تعدادی از زنان می گویند من فقط با مردی که عاشقش هستم می توانم رابطه جنسی داشته باشم. در مورد زنان روان رنجور این بدین معناست: به جای لذت بردن از احساسات طبیعی جسمم، من باید خود را قانع کنم که رابطه جنسی مفهومی بیش از این دارد. برای این که بتوانم احساس کنم، باید مرا دوست داشته باشند. البته رابطه جنسی ضرورتا چیزی جدا از عشق نیست، ولی شخصی که در دوران کودکی از عشق و محبت بهره مند بوده، نیازی به تلاش برای بدست آوردن آن عشق در رابطه جنسی ندارد.

عشق و رابطه جنسی

تعریف دقیق رابطه جنسی

رابطه جنسی یعنی رابطه ای صمیمی و نزدیک بین دو نفر که به یکدیگر کشش دارند. یک انسان طبیعی سعی نمی کند همه را با خود به تختخواب ببرد. او میل دارد خودش را با کسی که مورد توجه اش است تقسیم کند. رابطه جنسی برای او نتیجه طبیعی یک رابطه عاطفی خواهد بود مثل هر چیز دیگر، او نیازی به توجیه آن با عشق ندارد.

زن روان رنجوری که همیشه احساساتش را انکار کرده، شانس این را نخواهد داشت که به طور کامل از رابطه جنسی لذت ببرد، اما اگر او زنی بهنجار باشد، اجبار نخواهد داشت از رابطه جنسی چیزی فوق العاده در ذهن بسازد. او وابسته به عشق نخواهد بود، برای لذت بردن از خود جسمانی اش نیاز به شنیدن کلمات خاص چون دوستت دارم نخواهد داشت.

دریافت محبت کافی از والدین مهمترین پیشگیری

کودکی که هرگز عشقی از والدینش دریافت نکرده، ممکن است از دورنمای عشق به شدت به هیجان آید، چون احساس می کند در نهایت آنچه را که نیاز دارد به دست خواهد آورد. در نتیجه ممکن است دچار تکانش شود. او روی خود کنترلی ندارد و به دلیل اینکه تمام آن نیاز های انکار شده به یکباره ظاهر می شوند، شخص ممکن است قادر نباشد حتی از کاندوم استفاده کند.

دریافت محبت کافی از والدین در دوران اولیه زندگی تنها عامل پیشگیری از بی بند و باری های جنسی بعدی است. خیلی از دختران محروم از محبت، رابطه های جنسی خود را در نوجوانی به حساب عشق گذاشته و با این فکر خود را می فریبند که آنان را دوست داشته اند. آنان باید چنین باوری داشته باشند زیرا به آن نیاز دارند. بسیار غم انگیز است که رابطه جنسی معمولا اولین گرمی و محبت جسمی است که آنان در زندگی شان تجربه می کنند.

عشق واقعی

عشق حقیقی زمانی به وجود می آید که دختر و پسری یکدیگر را دوست دارند و یکدیگر را همان طور که هستند قبول دارند. روان رنجوران جسم دیگران را برای ارضای نیازهای قدیمی خود در اختیار می گیرند. برای جوان روان رنجور فقط قسمت هایی (اعضای جنسی) از وجود یک دختر مطرح است. او نمی تواند با آن دختر به عنوان یک انسان کامل برخورد کند. این عارضه به عقده ی زنای مدونا معروف است. پنداری که می گوید دخترهای خوب خالی از جسم هستند (غیر جنسی اند) و دختران بد سراپا کشش جنسی هستند.

زنان طبیعی نیاز ندارند با عبارات و جملات اغوا شوند. آنان هر زمان موقعیت اقتضا کند رابطه جنسی برقرار می سازند. مشاوران ازدواج، زنان بیشماری را می بینند که ادعا می کنند عاشق شوهرانشان هستند، در صورتی که در طول رابطه جنسی هیچ احساسی ندارند. یک زن سردمزاج نمی تواند ادعای عشق کند، زیرا او قادر نیست حضور خود را در عشق بازی به طور یکپارچه احساس نماید.

افراد روان رنجور از رابطه جنسی لذت زیادی نمی برند

ممکن است فکر کنید که افراد روان رنجور از رابطه جنسی لذت زیادی می برند. اما این طور نیست، این افراد تنش وحشتناکی دارند که از نظر روانی آن را با عشق ملبس کرده و برچسب رابطه به آن می زنند. رابطه برای این افراد، پوششی بر آن تنش است و محتوایی جز یک تخلیه ساده ندارد. اوج لذت جنسی برای یک مرد روان رنجور، فقط فوران سریع آلت است در صورتی که باید این احساس را در کل جسم تجربه کند.

زمانی جسم می تواند با این اوج همراه باشد که شخص هر ذره از انکارها (هر انکار خود) را بازسازی و حل کرده باشد. این انکارها ضرورتا جنسی نیستند، جسم بین انکارهای خود تفاوت نمی گذارد. انکار قسمتی از خود، انکار جنسیت نیز می باشد.

مرکز روانشناسی اکسیر شهرک غرب