مشاوره ازدواج برای جوانان
به دلیل اهمیت بالای انتخاب درست و منطقی همسر، مرکز روانشناسی اکسیر به منظور کمک کردن به جوانان در این راستا خدمات مشاوره ازدواج برای جوانان را به صورت حضوری و غیر حضوری به شما عزیزان ارائه می دهد.
سوء تفاهم بزرگ از نظر متخصصین مشاوره ازدواج برای جوانان
از نظر متخصصین مشاوره ازدواج برای جوانان مردان و زنان در آشنایی، یک تفاوت عمده دارند که باعث سوء تفاهم بزرگی بین آنها میشود. مردان میتوانند بدون اینکه به ازدواج فکر کنند، وارد ارتباط با جنس مقابل شوند؛ اما زنان معمولاً معطوف به ازدواج هستند و به ازدواج فکر میکنند. براساس این تفاوت جنسیتی، بسیار اتفاق میافتد که در ابتدای یک ارتباط، مرد به زن میگوید که: «من قصد ازدواج ندارم» و این جمله را با تأکید و چند بار بیان میکند.
معمولاً خانمها فکر میکنند که او این جمله را فعلاً میگوید و نظرش تغییر خواهد کرد. معمولاً خانمها فکر میکنند که با ارتباط بیشتر و با توجه و عشق، میتوانند نظر مرد را تغییر دهند و او را به سوی ازدواج سوق دهند. اما مردان از آن سو با بیان این جمله، به واقع احساس گناه خود را تخفیف میدهند و با خود میاندیشند که: «من از اول به او گفتم که نمیخواهم ازدواج کنم» و بیان چند باره این مطلب را نشان صداقت خود میدانند و برای اتمام رابطه، کمتر احساس گناه دارند. از آن سو خانمها که سعی در جلب توجه با ابراز عشق و توجه و… داشته بودهاند پس از اینکه رابطه رو به اتمام میرود دچار چالش جدی میشوند و معمولاً بیان میکنند که با احساسات من بازی شده است.
تفاوت نگرشی در جنسیت و ایجاد سوء تفاهم
متخصصین مشاوره ازدواج برای جوانان تاکید می کنند که این تفاوت نگرشی را هم زنان باید جدی بگیرند و هم مردان. به واقع مردان باید بدانند که اگر هزار بار هم به یک زن بگویند که قصد ازدواج ندارند، زنان این جمله را نمیشنوند و اگر هم بشنوند، باور نمیکنند و اگر هم باور کنند، سعی در تغییر آن خواهند داشت. زنان نیز باید بدانند که اگر مردی بیان کرد که قصد ازدواج ندارد، به واقع قصد ازدواج ندارد و بهتر است که آن را جدی بگیرند.
بسیاری از دختران فکر میکنند که با نزدیک شدن هرچه بیشتر و بر آورده ساختن هرچه بیشتر خواستههای یک مرد، میتوانند به او برسند؛ اما به واقع تنها راهی که برای واداشتن یک مرد به ازدواج وجود دارد، بیش از حد نزدیک نشدن و به راحتی تن به خواستههای او ندادن است.
این یک قاعده و اصل قدیمی است که دختران نباید به همهی خواستههای مردان پاسخ دهند. زنان باید بدانند که اهمیت ازدواج برای بسیاری از مردان، کمتر از اهمیتی است که آنها به ازدواج میدهند. ازدواج برای یک زن، بیش از یک مرد اهمیت دارد. هرچند ازدواج برای مردان اهمیت دارد؛ اما نه به آن میزانی که برای زنان، اهمیت دارد. ازدواج برای بسیاری از مردان، قید و بند است و کاهش آزادی.
یک مرد وقتی حاضر است آزادی خود را محدود کند و خود را در قید و بند قرار دهد که به ازای آن نیازهای حیاتی دیگرش برآورده شود. حالا اگر نیازهای حیاتی یک مرد برآورده شود بدون اینکه نیازی به محدود کردن آزادی باشد، چه نیازی به قید و بند ازدواج هست؟!
ترس از ازدواج مردان
دخترانی که دل به مردانی سپردهاند که از ازدواج میترسند، از نظر متخصصین مشاوره ازدواج برای جوانان در شرایطی مشابه قمار قرار میگیرند که هرچه فرد بیشتر ببازد، بیشتر قمار میکند تا شاید در یک بُرد همهی باختها را جبران کند. معمولاً این دختران به انتظار مینشینند و در کنار انتظار، سعی میکنند که به خواستههای مرد پاسخ دهند، به او محبت کنند تا به آرامی راضی شود و ترس او از ازدواج بریزد.
توجه داشته باشید که ترس از ازدواج یا ترس از تعهد همسری، یک ترس ساده نیست؛ بلکه یک اضطراب و ترس عمیق است که ریشه در کودکی یا نوجوانی فرد دارد. کاهش این اضطراب و ترس، یا نیاز به یک درمان جدی دارد و یا نیاز به یک اضطراب بزرگتر دارد که به واسطهی آن اضطراب، فرد راضی به اضطراب و ترس کوچکتر شود. همان اصطلاح به مرگ گرفتن تا به تب راضی شود.
با بالا رفتن سن و تنها شدن و از دست دادن فرصتها، اضطراب بزرگتری به سراغ این افراد میآید که حاضر میشوند تن به اضطراب ازدواج دهند. بنابراین تن به خواستههای آنها دادن به واقع باعث میشود که بدون اضطراب به خواستههای خود برسند؛ هم بهرهمند شوند و هم مضطرب و نگران نشوند.
از بین بردن ترس ازدواج
یکی از راههایی که شاید جواب دهد، پاسخ ندادن به خواستههای آنهاست چرا که فرد را تشنه نگه میدارد و فرد تشنه آب جستجو میکند. به نظر میرسد، با پاسخ ندادن به خواستههای اینگونه مردان، حداقل سطحی از اضطراب در آنها ایجاد میشود و این اضطراب که شما ایجاد میکنید، اگر بزرگتر از اضطراب اولیه آنها باشد، معمولاً باعث می شود که به سمت اضطراب کوچکتر یا ازدواج حرکت کنند؛ در غیر این صورت، وارد این حوزه که از نظر آنها بسیار تنگ و تاریک و ترسناک است، نخواهند شد.
دخترانی که تن به خواستههای مرد مورد علاقهی خود میدهند، با این هدف ناخودآگاه این کار را انجام میدهند که بعداً او را درگیر احساس گناه کنند و به خاطر احساس گناه او را وادار به ازدواج کنند. اما توجه داشته باشید که داروی اضطراب، احساس گناه نیست و کمتر میتوان با احساس گناه بر اضطراب که هیجان قدرتمندتری است، غلبه کرد.
اما آنها که به خواستهی مرد پاسخ نمیدهند و او را به اضطراب از دست دادن دچار میکنند، حداقل شانس بیشتری دارند که بر اضطراب مرد از ازدواج، فائق آیند چرا که برای درمان اضطراب از خود اضطراب کمک میگیرند که قدرت هماوردی و مقابلهی همسانی دارد.
درمان اضطراب از طریق اضطراب در یک داستان قدیمی که مولوی در مثنوی بیان میکند به این ترتیب آمده است که مردی از کشتی و سفر دریایی میترسید و روی کشتی داد و فریاد میکرد، هرچه کردند تا او را آرام کنند، اثر نداشت تا اینکه حکیمی گفت او را به دریا اندازید، او را به دریا انداختند و پس از دقایقی او را از دریا گرفتند، مرد آرام شد و در گوشه ی کشتی نشست و دیگر داد و فریاد نکرد.
آیا صحبت با آن مرد، به یادآوردن خاطرات قبلی، ایجاد احساس گناه، نوازش، محبت، توجه و… هیچ امر دیگری میتوانست سبب شود که او از کشتی نترسد؟! ماجرای افرادی هم که از ازدواج میترسند به همین صورت است، با هیچ وسیلهای شما نمیتوانید آنها را راضی به ازدواج کنید؛ جز آن که آنها را با ترس بزرگتری که همان از دست دادن یا تنهایی است، رو به رو سازید و البته توجه داشته باشید که این شیوه تنها برای برخی از آنها، چاره ساز است نه برای همه آنها.
مرکز روانشناسی اکسیر به افرادی که تحت پوشش بیمه بانک های طرف قرارداد اکسیر هستند خدمات رایگان روانشناختی از جمله مشاوره خانواده، مشاوره طلاق، مشاوره ازدواج، مشاوره فردی و … را به صورت رایگان ارائه می دهد. جهت کسب اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.
تاکید مشاوره ازدواج برای جوانان به ازدواج برای مردان
چرا مردان مزایای ازدواج را نادیده می گیرند؟
بسیاری از مردان آمریکایی به ازدواج به عنوان زنجیر شدن نگاه می کنند و مزایای ازدواج را نادیده می گیرند. ازدواج می تواند مزایای مهمی مانند: سلامت روحی و جسمی بیشتر، درآمد بالاتر، احساس تعلق و صمیمیت به یک نفر، زندگی جنسی سالم تر و… داشته باشد. براساس تحقیقات جدیدتر مردان آمریکایی کمتر ازدواج می کنند چون فکر می کنند آزادی آنها محدود خواهد شد؛ بخصوص این تفکر در بین مردان جوان تر شایع تر است.
مرکز تحقیقات پیو در بررسی های خود گزارش کرده است که در سال ۲۰۱۴ رکوردی در آمریکا و در بین بزرگسالان رخ داده است؛ یعنی حدود ۲۰ درصد آنها هرگز ازدواج نکرده بودند. بیشتر این افراد هم شامل جوان تر ها بود.
مزایای ازدواج در مردان
این پژوهش مزایای ازدواج در مردان را در موارد زیر خلاصه کرده است:
بازگشت مالی
مردانی که ازدواج کرده اند درآمد بیشتر کسب می کنند. دارایی های بیشتری را جمع آوری کرده اند و به ثبات شغلی بالاتری دست یافته اند. نتایج آشکار کرده است که مردان متاهل آمریکایی درآمد سالانه بیشتری دارند در مقایسه با همسالان خودشان که تجربه، تحصیلات و تاریخچه مشابهی دارند.
زندگی جنسی بهتر
مردان متاهل نسبت به سایر مردان مجرد رضایت جنسی بیشتر دارند. داده های بدست آمده توسط سازمان بهداشت ملی و زندگی اجتماعی در آمریکا برآورد کرده است که ۵۱ درصد از مردان آمریکایی از زندگی عاطفی و جنسی با همسر خود رضایت دارند.
عمر بیشتر
مردانی که حداقل ۱۰ سال زندگی مشترک داشته اند در مقایسه با همسالان خود که هرگز ازدواج نکرده اند، طول عمر بیشتری دارند. همچنین مردان جوان متاهل، دو برابر بیشتر خوشحال هستند. در بررسی های پژوهشی ۴۳ درصد از مردان متاهل عنوان کرده اند که در زندگی خود بسیار خوشحال هستند.
تقریبا در تمام در تمام فرهنگ ها و به طور گسترده ای ازدواج برای زنان و مردان سودمندی هایی دارد. برخلاف این واقعیتی که وجود دارد که مردان شادتر، ثروتمندتر و سالم تر بیشتر ازدواج می کنند؛ در وهله اول افراد از خود ازدواج سود می برند.
معنای واقعی ازدواج در جلسات مشاوره ازدواج برای جوانان
- ازدواج شیوه ای از زندگی را پیش روی شما قرار می دهد که در آن همسران به یکدیگر عشق می ورزند، به هم احترام می گذارند و هر روز به نحوی از یکدیگر قدردانی می کنند و بدین طریق جلوه ای از تعهد خود را نسبت به طرف مقابل بروز می دهند.
- ازدواج فرایندی پویا و مشترک است، نه حالتی ایستا و منفعلانه.
- شما فقط چون جشنی مفصل گرفته اید، عقدنامه ای را امضا یا حلقه ای رد و بدل کرده اید، متاهل نمی شوید. در واقع شما و طرف مقابلتان زمانی متاهل هستید که یکدیگر را از لحاظ ذهنی، احساسی، جسمانی و روحی سیراب کنید. عمل واقعی ازدواج در قلبتان رخ می دهد، نه در مکانی خاص.
- ازدواج انتخابی است که شما می کنید، آن هم نه فقط در یک روز خاص، بلکه بارها و بارها و این انتخاب در شیوه ی رفتار شما به همسرتان تجلی می یابد.
- ازدواج قلمرو ارتباط مشترک و یکی شدن است، نه میدان جنگ.
- لحظه ای که رفتار توام با عشق و احترام را متوقف کنید، ازدواجتان نیز متوقف می شود. وقتی همراه با خشم وآزردگی زندگی کنید، دیگر همسر یکدیگر نیستند. شاید باهم زندگی کنید؛ اما متاهل نیستید. ممکن است سال ها با یکدیگر زندگی کنید؛ اما وقتی قلب هردوی شما به روی یکدیگر بسته باشد، از نظر احساسی طلاق گرفته اید.
- برخی از اشخاص با باورهای نادرست و خطرناکی وارد زندگی مشترک می شوند. آنها می گویند: ”می دانم که وقتی ما باهم ازدواج کنیم، شرایط خیلی بهتر خواهد شد.” اما واقعیت این است که ازدواج نوع معینی از تسهیل و تشدید روحی و روانی را وارد زندگیتان می کند. ازددواج به لنزی تبدیل می شود که هرچیزی را درشت و بزرگتر نشان می دهد.
- ازدواج مسایل قبل از شروع زندگی مشترک را اغراق آمیز می کند. اگر ارتباطی فوق العاده ای داشته اید، ازدواج آن را تشدید می کند و هر نقطه ی قوتی داشته اید، غنی تر و سرشار تر می شود.
- زمانی می توانید به ارتباط خود پایان دهید که متوجه شوید با نامزدتان تفاهم ندارید، که هیچگونه کشش جنسی بین شما وجود ندارد، که شما و نامزدتان در دو قطب متفاوت رشد کرده اید، که نامزدتان نقطه ضعفی مخرب دارد و نمی خواهد برای بهبود آن تلاش کند یا نامزدتان تمایلی به تلاش برای ارتقای کیفیت ارتباطتان ندارد.
- اگر ارتباط رضایت بخشی ندارید بهترین تصمیم این است که در فکر چاره و شاید در نهایت رهایی از آن باشید. اگر هیچ یک از راهبرد ها کمکی به بهبود ارتباطتان نکرد، بهتر است ارتباطتان را رها کنید. ادامه ی چنین ارتباط هایی تنها موجب ناکامی و نارضایتی بیشتر می شود. جدایی ممکن است خیلی سخت و دشوار به نظر برسد؛ اما شاید بهترین تصمیمی باشد که باید بگیرید.
از این شخصیت ها دوری کنید!
به گفته ی دکتر هری اسپرینگ، صرف زمان با بعضی افراد، منجر به بی احساسی، انرژی پایین، خود ارزشی پایین و حتی مشکلات جسمی همچون حالت تهوع، سردرد، یا تنش ماهیچه ای می شود. در مطلب زیر چکیده ای از ویژگی های این افراد ارائه می شود:
-
قلدرهای ارباب منش
قلدرهای ارباب منش، اشخاصی متخاصم، قوی، عصبانی و جدلی هستند که خودشان را عالم به همه چیز می دانند. این اشخاص به افراد پیرامون شان مدام دستور می دهند و اشتباه های کوچک آن ها را نمی بخشند یا فراموش نمی کنند. این گروه از افراد نیاز دارند که دیگران را تحت کنترل خود قرار دهند و اغلب، گرایش ها و تمایلات بی رحمانه و ظالمانه ای را نشان می دهند. آن ها به این دلیل اشخاص سمی هستند که دیگران را تحت فشار قرار می دهند، می ترسانند و به آن ها احترام نمی گذارند.
-
افراد افسرده و عبوس و منفی نگر
این گروه از افراد ناراحت، منفی نگر، لجوج، مشکوک به دیگران و اغلب افسرده هستند. آن ها همیشه اندوهگین هستند و دائما از ناعادلانه بودن زندگی شکایت دارند. برای مثال، می دانند که همیشه زمان بدی را در یک مهمانی می گذرانند، تمایل ندارند در کاری که از آن ها خواسته شده است، مشغول شوند. این افراد به این دلیل سمی هستند که افسردگی و منفی گرایی شان را به هر فردی که با آن ها دیدار می کند، پخش می کنند. آن ها انرژی افراد را کاهش می دهند و به دیگران احساس به دوش داشتن بار سنگین مسئولیت و درماندگی و ناامیدی می دهند.
-
افراد فضول
فرد فضول، مهاجم، گستاخ، خرده گیر، معتقد به عادل بودن خود، سخن چین، دارای شامه تیز و جسور است. مشکل این افراد سمی تنها ارتباط برقرار کردن با آن ها نیست، بلکه آن ها تمایل دارند زندگی تیره ای را برای دیگران ایجاد کنند.
از آنجایی که معمولا زندگی آن ها دلچسب نیست، بنابراین در زندگی افراد دیگر مشکل ایجاد می کنند. آن ها به زندگی فعال، مهیج و پربار دیگران حسادت می کنند.
افراد فضول از این جهت افرادی سمی هستند که می توانند موجب مشکلات شدید مالی، شغلی و شخصی در زندگی دیگران شوند.
-
خسیس ها
این نوع افراد، خودخواه، انعطاف ناپذیر، ناایمن و عصبانی هستند. خسیس ها اغلب تصویر بزرگی از جهان ندارند و به جای آن بر پول هایی با رقم های پایین در زندگی تمرکز می کنند. این افراد شخصیت مادی خاصی دارند؛ برای آن ها عشق و عاطفه همانند پول است. آن ها به این دلیل سمی هستند که دیگران را هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ مسائل دیگر، مورد سوء استفاده قرار می دهند.
-
خودشیفته ها
«برای من»، «خودم» و «من» جملاتی است که خودشیفته ها بر آن ها متمرکز هستند. آن ها افرادی خودخواه، خودپرداز، سطحی، خودبین، بی ملاحظه و از لحاظ اجتماعی فاقد شایستگی هستند. فرد خودشیفته عاشق این است که در آینه به خود نگاه کند و صدای صحبت کردن خود را بشنود.
آن ها واژه های «من»، «برای من» و «خودم» را بیش از هر واژه ی دیگری می گویند و اغلب به جای گفت و گوی دو طرفه با دیگران و شنیدن صحبت های آن ها تنها خود صحبت می کنند و اجازه ی صحبت به فرد دیگری را نمی دهند. به نظر روان شناسان، خودشیفته ها سمی هستند زیرا به دیگران این امکان را نمی دهند که در یک بحث یا یک رابطه ی سالم شرکت کنند و سهیم باشند. آن ها یکی از انواع بسیار ملال آور در گروه افراد دشوار برای ارتباط برقرار کردن هستند، زیرا همه ی حواس شان در یک ارتباط متوجه خودشان است.
به گفته ی روان شناسان از افراد سمی که ویژگی های آن ها ذکر شد تا آنجا که ممکن است باید دوری کنید.
بهترین روش برای داشتن زندگی شاد، رضایت بخش و پربار این است که با افرادی ارتباط برقرار کنید که بتوانند باعث رشد شما شوند، به شما احترام بگذارند و در مواقع لازم شما را تحسین و حمایت کنند.
ثبت ديدگاه