گفتگو

گفتگو قلب روابط صمیمی انسانی است و حقیقتاً پایه و اساسی است که سایر جنبه‌ها بر آن بنا نهاده می‌شود. بدین معنی که چنانچه بخواهید در حوزه‌های دیگر زندگی خانواده مانند حوزه تربیت فرزند، حوزه مدیریت اقتصادی، حوزه حل تعارض و سایر حوزه‌های مربوط به خانواده به درک مشترکی با اعضای خانواده‌تان دست یابید و به نتیجه‌ای منطقی برسید. مهم‌ترین مهارت، مهارت گفتگو یعنی انتقال ایده‌ها، افکار و احساسات و دریافت آنها از فرد مقابل می‌باشد.

توانایی گفتگو، یکی از معدود مهارت‌هایی است که افراد، چنان چه بخواهند از روابط صمیمانه لذت ببرند، باید بر آن تسلط یابند. در حقیقت توانایی و اشتیاق برای گفتگو و ارتباط خوب از جمله مهم‌ترین عوامل تداوم یک رابطه رضایت بخش است. گفتگو، این توانایی را دارد که اعضای خانواده را به هم نزدیک ساخته و یا از هم دور کند. اشتیاق و توانایی ایجاد گفتگو، سهم عمده‌ای در شادابی و سلامتی روابط موجود در خانواده و همسران دارد.


مقاله مرتبط: همسرم به حرفهایم گوش نمی‌دهد

مقاله مرتبط: قوانین دعوای زن و شوهر


اهمیت گفتگو

یک مطالعه به مقایسه توانمندی‌های اصلی گفتگویی در زوج‌های خرسند و ناخرسند پرداخته است (این توانمندی‌ها شامل بیان خواسته‌ها، نیازها، احساسات و…، احساس درک شدن و شنیده شدن از جانب همسر و عدم استفاده از الگوهای تخریب گر گفتگو مانند تحقیر و… و رضایت کلی از نحوه گفتگو با همسر است)، مشخص شد که اکثر زوج‌های خرسند احساس می‌کنند قادرند احساسات، افکار، عقاید و ایده‌های حقیقی‌شان را مطرح کنند؛ احساس می‌کنند که همسرشان به آنها گوش می‌کند و احساس درک شدن از جانب او را دارند؛ هر دو همسر از الگوهای تخریب گر کمتر استفاده می‌کنند و به طور کلی از نحوه گفتگو با همسرشان رضایت دارند.

در حالی‌که این موضوعات برای اقلیت زوج‌های ناخرسند صادق بود. البته برای همه زوج‌ها چه خرسند و چه ناخرسند مشکلاتی در زمینه موارد بالا وجود داشت و مسئله حایز اهمیت این است که زوج‌های خرسند آنها را بهتر حل و فصل می‌کنند. این پژوهش می‌تواند به درک بهتر تأثیر گفتگو در رضایت‌مندی زناشویی و بالتبع زندگی خانوادگی کمک کند.

اصول گفتگو

هیچ کس نمی‌تواند گفتگو نکند

در واقع عدم گفتگو امکان‌پذیر نیست، حتی هنگامی که شما از گفتگو امتناع می‌ورزید باز در حال ارسال پیامی (گفتگو) هستید. مثلاً این که اعتراضی دارید، یا خسته هستید و نمی‌خواهید گفتگو کنید. در هر صورت طرف مقابل نیز از سکوت شما پیامی می‌گیرد و متناسب با آن واکنش نشان می‌دهد، پس در گفتگو نکردن نیز پیام‌هایی رد و بدل می‌شود و نمی‌توان گفتگو نکرد.

پیام فرستاده شده اغلب پیامی نیست که دریافت می‌شود

گفتگوی صحیح هم به ارسال ماهرانه و هم دریافت ماهرانه پیام‌ها بستگی دارد. باور کنید تضمینی نیست که پیام‌های واضح شما، همان طورکه می‌خواسته‌اید، درک شوند. تنها روشی که می‌توانید بفهمید، پیامی را که فرستاده‌اید، درست دریافت شده، پرسیدن آن پیام از فرد مقابل است. بیان مجدد آن چه گفته شده توسط دریافت کننده، مشخص می‌کندکه آیا پیام درست دریافت شده یا خیر؟

در ناکارآمدی گفتگو هردو فرد مقصرند

هنگامی که اختلاف نظر و تعارض بالا می‌گیرد، افراد تمایل دارند دیگری را سرزنش کرده و مسئولیت خود را نادیده بگیرند یا آن را به حداقل برسانند. بهترین راه رهایی از این موقعیت این است که هر همسر رفتار خودش را تنها واکنشی به رفتار فرد مقابل در نظر نگیرد، بلکه آن را عامل تعیین کننده‌ای در پاسخ همسرش بداند که با تغییر آن می‌شود در پاسخ همسر نیز تغییر ایجاد کرد. بهترین راه اجتناب از “بازی سرزنش” کار با یکدیگر جهت یافتن راه‌حل‌هایی است که برای هر دو طرف قابل پذیرشند. در حالی که سرزنش، تلاشی رقابتی است که در آن یک طرف سعی در غلبه بر دیگران دارد. گفتگوی اصیل تلاش مشارکتی است که در آن شرکت کنندگان بر توافق متمرکز می‌شوند.

هر گفتگویی با انتخاب‌های اخلاقی عجین است

از آنجا که گفتگو (حرف‌هایی که زده‌ایم) غیرقابل بازگشت است و بر دیگران تأثیر می‌گذارد همیشه دارای تلویحات اخلاقی است. هرچه می‌گویی و انجام می‌دهیم بر دیگران تأثیر می‌گذارد، این تأثیر هم بر احساس آنها و هم به طرز تلقی آنها در مورد خودشان و هم نحوه ادراک خودشان و طرز تلقی آنها در مورد دیگران مبتنی است. به همین دلیل انسان‌ها مسؤولیت‌پذیری در قبال دستورات و توصیه‌های اخلاقی را ملاک ارتباط خویش با دیگران قرار می‌دهند.

تعاملات انسانی همیشه مبتنی بر انتخاب‌های اخلاقی است. برای مثال هنگام بگو مگو با همسر خود، اگر برای فرونشاندن عصبانیت او به دروغ متوسل شوید، دروغ گفتن یا نگفتن یک انتخاب اخلاقی است. آیا هدفمان از شرکت در کلاس گفتگو، استفاده از آن در جهت بازی دادن و رسیدن به خواسته‌های‌مان است؟ گفتگو، وسیله‌ای برای ترغیب دیگران به برآوردن خواسته‌های ما نیست. این یک انتخاب اخلاقی است، پس در تعاملات خود همیشه باید ملاحظات اخلاقی را در نظر داشته باشیم.

گفتگو نوشدارو نیست

علی‌رغم اینکه گفتگو بسیاری از نیازهای ما را برآورده می‌کند و موجب برقراری رابطه بین ما و دیگران می‌شود. اما این درست نیست که تصور کنیم گفتگو دوای هر درد است. گرچه گفتگو و تبادل نظر به ما کمک می‌کند انسان‌های دیگر را درک کنیم و مشکلات و اختلاف‌ نظرهای خود را با آنها حل کنیم، اما نوشداروی تمام ناخوشی‌ها و مشکلات ما نیست. بسیاری از مشکلات فقط با صحبت و گفتگو حل نمی‌شود. به عنوان مثال برخی مشکلات مثل خیانت همسران، هتک حرمت‌ها و نظیر آن را نمی‌توان صرفاً با گفتگو حل کرد. همان‌طور که می‌دانیم سپردن تعهد و حفظ آن از ارکان تشکیل ازدواج و خانواده است و از بین بردن آن حقیقتاً بنیان خانواده را سست می‌کند، آیا می‌توان صرفاً با گفتگو این بنیان را مجدداً محکم کرد؟

از طرف دیگر برخی جوامع و فرهنگ‌ها شاید بر این باور نباشند که تبادل نظر و گفتگوی طولانی در مورد احساسات، عاقلانه است. پس گفتگو گرچه نقاط قوت ارزشمندی دارد، اما محدودیت‌هایی نیز دارد و کارآیی آن بستگی به موضوع مورد گفتگو و بافت فرهنگی نیز دارد.

گفتگو

مؤلفه‌های گفتگو

تعریف انتقال پیام بود که پیام می‌تواند اشکال مختلفی به خود بگیرد: یک فکر یا یک عقیده، یک خواسته، یک احساس و …. این پیام می‌تواند به دو صورت کلامی و غیرکلامی منتقل شود. پس مؤلفه‌های گفتگو شامل یک گوینده، یک شنونده و یک پیام که این پیام به صورت کلامی و غیرکلامی مخابره می‌شود.

گفتگوی غیرکلامی

در گفتگو با دیگران، توجه نزدیک به پیام‌های غیرکلامی مهم است. در حقیقت، برخی پژوهشگران برآورد می‌کنند که حدود ۶۵% از همه گفتگوها ی چهره به چهره غیرکلامی‌اند.

 

تن صدا

افرادی که به صورت یکنواخت صحبت می‌کنند، معمولاً باعث خستگی و کسالت دیگران می‌شود. برای گفتگوی مؤثر، بهتر است تن صدا با احساسات و هیجانات آمیخته شوند.

بلندی صدا

بهتر است که با توجه به موضوع صحبت، بلندی صدا تنظیم شود. صدای خیلی آهسته و خیلی بلند موجب اخلال در فرآیند گفتگو می‌شود.

تماس چشمی

از مهم‌ترین عوامل یک گفتگوی مؤثر است و می‌تواند نشان‌دهنده توجه، حالات روانی و دیگر موارد در فرد باشد.

حالات چهره

اکثر اوقات با نگاه کردن به چهره یک فرد می‌توانیم احساسات و حالات او را حدس بزنیم. برای مثال می‌توان به گره کردن ابروها (علامت ناراحتی یا خشم)، بالا بردن ابروها (تعجب) و لبخند زدن (رضایت) اشاره کرد.

ژست‌ها

حرکاتی‌اند که فرد انجام می‌‌دهد و معمولاً معنی خاصی دارند. مثلاً بالا انداختن شانه‌ها علامت ندانستن یا عدم علاقمندی به موضوع می‌باشد. استفاده از حرکات دست و بدن و ژست‌ها در بهتر رساندن پیام و جذاب‌تر شدن ارتباط نقش مهمی دارد، توجه به آنها در فرد دیگر نیز می‌تواند اطلاعات ارزشمندی بدست دهد.

حالات بدنی

طرز نشستن، ایستادن و راه رفتن فرد چیزهای زیادی به ما نشان می‌دهد. اگر همسرتان را با گردن خمیده، سر رو به پایین و … ببینید احتمالاً حدس می‌زنید که غمگین است.

گفتگوی کلامی

در حین گفتگو، استفاده از کلمات و جملات مناسب، کاری هنرمندانه است. در اینجا به دو مقوله استفاده از کلمات مناسب و استفاده از جملات مناسب پرداخته خواهد شد.

 

استفاده از کلمات مناسب

در گفتگو می‌توانیم از کلمات مناسب استفاده کنیم، این کلمات باعث ایجاد حالت تدافعی در افراد نمی‌شود و راه را برای گفتگو باز می‌گذارد. ولی استفاده از کلمات نامناسب و منفی باعث ایجاد حالت تدافعی و منفی در افراد می‌شود و مسیر گفتگو را می‌بندد. شاید در مثال بفرمایید، بنشین و بتمرگ استفاده از کلمات مناسب روشن‌تر درک شود.

استفاده از جملات مناسب

با استفاده از جملات من، از جانب خودتان صحبت می‌کنید. صحبت کردن از جانب خود، نخستین مهارت و اساس سایر مهارت‌های حرف زدن است. حرف زدن از طرف خود نشان می‌دهد که شما مسئولیت آنچه را که می‌گویید، می‌پذیرید؛ نشان می‌دهد که صاحب‌نظر هستید؛ در نتیجه دیگران پیام‌های شما را به روشنی و آسان تر می‌شنوند و بیشتر مستعد شنیدن حرف‌هایتان به عنوان تجربه شما، و کمتر مخالف افکار، احساسات و خواسته‌های شما می‌شوند. با حرف زدن از طرف خود نه تنها می‌توانید علایق، دلواپسی‌ها و فعالیت‌های راجع به خودتان، بلکه راجع به ارتباط و اعضای خانواده‌تان را نیز بیان کنید.

راه دیگر حرف زدن، حرف زدن از طرف دیگران است (جملات تو). وقتی از جانب دیگری صحبت می‌کنید، از کلماتی نظیر “شما”، “ما” یا “همه” استفاده می‌کنید. با این‌کار در دیگران حالت دفاعی ایجاد می‌کنید و باعث می‌شوید که آنها در مقابل حرف های شما مقاومت کنند.

“تو اصلاً گوش نمی‌کنی” در مقابل “احساس می‌کنم گوش نمی‌دی”

با جمله اول، راه گفتگو را برای فرد مقابل بسته‌اید و او را محکوم کرده‌اید.

مهارت‌های گفتگو

تکنیک‌های گوینده و شنونده

چه زمانی گفتگوی ایمن بیشترین اهمیت را دارد و چه زمانی اکثر زوج‌ها دارای بیشترین مشکل در گفتگوی خوب هستند؟

  • هنگامی که دو طرف دارای اختلاف نظر و تعارض راجع به مسایل مختلف مثل پول، کارهای منزل، تربیت فرزند، خانواده همسر و غیره هستند. این ها تعارضاتی‌اند که در آنها از الگوهای تخریب گر زیاد استفاده می‌شود.
  • هنگام گفتگو راجع به موضوعات بسیار حساس که صحبت معمولی راجع به آنها بسیار دشوار است، مثلاً، راجع به احساس تنهایی در روابط، مسایل جنسی و احساسی. این ها مسایلی‌اند که در صحبت راجع به آنها امکان بی‌اعتبارسازی زیاد وجود دارد.

این دو موقعیت چه چیز مشترکی دارند؟ یک یا هر دو همسر ممکن است، بترسد که مکالمه خیلی خوب پیش نرود. ترس از تعارض، ترس از ناکامی، ترس از طرد یا ترکیباتی از اینها وجود دارد. پادزهر این نوع ترس‌ها احساس ایمنی است. هر همسر باید روشی امن برای صحبت راجع به اختلاف نظرهای روزانه و مسایل عمیق‌تر و حادتر داشته باشد. قوانین مربوط به گوینده و شنونده این احساس امنیت را برای یک گفتگو به ارمغان می‌آورد.

قوانینی برای هر دوی شما

  1. گوینده می‌تواند در حین گفتگو از یک نشانه استفاده کند، نشانه یک شیء واقعی مثل کنترل تلویزیون، خودکار یا یک کتاب کوچک است. این نشانه در دست هر که باشد مشخص می‌کند که او گوینده است و گوینده بودن دارای قوانینی‌ست که باید به آن توجه کرد. در مقابل نیز، هر کس که دارای نشانه نیست، نشان می‌دهد که شنونده است و شنونده بودن نیز قوانینی را می‌طلبد که رعایت آن ضروری‌ست.
  2. در زمان مکالمه این نشانه رد و بدل می‌شود. گوینده اولین فردی‌ست که نشانه را دارد و شما نقش‌ها را مدام تغییر می‌دهید و نشانه به طور منظم دست به دست می‌چرخد. این کار اعتماد می‌آفریند. شما مطمئنید هنگامی که به نشانه نیاز دارید، آن را خواهید داشت و می‌توانید آن را هنگامی که همسرتان نیاز دارد، در اختیارش قرار دهید.
  3. در هنگام تمرین این تکنیک، سعی کنید یک موضوع خنثی مثل یک فیلم، یک رویا یا پروژه‌ای را که روی آن کار می‌کنید برای مذاکره انتخاب کرده و راجع به آن صحبت کنید. در ابتدا سعی نکنید به موضوعی حساس و دشوار بپردازید یا بخواهید مسأله‌ای را حل کنید. وقتی در این کار مهارت یافتید، آن‌گاه زمان پرداختن به موضوعات حساس و دشوار و حل مسایل است.

قوانین مربوط به گوینده

در این‌جا ۶ مهارت اساسی حرف زدن که به شما کمک می‌کند بتوانید به روشنی با همسر خود حرف بزنید، ارایه می‌شود، به کمک این مهارت‌ها می‌توانید شریک زندگی خود را از آن چه درون شما در جریان است، آگاه کنید.

  1. مطمئن شوید که زمان و مکان مناسبی را برای گفتگو انتخاب کرده‌اید. سعی کنید زمانی را برای گفتگو انتخاب کنید که شما و همسرتان آمادگی گفتگو را داشته باشید به عنوان مثال خسته نباشید و یا مشغول کاری نباشید یا مکانی را انتخاب کنید که حداقل عوامل مزاحم و حواس پرت کننده مثل صدای تلویزیون، رفت و آمد بچه‌ها و … وجود داشته باشد.
  2. به همسرتان (شنونده) نگاه کنید و سعی کنید با او تماس چشمی برقرار کنید. در قسمت مهارت‌های مربوط به شنونده آمده است.
  3. مطمئن شوید آن‌چه را که می‌گویید با تن صدا و زبان بدنی‌تان (ژست‌ها، حالات چهره و حالات بدنی‌) هماهنگ باشد. بعنوان مثال اگر می‌خواهید به همسرتان پیشنهاد کمک بدهید، بلند شوید و واقعاً به او نشان دهید که می‌خواهید به او کمک کنید و نه اینکه مثلاً در حالت خوابیده به او بگویید کمک می‌خوای؟”
  4. آهنگ و تن صدای خود را تغییر دهید و سعی کنید صدایتان یکنواخت نباشد.
  5. یک‌ریز حرف نزنید. فرصت‌های زیادی برای گفتن حرف‌هایتان دارید. برای این که به همسرتان کمک کنید که خوب گوش دهد، بسیار مهم است که گفته‌‌های خود را به شکل خلاصه و مفید ارایه دهید. اگر دارای عادت تک‌گویی طولانی هستید، به یاد آورید که داشتن نشانه شما را در مقابل گسستگی (قطع کلام) حمایت می‌کند. شما می‌توانید برای کسب اطمینان از این که همسرتان حرف شما را درک کرده، مکث کنید.
  6. توقف کنید و به همسرتان اجازه دهید که تکرار کند. بعد از مقداری صحبت توقف کرده و اجازه دهید که همسرتان آن‌چه را که گفته‌اید تکرار کند و یا اگر سؤالی دارد بپرسد. اگر تکرار درست نبود، مؤدبانه و به آرامی منظورتان‌ را به شیوه‌ای که همسرتان آن را بفهمد، بیان مجدد کنید و به سؤالات او با آرامش پاسخ گویید.

قوانین مربوط به شنونده

موضوعات بغرنج و پرتنش مانع می‌شوند که اکثر ما به گوینده توجه کامل نشان دهیم. از آن‌جا که، اغلب اوقات در حال مرور ذهنی حرف‌های بعدی خود هستیم، توجه ناقصی نشان می‌دهیم. برخی اوقات که به حرف‌های دیگری گوش می‌دهیم، عمدتاً به ارزیابی سخنان گوینده می‌پردازیم و درباره این که آیا حرف‌های زده شده درست است یا خیر، خوب است یا بد، آیا با آن موافقیم یا مخالف، قضاوت می‌کنیم و به قیاس نظر خود با دیگری می‌پردازیم. رفتار ما بیش از آن که جذاب و گیرا باشد، عکس‌العملی و واکنشی‌ست. حرف دیگران را به سادگی با اظهار نظر یا طرح سؤال قطع می‌کنیم. وقتی این چنین گوش می‌دهیم، خود را به جای دیگری مرکز و کانون توجه قرار می‌دهیم.
گوش دادن خوب، موقتاً همسرتان را تشویق می‌کند که رهبر و پیشگام باشد و به‌طور خود جوش تمام حرفش را، بدون مداخله شما، باز گوید. بدون این که لزوماً موافقت کنید یا مخالفت کنید، سرزنش کنید، دفاع کنید یا فوراً سراغ اقدام دیگری بروید (راه‌حلی را تصاحب کنید). هدف شما درک کردن است.
در این‌جا پنج مهارت که به شما کمک می‌کند تا توانایی گوش دادن خود را بهبود بخشید، ارایه می‌شود:

  1. توجه کردن
  2. همراهی کردن و اعتبار بخشیدن
  3. دعوت کردن به ارائه اطلاعات بیشتر
  4. خلاصه کردن
  5. سؤال کردن

توجه نشان دهید

وقتی شما به همسرتان توجه می‌کنید، یعنی با جان و دل به حرف‌هایش گوش می‌دهید، به او می‌فهمانید که کاملاً به وی توجه دارید، ۱ ـ هرگونه فعالیتی را که موجب حواس‌پرتی می‌شود، کنار بگذارید. ۲ ـ وضعیت‌تان را با وضعیت همسرتان هماهنگ کنید. اگر همسرتان نشسته است بنشینید، اگر ایستاده است، بایستید. ۳ ـ به طرف او برگردید و هر وقت که ممکن بود با او تماس چشمی برقرار کنید. ۴ ـ گاهی اوقات می‌توانید همسرتان را به حالتی حمایت‌گرانه لمس کنید. ۵ ـ با ارسال این علامت که در دسترس هستید، حالت پذیرا دارید و علاقمند می‌باشید، به وی ارج و منزلت می‌دهید.

در حین گوش دادن سعی کنید پیام‌های کلامی و غیرکلامی (احساسات) او را دریافت کنید. این کار مبنا و پایه تفسیر و تعبیر و درک وی در همان لحظه است. این کار را از طریق نگاه کردن، گوش دادن و ردگیری کردن حرف‌های همسرتان انجام دهید.

به تجربه همسرتان اشاره کنید و آن را اعتبار بخشید

اعتباربخشی پیام‌های دیگری، پاسخی‌ست زبانی و عملی که شخص را آگاه می‌کند که همراه او هستید. اوست که رهبری می‌کند و شما پیرو و دنباله‌رو هستید. وقتی به آن‌چه همسرتان می‌گوید، علاقه نشان می‌دهید و احترام می‌گذارید، به تجربه همسرتان منزلت و اعتبار می‌بخشید، حتی اگر کاملاً با او موافق نباشید.
اعتباربخشی می‌تواند شامل تکان دادن سر تا تأیید کلامی (آها) یا بیان یک عبارت تفسیری مختصر باشد، که نشان می‌دهد شما به چیزی فکر می‌کنید که همسرتان در حال تجربه آن است، اما صراحتاً آن را به زبان نیاورده است. مثال‌هایی از اعتباربخشی عبارتند از:

“به نظر می‌رسه که مهم باشه”
“می‌تونم بفهمم که واقعاً نگران و دلواپسی”
“حدس می‌زنم واقعاً نمی‌خوای بری”

  • سعی کنید که همراه با همسرتان باشید. مثلاً اگر راجع به افکارش صحبت می‌کند آنها را اعتبار ببخشید، اگر راجع به احساساتش صحبت می‌کند، آنها را اعتبار ببخشید.
  • به احساسات و خواسته‌های همسرتان نیز توجه کنید. اکثر گفتگوها به اطلاعات و افکار و اقدامات می‌پردازند، و احساسات و خواسته‌ها اغلب نادیده گرفته می‌شوند. اعتبار بخشی به احساسات و خواسته‌های بیان نشده، موجب کاهش تنش می‌شود و اطلاعات بسیار مهمی را وارد گفتگو می‌کند. اگر همسرتان به قسمت‌هایی از آن اشاره نکرد می‌توانید با ردگیری، گوش دادن و نگاه کردن تفسیر خودتان را بگویید “مثل این که ناراحتی؟”
  • از نیات خود آگاه باشید. اگر نیتی که پشت اعتبار بخشی‌ست، تغییر دادن تجربه همسرتان یا ترغیب احساس وی به قبول نظر شماست، به جای او صحبت می‌کنید و حرف توی دهانش می‌گذارید. این کار درک واقعی را به دنبال ندارد و یا ارتباط را با شکست مواجه می‌کند. اعتباربخشی از طریق پذیرفتن حق همسرتان برای بیان آن‌چه در آن لحظه تجربه می‌کند، رشته‌های ارتباط را برقرار می‌کند. با همسرتان همراه شوید، نه این که با متوقف کردن، حاشیه رفتن و یا عکس‌العمل نشان دادن، خلاف او حرکت کنید. برای برقراری ارتباط و درک، اغلب فقط اشاره کردن به آن‌چه فرد در حال تجربه آن است، کافی است.

به طور کلی اعتبار بخشی دارای دو فایده مهم است:

  1. راهی است برای بررسی این که آیا برداشت شما درست است یا خیر؟ مثلاً در مثال “مثل اینکه ناراحتی؟” آن فرد ممکن است بگوید “نه، فقط کمی سرم درد می‌کند”.
  2. به وسیله بازخورد دادن، به گوینده نشان می‌دهید که حرف‌هایش برای شما مهم است و شما به گفته‌های او گوش می‌کنید.

به دادن اطلاعات بیشتر دعوت کنید

برای استفاده از مهارت گوش دادن، حرفی بزنید یا کاری بکنید که همسرتان را برانگیزد تا به صورت خود جوش هر چه می‌خواهد بگوید. برای ایجاد شور و اشتیاق در همسرتان، دعوت کردن فراتر از اعتبار بخشی است. مثال‌های زیر، نمونه‌هایی از دعوت کردن از همسرتان برای حرف زدن است. “درباره این موضوع بیشتر برام بگو”

“راجع به آن بیشتر حرف بزن”
“دلم می‌خواد راجع به این موضوع بیشتر بدونم”
“چیز دیگری هم هست که بخوای بگی؟”
“دلم می‌خواد هر چی رو که فکر می‌کنی، باید بدونم، برام بگی”.
بعد از اینکه همسرتان حرف‌هایش را زد و مکث کرد، می‌توانید دعوت کنید. معمولاً افراد برای این که شنونده را محک بزنند که گوش داده یا خیر؟ و آیا شرایط برای ادامه مهیاست یا خیر؟ مکث می‌کنند. در این حین از پرسیدن، دادن پند و اندرز و سؤال کردن برای هدایت بپرهیزید. فقط دعوت کنید.
بعد از چند دعوت، بالاخره همسرتان می‌گوید: “فکر نمی‌کنم چیز دیگری برای گفتن داشته باشم” و نشانه‌های کلامی و غیرکلامی او نشان می‌دهد که حرف‌ها گفته شده است.

خلاصه کنید

  • آنچه را که به عنوان نظر همسرتان شنیده‌اید، با بیان خود دقیقاً تکرار کنید (کامل بگویید، در عین حال چیزی را از پیام اصلی کم یا به آن اضافه نکنید).
  • از همسرتان بخواهید، خلاصه‌ای را که ارایه می‌کنید، تایید یا تصریح کند.
    چنانچه خلاصه‌تان را با جمله‌ای مقدماتی که نشان دهنده هدف شما از خلاصه‌سازی است، شروع کنید. بسیار راهگشاست مثلاً این طور شروع کنید: “برای این که مطمئن شوم حرفت را درست فهمیده‌ام، مایلم به جمله‌ای اشاره کنم که چند لحظه پیش گفتی” و با عبارات “تو گفتی که راجع به … احساس ناکامی می‌کنی، آیا همین‌طور است؟” سخن خود را آغاز کنید.
    اگر خلاصه دقیق باشد، همسرتان جواب مثبت می‌دهد و اگر درست نباشد، از همسرتان بخواهید که آن را تصریح کند، آنگاه خلاصه را با اطلاعات کاملاً تصریح شده، دوباره بیان کنید.

سؤال‌های باز بپرسید

بعد از همه مراحل بالا ممکن است به دلایل زیر باز خواستار اطلاعات اضافی خاصی باشید.

  1. سنجش صحت افکار و مطالب مورد بیان
  2. برای جمع‌آوری اطلاعات یا تکمیل اطلاعات ناقص
  3. روشن کردن اطلاعات نامشخص/ مغشوش

از سؤالات باز استفاده کنید، این سؤالات، سؤالاتی هستند که احتیاج به پاسخ‌های طولانی‌تری دارند. حسن آنها این است که افراد را به توضیح بیشتر تشویق می‌کنند.
از طرح سؤال‌های بسته بپرهیزید زیرا آنها کوتاه یا هدایت کننده، محدود یا محصور به پاسخ های مستقیم هستند. به این سؤالات می‌توان با بله و خیر پاسخ داد یا می‌توان جواب کوتاهی به آن داد.
از طرح سؤال‌هایی که با “چرا” شروع می‌شوند، اجتناب کنید.
“چرا آن کار را کردی و چرا آن طور فکر کردی؟”
“چرا با بچه این‌جوری رفتار کردی؟”
“چرا به هم خندیدی؟”
این نوع سؤال‌ها اظهار نظر را مخدوش می‌کنند. لحن کلام همسران با آنها منفی ‌است. این سؤال‌ها می‌توانند اثر مبارزه جویانه و سرزنش آمیز داشته باشند و از فرد بخواهند که درباره اعمال و موقعیت خود قضاوت یا از آنها دفاع کند.

مرکز روانشناسی اکسیر شهرک غرب