشترک جلوگیری کنند.
فقر مهارتهای ارتباطی باعث میشود که زوجها دچار انزوا، عدم اطمینان و سردرگمی در روابط خود شوند و گاه صمیمیت را در خارج از روابط مشترک خود جستجو کنند.
خشونت در خانواده
خشونت در خانواده در برخی نظرات متخصصین مشاوره بعد از ازدواج علت اصلی فروپاشی ازدواج تلقی شده است و گفته میشود این خشونت اغلب از نسلی به نسل بعد انتقال مییابد. هر زمان در روابط خانوادگی “قدرت” برجسته شود، نتیجه اغلب بروز خشونت است که بیشتر زنان و کودکان از آن در رنجند.
مرکز روانشناسی اکسیر تمام خدمات خود را به افرادی که تحت پوشش بیمه بانک های طرف قرارداد اکسیر هستند رایگان ارائه می دهد. جهت کسب اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.
داشتن زندگی مشترک پیش از ازدواج
در جوامع صنعتی غرب، در چند دهه اخیر پیوسته بر شمار افرادی که “زندگی مشترک بدون ازدواج” را انتخاب میکنند، افزوده میشود. باور رایجی در جامعه شکل گرفته است که روابط مشترک پیش از ازدواج به شکلگیری یک ازدواج موفق کمک میکند. این نگرش را به خصوص برخی از متخصصین در چند دهه گذشته رایج کردهاند. برای مثال “مونت گومری” عنوان کرد: زوجهایی که زندگی مشترک را قبل از ازدواج تجربه میکنند در انتخاب همسر کمتر اشتباه میکنند، ازدواج آنها منطقیتر است و توهمات کمتری در مورد شریک زندگی خود دارند.
با اینحال “زندگی مشترک بدون ازدواج” سیستمی به شدت ناپایدار است. پژوهشهای اخیر همگی نشان میدهند که تجربه زندگی مشترک بدون ازدواج شانس شکست در ازدواج را افزایش میدهد. ناک به این واقعیت اشاره میکند که در بسیاری موارد “زندگی مشترک بدون ازدواج” آیندهای ندارد، برای مدت کوتاهی دوام میآورد و سرانجام به ازدواج یا جدایی ختم میشود. و نهایتاً اینکه “زندگی مشترک بدون ازدواج” جدا از اینکه نهایتاً چه سرانجامی داشته باشد، به ازدواج ختم شود یا نشود، چه از لحاظ کمی، چه از لحاظ کیفی با ازدواج متفاوت است. از بررسی مطالعات انجام شده، چنین نتیجهگیری میشود که:
- تجربه مشترک پیش از ازدواج شانس ازدواج موفق را کاهش میدهد. این ارتباط امکان کسب تجربه در مورد مسایل ازدواج را به زوج نمیدهد. امکان شکل گرفتن یک رابطه متعهدانه که افراد بتوانند یکدیگر را به خوبی بشناسند را فراهم نمیسازد و زوجها فرصت سازگاری با یکدیگر را بدست نمیآورند. و اگر شانس انتخاب مجدد به این افراد داده شود، بیش از نیمی از آنها یکدیگر را انتخاب نخواهند کرد.
- زوجهایی که تجربه زندگی مشترک بدون ازدواج را داشتهاند در مجموع شادمانی و رضایتمندی کمتری در زندگی زناشویی دارند، نزدیکی میان آنها کمتر است، اعتماد کمتری به هم دارند، از آزادی کمتری در زندگی زناشویی برخوردارند، خشونت و تعارضهای ارتباطی آنها بیشتر است و رابطه آنها نسبت به زوجهایی که زندگی مشترک قبل از ازدواج را تجربه نکردهاند، پایداری کمتری دارد.
آسانی طلاق
در دهههای اخیر به دنبال تصویب قانونی که طلاق را تسهیل میکند، افزایش برجستهای در آمار طلاق رخ داده است. اکنون افراد با این نگرش وارد زندگی مشترک میشوند که طلاق در هر زمان دلخواه مجاز است و به سادگی انجام میشود. میدانند که احتمال وقوع آن در بیش از نیمی از ازدواجها وجود دارد و هرگاه در زندگی مشکلی پیش آید، طلاق راهی پذیرفتنی و بسادگی دست یافتنی است، و نیز آنها میدانند که در صورت جدایی نیمی از داراییها به آنها تعلق خواهد گرفت.
مقاله مرتبط: تست آنلاین سنجش احتمال طلاق
از نظر متخصصین مشاوره بعد از ازدواج این وضعیت منجر به فضایی شده است که زوجها به جای تعهد به زندگی مشترک و تلاش برای حل مسایل از مشکلات دوری میجویند و به سادگی از یکدیگر جدا میشوند.
انزوای اجتماعی و جغرافیایی خانوادهها
به نظر میرسد انزوای تدریجی خانوادهها فشار زیادی بر ازدواج تحمیل میکند. گفته میشود که کاهش خانوادههای گسترده، بیکاری، نبود سیستمهای حمایتی، اجتماعی و محلی همگی در انزوای اجتماعی خانوادهها مؤثر بوده است.
روند فروپاشی ازدواج از نظر متخصصین مشاوره بعد از ازدواج
فروپاشی ازدواج
۱- یکی از همسران، هنگامی که عاطفه ای منفی را تجربه می کند، تمایل به ارتباط با همسرش را ابراز می کند، و طرف مقابل پشت می کند، احساسات وی را رد می کند، و ضد او می شود، به همین خاطر، هماهنگی کمی با همسر دیگر پیرامون عاطفۀ منفی وجود دارد.
۲- همسر مقابل، مقایسۀ منفی می کند که تدریجاً با پشت کردن، رد احساسات و ضد هم شدن همراه می شود.اعتماد آسیب می بیند.
۳- حمایت نشدن، به پدیده ای رایج برای همسر تبدیل می شود.
۴- آشوب / برانگیختگی فیزیولوژیک در هر زمان که همسر عاطفۀ منفی را تجربه می کند و درخواست ارتباط و نزدیکی می کند، رخ می دهد. گوش به زنگی مفرط نسبت به طرد شدن برای هر دو همسر آغاز می شود.
۵- تعارض بازگشت ناپذیر و به گره کور تبدیل می شود. احتمال درگیر شدن در حالت منفی بیشتر از احتمال خروج آن است. ترمیم رابطه، دیگر در طول حالت منفی به خوبی جواب نمی دهد.
تعارض و تنهایی بالا می گیرد
۶- زن و شوهر از تعارض اجتناب می کنند و ابراز نیاز را سرکوب می کنند.”از کوره در رفتنِ” دوره ایِ بیشتری دارند که در واقع “رویدادهای قابل تأسف پردازش نشده” نام دارند.
۷- زن و شوهر از خودافشایی های منفی خودداری می کند. رازهای کوچکی از همسر دارند. فریب آغاز می شود.
۸- پیشنهاد کنارآمدن کاهش می یابد.
۹- زن و شوهر (یا یکی از همسران) سرمایه گذاری کمتری در رابطه می کند. زیر قول زدن و سرزنش های متعاقب آن بالا می گیرد.
۱۰- وابستگی کم به رابطه برای برآورده شدن نیازها. اعتماد کردن به دیگران، و نه همسر، آغاز می شود.
۱۱- فداکاری کمتری برای رابطه انجام می شود. الگوی جایگزین کردن شروع می شود- پیدا کردن چیزهایی که دیگر در رابطه وجود ندارد.
چهارسوارکار آخر زمان ظاهر می شوند
۱۲- به حداکثر رساندن صفات منفی همسر در ذهن. حالت تدافعی مسلط می شود.
۱۳- به حداقل رساندن صفات مثبت. انتقادگری مسلط می شود. عدم پذیرش مسئولیت برای مشکلات مشترک.
۱۴- “خوارسازی” در مقابل “عزیز داشتن”. توهین مسلط می شود.
سیستم معنای مشترک فرسوده می شود
۱۵- کوچک کردن همسر در حضور دیگران. تحقیر نهادینه می شود. فریب مسلط می شود. “قصۀ ما” منفی می شود.
۱۶- شکرگزاری برای آن چه هست جای خود را به انزجار از آن چه که از دست رفته، می دهد. همسر، خودخواه تلقی می شود. به طور تناقض گونه، اعتماد به همسر کمتر می شود. خود را به بی خیالی زدن شروع می شود.
۱۷- تنهایی در رابطه نهادینه می شود. آسیب پذیری نسبت به سایر روابط شروع می شود.
محبت، عشق، شور و رابطه جنسی رخت برمی بندد.
۱۸- رد کردن رابطۀ جنسی حالت تنبیهی به خود می گیرد. رابطۀ جنسی، عشق، خوشی، بازی، ماجراجویی، عشق بازی کم می شود. در نقشۀ عشق نه رابطۀ جنسی وجود دارد، نه رؤیایی. میل جنسی پایین.
پیمان شکنی ظاهر می شود
۱۹- شناخت های مثبت کمتر دربارۀ رابطه. شناخت های منفی بیشتر دربارۀ رابطه.
۲۰- یکی از همسران یا هر دو، از این پس روابط جایگزین را ناشایست نمی بیند. روابط جدید نامشروع و مخفیانه و بی تقصیر [به خیال خویش] آغاز می شود.
۲۱- حریم کم بین خود و دیگران. جای همسر با فرد سوم جابجا می شود.
۲۲- رازهای بزرگتر و بیشتری از همسر خود مخفی نگه داشته می شود. فریب و دروغ افزایش می یابد.
۲۳- فعالانه برای نیازها به دیگران روی می آوردند. جستجوی دیگران برای برآورده نیازها، به خاطر آنچه که در رابطه وجود ندارد.
۲۴- به خود اجازه دادن برای زیر پا گذاردن مرزها. پیمان شکنی واقعی آشکار می شود. فریب به یک شیوۀ زندگی تبدیل می شود. فرد بی وفا خطرهای بزرگتری را به جان می خرد.
کنترل بیرونی می تواند ازدواج را نابود کند
اگر چه ما نمیتوانیم موفقیت ازدواج شما را تضمین کنیم ولی اگر هر دوی شما به رغم مشکلات زناشویی بزرگی مانند خیانت یا حتی درگیری و بد رفتاری نسبت به همدیگر بر این باور باشید که در زندگی زناشوییتان هنوز عشق و محبتی وجود دارد؛ میتوانید ازدواج خود را نجات دهید.
مهارت های مهم از نظر مشاوره بعد از ازدواج
آنچه باید یاد بگیرید این است که چگونه با همدیگر و همچنین دیگر افراد مهم زندگیتان به شیوه ای متفاوت از روشی که در کودکی با شما رفتار شده است رفتار کنید. آنچه یاد گرفتنش برای بسیاری از شما دشوار خواهد بود این است که صرف نظر از اینکه دیگران چگونه با شما رفتار میکنند بیاموزید مانند آنها رفتار نکنید.
تصور ما درباره شما این است که شما در آغاز زندگی مشترک خشنود و رضایتمند بوده اید اما اکنون مدت هاست رابطه نارضایتمند و ناخشنودی دارید و نیز شما از ازدواجتان رضایت ندارید و یکدیگر را سرزنش میکنید و دیگری را مسئول ناخشنودی زندگی زناشویی خود میدانید.
اما هیچ یک از شما دقیقا نمیدانید مشکل در کجاست و راه حل آن چیست. در این شرایط ممکن است به جدایی فکر کنید اما به دلایل متعدد مثل حضور فرزندان، وضعیت اقتصادی خانواده و باورهای مذهبی و فرهنگی و یا ترس از شروع یک زندگی جدید به زندگی مشترک خود ادامه می دهید و شاید به این نتیجه رسیده باشید که زندگی کردن با رنج و محنت بهتر از روبرو شدن با پیامدهای ناشناخته جدایی است.
آموزش شیوه صحیح برخورد در مشاوره بعد از ازدواج
ما (متخصصین مشاوره بعد از ازدواج) پس از سالها شیوه های موثر برخورد با یکدیگر به زوج ها به سه نتیجه اصلی رسیده ایم که از باورهای اصلی آموزه های ما به زوج ها با هر میزان، ناخشنودی است:
نخست: همه زوج هایی که برای دریافت کمک به ما مراجعه میکنند از رابطه زناشویی خود نا راضی اند.
اما هر چقدر هم آشفته باشند و احساس بدبختی کنند از نظر ما هیچ ایراد و نقصی در مغزشان وجود ندارد. یک مغز ناخشنود میتواند مجموعه ای از علایم روانشناختی همچون افسردگی، خشم، اضطراب یا درد ایجاد کند.
دوم: در یک زندگی زناشویی ناخشنود –تقریبا در همه موارد- طرف مقابل را مسئول ناخشنودی خود می دانیم.
سرزنش کردن و مقصر جلوه دادن دیگری ناخشنودی شما را افزایش میدهد. منظور ما (متخصصین مشاوره بعد از ازدواج) مقصر بودن یا نبودن نیست. مشکلی که شما با آن سروکار دارید نه جدید است و نه تقصیر شما. مشکل شما به روشی برمیگردد که برای برقراری ارتباط با یکدیگر انتخاب کرده اید. این همان روشی است که بیشتر زوج های ناخشنود در رابطه خود بکار میگیرند.
سوم: هر دو نفر از روانشناسان مرسوم که به آنها روانشناسی کنترل بیرونی میگوییم استفاده میکنند.
به آن روانشناسی مرسوم میگوییم چون همه انسانها تقریبا روزی ازدواج میکنند و وقتی در تعامل با یکدیگر با مشکل مواجه میشوند این نوع روانشناسی توسط زوج ها علت اصلی ناخشنودی زناشویی آنهاست. البته سر چشمه تمامی ناخشنودی های انسانی نیز بکارگیری همین روانشناسی است.
کنترل بیرونی منشآ اصلی همه نا خشنودی های زناشویی است. ولی میتوان با اطمینان گفت افراد بسیار کمی در این دنیا میدانند استفاده از این نوع روانشناسی چه ضربه مهلکی به روابطشان میزنند. این نکته را بیان کنیم که ما در هنگام برقراری رابطه با دیگران همواره از نوعی روانشناسی استفاده میکنیم. برای آنکه با یکدیگر خوب کنار بیایم و رابطه خوبی با هم برقرار کنیم از شیوه های متنوع روانشناسی استفاده میکنیم مانند مهربانی کردن و تشویق نمودن که در روابط بین شاگرد و معلم وجود دارد و باعث یادگیری موفقیت آمیز میشود.
روانشناسی کنترل بیرونی
در روانشناسی کنترل بیرونی افراد همیشه فکر میکنند که میدانند چه چیزی برای دیگران خوب است و چون همیشه میدانند چه چیزی به صلاح دیگران است احساس میکنند رسالت دارند دیگران را به انجام رفتارهایی وا دارند که میخواهند. این روانشناسی زور و اجبار چنان فراگیر است که تقریبا تمام زوج ها در در همه فرهنگ ها به محض پایان یافتن شیفتگی و دلباختگی اولیه آن را بکار میبرند. یعنی زوج ها شروع به کنترل یکدیگر میکنند یا می کوشند از کنترل شدن توسط همسرشان فرار کنند.
اگر به هنگام بکارگیری کنترل بیرونی به خشونت جسمانی و عاطفی نیز متوسل شده اید. آن وقت به کمک جدی نیاز دارید بنابراین هر چه سریع تر باید به مشاوره بعد از ازدوج مراجعه کنید.
زیرا در یک رابطه آسیب زننده قرار دارید و حتی امنیت و زندگی شما در خطر است. کنترل بیرونی بزرگترین آفت جامعه است اما هنوز در زندگی های زناشویی به وفور به کار گرفته میشود چون فردی که از آن استفاده میکند باور دارد که حق با اوست و او درست فکر میکند. اشکال مضحک قانون طلایی این است که هر که طلا دارد میتواند قانون وضع کند.
ثبت ديدگاه