تست آنلاین اسکیزوفرنی
اسکیزوفرنیا یک بیماری روانی جدی است که با علائم اسکیزوفرنی مشخص می شود، مانند تجربه توهم یا تصوراتی که ارتباطی با واقعیت ندارند (اما برای شخص کاملا واقعی جلوه می کنند).
تست اسکیزوفرنی برای افرادیست که می خواهند بدانند آیا علائمی را که معمولا با یک نوع اختلال خاص اسکیزوفرنی همراه است دارند یا نه. این تست برای اکثر افراد کمتر از ۲ دقیقه طول می کشد و نتایجی فوری به آنها ارائه می دهد.
من ۲۷ سالمه از ادما متنفرم سریع ترین حرکت میره رو موخم جوری که دوست دارم طرف تا حد مرگ بزنم اصلا کنترل خشم ندارم
اخرین بار با یکی دعوام شد فقط برای این که نزنمش مداد فرو کردم تو دستم
همیشه فک میکنم همه مسخرم میکنن
یا فکر های عجیب غریب که اگه این اتفاق بی افته چی میشه
بی دلیل از همچی میترسم همیشه خواب میبینم یکو دارم میکشم یا یکی دنبالم افتاده
درود بر شما. این رفتار و عکس العمل شما نسبت به عوامل بیرونی گاهی علت های مشخص داره که اگر اون علت ها رو بتونیم دقیق پیدا کنیم، میتونیم جلوی خیلی از این عکس العمل ها رو بگیریم. آیا دنبال تا به حال اقدامی کردید؟ نظر مشاورتون در این زمینه چی بوده؟
تقریبا از ۱۲سالگی تا ۲۰ سالگی اصلا حساب نیست چون ما توی این سن قوه تخیلاتمون قویه ممکنه با یه سوتفاهم الکی تو ذهنمون داستان ببافیم
من علائم اسکیزوفرنى رو خوندم ولى زیاد اونارو تو خودم نمیبینم به جز یکى یباریه فیلم ترسناک دیدم که موسیقى متنش یه صدایى مثه وز وز گوش با صداى حرکت ماشین از اتوبان بود بعد تموم شدن فیلم اون شب تا خود صبح اون صدارو میشنیدم دقیقا همون صدارو،نمیدونم تاثیر فیلمه بود یا توهم شنیدارى،پریشب هم موقع خواب همش یه صداى عجیبى رو میشنیدم مثه ضربه به یه وسیله خیلى ترسیدم میخواستم یکى رو بیدار کنم ببینم اونم میشنوه یا نه اما با خودم گفتم ممکنه فکر کنن دیوونه شدم
بیشتر چون دیدم تو نت نوشته بود کسایى که در اوایل بهار دنیا اومدن بیشتر میگیرن نگران شدم
به نظرتون لازمه بیشتر پیگیر بشم ببینم اسکیزوفرنى دارم یا ن؟
سلام
من محمد هستم ۱۶سالمه
من همیشه حس میکنم یکی در حال نگاه کردن بهم هست
به همه شک میکنم فک میکنم برام برنامه ای چیدن
همیشه توی دو راهی ام و نمیدونم کدوم راه درسته
صبح ها یه چیز سیاه میاد میشینه روم
مثل بختک هستش ولی میدونم اون نیست و توهمه و یه مدلی هست که انگار بدنم خاموشه مغزم داره کار میکنه
همیشه زیاد فکر میکنم
نمیتونم به کسی اعتماد کنم فک میکنم همه با هم دست به یکی شدن
و تازگیا با دوستام بهم زدم یه دوست جدید پیدا کردم،حس میکنم این جدیده داره حرفای منو به بقیه میگه
همیشه حس میکنم همه دارن دروغ میگن
وقتی یه اتفاقی بیفته فکر میکنم از قبل برنامه ریزی شده به آدما مشکوک میشم بعد رفتارم باهاشون تغییر میکنه
همیشه ذهنم درگیر مردم هستش وقتی بیرون میرم
با خودم میگم اگه از اینجا برم همه میگن تنبله اگه از اینجا برم میگن ترسیده اگه از این طرف برم میگن خودشو میگیره
حس میکنم همه برنامه ریزی کردن یه روزی منو بزنن
حس میکنم گوشیمو هک کردن دارن زندگیمو نگاه میکنن
درس نمیتونم بخونم
سلام من ۱۷ سالمه نمیدونم چه اتفاقی برام افتاده ،قبلا خیلی افسرده بودم ولی به طریقی تونستم مشکلم رو حل کنم ،الان هیچی از گذشته یادم نمیاد یا همونایی ک میبینم رو درک نمیکنم ،یه زمانی دوستای خیالی داشتم،یه زمانی سایه هایی رو با چشمای قرمز میدیدم ،الان میتونم استخون و بند بند وجودمو توی بدترین حالات تصور کنم ،یا من ک چه کارای ترسناکی با بقیه انجام میدم ،و اینا رو کاملا با چشم باز میبینم ،وقتی چشمام رو میبندم زیاد چیزی حس نمیکنم ،نور اذیتم میکنه ،به شدت اخلاقم فرق میکنه روز به بروی ،خودم تعجب میکنم ک چطور سلیقه م هر روز عوض میشه ،با دوستام به مشکل میخورم، حرفایی میزنم ک برای خودم نیست،کارایی میکنم ک دوست ندارم ،اوضاع درسیم افتضاح شده ،هم نمیتونم تمرکز کنم روی کاری ،نه حال دارم و حتی با خوندن هم نمره خوبی نمیارم ،سابقه ی ژنتیکی بیماری های روانی هم توی خانواده دارم ،نظرتون چیه؟
من دقیقا همین علائمو دارم
مشاوره هم که رفتم همش چرتو پرت میگفتن و درمورد اینا گفتن که تو فرق داری و خاصی و قطعا در آینده آدم خاصی میشی و از این حرفا
هر شب توهم میزنم که کسی صدام میزنه یا یکی داره میاد سمتم، حتی یه شب حس کردم یکی باهام داره حرف میزنه. توهم یه روح مشکی با چشمای روشن زرد میزنم که داره نگام میکنه حتی تو مدرسه.
حس میکنم یکی دنبالمه ولی کسی نیست فکر میکنم یکی همیشه داره نگام میکنه
با شخصیتای خیالی دوستم و حتی بغل هاشونو حس میکنم و اونقدری تو اون فزای خیالی غرق میشم که دیگه متوجه اطرافم نیستم
تا دوسال پیش آدم شیطونی بودم ، یه دختر فعال و زبون دراز و تو دل برو (البته تعریف از خود نباشه) ولی الان خیلی آروم شدم ، قبلا عاشق مهمونی و بزن برقص و از این چیزا بودم ولی الان کاملا اعتماد به نفسمو از دست دادم حتی صحبتم دیگه نمیکنم و معمولا یه گوشه میشینم و تا جایی که میتونم به مهمونی و اینجور چیزا نمیرم.
اشتهام خیلی کم شده و باعث شده لاغر بشم
احساس میکنم کنترل میشم ، نمیدونم از طرف کی یا چی اما میدونم که اونکاری که میخوام انجام بدم رو نمیتونم انجام بدم یا بهتر بخوام بگم دست من نیست که انجام بدم.
مثلا موقع حرف زدن میخوام یه حرفی رو بزنم اما ناخودآگاه به حرف دیگه ای رو به زبون میارم که ممکنه کاملا برخلاف اون حرفی که میخواستم بزنم باشه
چند باری هم تو کلاس درس ریاضی مغزم یه چیزی رو اشتباه حساب میکرد و میخواستم اون جواب اشتباه رو بگم زبونم جواب درست رو میگفت در صورتی اصلا اون عدد تو مغز من نیومده بود.
بیشتر اوقات میترسم که یک حرفیو بزنم چون حس میکنم مسخره میشم حتی حرفای ساده رو و بیشتر اوقات سکوت میکنم و از بقیه دور میشم.
هر روز حالم عوض میشه و یه روز از یه چی خوشم میاد فرداش از همون چیز متنفر میشم . بی دلیل.
یه حرفایی رو میزنم که همون لحظه پشیمونی رو حس میکنم اما نمیتونم که عذرخواهی کنم و باز هم کنترل زبونم دست من نیست
دوستامم بهم میگن یه آدم عجیبیم میگن که یه شخصیت مجهول دارم و نمیتونن منو بشناسن و البته بعضیا به خاطر همین ازم خوششون میاد اما خودمو داره اذیت میکنه
رفتارام خیلی ضد و نقیض شده
شخصیتم در عرض یکی دو دقیقه عوض میشه
تازگیا زیادی با خودم حرف میزنم
حتی یه سری وقتا حس میکنم خوابم و الان این زندگی ای که دارم واقعی نیست
بین بیداری و خواب گم میشم و نمیدونم کدومشه
کاملا از شخصیت اصلیم دور شدم
حتی نمیدونم واسه ی چی
اما درکل سعی کردم که ناراحتی هامو به کسی نگم و تو سینم نگه دارم
وقتی هم که به خانوادم میگم که حس میکنم یه چیزیم هست قبول نمیکنن چون چهره و کار هایی که جلوی دیدشون انجام میدم عادیه اما نمیدونن که پشت صحنه اوضاع یجور دیگست.
خلاصه که خیلی اوضاع به هم ریخته ای شده و احساس میکنم داره زندگیم و حرکاتم از کنترل خودم خارج میشه و این خیلی بده:(
سلام
من ۴۳ ساله هستم و حدود ۱۰ سال هست که هذیان شنیداری دارم و صداهایی را میشنوم که با من صحبت میکنند اما اطرافیان من این صداها را نمیشنوند البته من به ۲ روش صدا میشنوم یک صداهایی که در سرم هستند و به هرچی فکر میکنم نظر میدهند و اکثرا منفی هستند و باعث عصبی شدن من میشوند و همیشه مثل آیه یاس به هرچی فکر میکنم برعکس جواب میدهند و دیگر صداهایی که از بیرون میشنوم و حتی جابجایی هوا را نیز متوجه میشوم ،قبلا فکر میکردم که با جن ها در ارتباط هستم اما اخیرا خسته شدم و پذیرفتم که بیمار هستم ،اگر داروی قوی میشناسید یا تجربه ای شبیه به من دارید راهنمایی بفرمایید
من ۱۶ سالمه و خب این مشکل رو از بچگی داشتم و فکر میکردم فقط تنها منم که با خودم حرف میزنم یا توهمات دیداری و شنیداری اوایل کم بود ولی الان واقعا دارن کنترلم میکنم یکسری دوستای خیالی دارم که اصلا وجود خارجی ندارن و شخصیتم در عرض چند ثانیه تغییر میکنه و کارایی که انجام میدم یا حرفایی که میزنم بعدش پشیمون میشم یا خودم رو تو گذشته یا اینده تصور میکنم و واقعا با ادامای خیالی صحبت میکنم مطمئنم اگر به خانوادم بگم باور نمیکنن چون از نظر اونا من ی ادم معمولیم
منم همین طور هستم همیشه به گذشته ام نگاه می کنم من چرا اون حرف رو زدم اصلا درست بود یا مثلاً انگار من دو نفرم خودم نیستم یکی دیگه داره منو کنترل می کنه حتی شده فکر های کنم که حتی بچه ی ۷ ساله هم میگه چرت و پرته بعضی اوقات آنقدر خستم که دوست دارم داد بزنم گریه کنم حتی بعضی اوقات آنقدر اون آدم های خیالی حرف می زنند با مشت به سرم می کوبم یا مثلاً به هم چی شک می کنم می کنم درسته یا نه
سلام من ۱۹ سالمه و تقریبا یه شکست عشقی خوردم توی ۱۷ سالگی و از اون موقع تا الان به شدت تغییر کردم به شدت دم دمی مزاج شدم یه روز دوست دارم کلا صورتی بپوشم و همه اتاقم صورتی باشه یروز دوس دارم کلا اتاقم آبی باشه یروز دوست دارم همه رنگ باشه! احساس میکنم چند بعدی شدم هم یه ادم ساکتم که از عشق بدش میاد هم ادمیم که عاشق گل و گیاهه و خیلی میخنده با خودم حرف نمیزنم ولی نزدیک یساله وقتی خیلی ناراحتم احساس میکنم هر چی میاد توی سرم رو خدا بهم میگه مثلا بهم میگه ترس مبینا تو اگر درس بخونی میتونی به رویا هات برسی یا مثلا تو یروز میتونی توی خارج کشور زندگی کنی! نمیدونم اینا توهمه یا نه ولی واقعا حس میکنم خدا اینارو بهم میگه به شدت از کارهایی که مربوط به اجتماعه بدم میاد مخصوصا از بانک رفتن گواهی نامه گرفتن یا حتی بیرون رفتن از نور به شدت بدم میاد وقتی ظهرا میرم بیرون به شدت سر درد میگیرم و گیج میشم بعضی وقتا سردردای الکی دارم حس میکنم که سرطان دارم…ولی سالمم یا مثلا آینده امو تا ۲۳ سالگی فقط میتونم تصور کنم احساس میکنم توی ۲۳ سالگی میمیرم… خیلی رویا پردازی میکنم مثلا اگر یه خواننده معروف بودم چی میشد یا خیلی چیزای دیگه توی جمع خانوادگی اصن اینطوری نیسم و خیلی میخندم و خوش و بش میکنم ولی بازم کم حرفم ولی توی درونم حس میکنم که نباید به کسی چیزی بگم و اگر بگم سو استفاده میکنن ازم … وقتی از کسی خوشم میاد نمیتونم مستقیم احساساتمو بهش بگم و مخفیش میکنم جدیدا عاشق بازی شدم ولی حالشو ندارم درسام به شدت ضعیف شدن و الان پشت کنکوریم در حالی که قبلا خیلی درسخون بودم و شاگرد دوم . سوم بودم از نظر فکری میشه گف جدیدا خیلی خسته ام دوست ندارن به هیچی فکر کنم و برای فرار از فکر کردن میرم و توی اینستا و تیک تاک و غیره میگردم و حتی به اونا هم حوصله ندارم فکر کنم. کلا حوصله هیچ چیزی ندارم و اصلا انرژی ندارم ولی درونم خیلی دلش میخواد که نقاشی بکشه بره بیرون درس بخونه ولی من نمیتونم چون اصلا حوصله ندارم و فقط دوست دارم یجا دراز بکشم و توی شبکع های اجتماعی الکی بگردم! نزدیک به دوساله که اینطوری درگیرم و خانوادم اصلا ادمای مهربونی نیسن و درکم نمیکنن یکمم اخیرا خیلی تپل شدم و حس میکنم بخاطر همین موضوعه یروز خیلی نا امیدم و یروز خیلی امیدوار … یروز پر انگیزه و یروز خیلی خیلی بی انگیزه توی روابط احساسی به شدت بد شدم و با کوچیک ترین کار کسی عصبانی میشم و فقط فکر میکنم که من اشتباه کردم به اون شخص اعتماد کردم و هر چی از دهنم در بیاد به اون شخص میگم تا صدمه ببینه…به هیچ کس جز گربه ها اهمیت نمیدم(: …
و به شدت حسودم… خیلی حسودم…
نمیدونم چمه میشه کمکم کنید؟ لطفا…
چرا من اینجوری هم هستم؟!:)
از سردرگمی متنفرم و الان کاملا سردرگمم
سلام من حسین هستم ۱۷ سالمهمتاسفته دچار مصرف حشیش شدم به مدت دوماه و بعد ترک یکدفعه ای یه حالات بدی بهم دست داد شب اول ازراییل رو با چشام دیدم انقد حالم بد بود کم کم بهتر شدم و اللان ی حالت بدی دارم که اصلا نمیدونم کجام داره چهاتفاقی میفته استرس دارم احساس میکنم چشام شدید ضعیف شده و همه چی تاره اصلا معلوم نی شبه صبحه نمیدونم چکار کنم انگار موندم تو حالت رویا ورزش کردم خوب نشده انقد حالم بده که تا صبح بگم کسی منو درک نمیکنه نمیدونم چه مریضیه فقط میدونم خیلی بده داره نابودم میکنه توروخدا کمکم کنید التماستون میکنم.
سلام ، اسم من تکتم هست ۱۵ سالمه اسکیزوفرنی و اختلال چند قطبی یا دو قطبی دارم . من با دو نفر دیگه تو یه بدن زندگی میکنم. اونا کارایی میکنن و میندازن گردن من ، من حتی یادم هم نمیاد که اونکارارو کرده باشم . من همیشه دست و پاهام زخمی و کبوده و یادم نمیاد چرا زخمی و کبود شدم و واقعا نمیتونم از اعماق وجودم چیزی رو احساس کنم .و من هموسکشوال هستم و اختلال سادیسم هم دارم .
حتما برو پیش یه روانشناس ????????????????????
سلام من ۱۴ سالمه من مدتی هست تو تصوراتم با شخصی رابطه دارم (چند شخص)
و من گرایشم رو بخاطر این شخص تغیر دادم )اون دوست نداره من با کسی ک هم جنس خودشه رابطه داشته باشم
درواقع مدتی هست که گرایشمو به هم جنس خودم تغیر دادم
این پسری ک در تخیلات منه(از این کلمه نفرت دارم)
با من کاری گرده که باهاش رابطه جنسی داشته باشم
هیچ کدوم از افراد خانوادم این موضوع رو نمیدونن و خب امیدوارم هیچ وقت نفهمن
سلام
من ۱۶ سلامه و جدیدا ( حدود ۳ هفته ) چیزایی رو حس می کنم که بقیه متوجهش نمی شن مثلا صبح ها صدای استفراغ می آید یا بعضی وقتها احساس می کنم یک چیزی داره من رو هل می ده یا می زنه و خیلی کم سایه هایی رو می بینم که از کنار در رد می شن . هنوز خیلی عود نکردن ولی کمی آزار دهنده اند و غالبا شب ها منو خیلی می ترسونن مخصوصا این که این توهمات از نیمه شب شروع شدند . تا حالا کسی از خانواده ما توهم نزده بود . در ضمن امروز برای اولین بار حس کردم یک چیزی داره با من حرف می زنه ، صداش جدید بود ولی حرفی که زده بود رو قبلا شنیده بودم .
امید وارم اطلاعاتی که دادم کامل بوده باشه .
سلام من یه دختر ۱۸ ساله هستم
من تو ذهنم زندگی میکنم و عاشق شدم و حتی همسر و فرزند هم دارم من از خودم توی آینه میترسم چون حس میکنم خودم نیستم گاهی حس میکنم تو خوابم و باید بیدار بشم با کسایی حرف میزنم که میدونم وجود ندارن ولی در عین حال وجود دارن حتی یه لحظه هم نمیتونم ذهنمو خالی کنم چون شدیدا حس ترس بهم دست میده و همیشه باید با یکی حرف بزنم من از خودم میترسم چون من خودم نیستم همش عوض میشم
خواهش میکنم کمکم کنید یعنی منم بیمارم؟
سلام وقت بخیر من حدود ۳۵سالمه
تا اونجای که یادم است با خودم درگیرم
همیشه با خودم حرف میزنم از خاطرات گذشته جلوی چشمم میان میگم این کار رو
انجام بدم یا ندم خود عسبی میشم به همه
فوش میدم شبها میخوابم صبح دلم نمخواد
بیدار بشم از خدا طلب مرگ دارم فقط بخاطر دخترم است که خود کشی نکردم تا
حالا دو بار خواستم ولی بخاطر اون پشیمون شدم مشکل زیاد دارم ولی وقت
نیست به نظر شما مشکل من چی است مرسی
سلام من بیماری اسکیزوفرنی داشتم به عبارتی صدا های مختلف تو ذهنم میشنیدم سه ماه بستری بودم با کمک دکتر و قرص هایی که تجویز کردن الان خوب شدم وهیچی صدایی نمیشنوم و دکتر بعد از چند ماه آروم آروم قرص هامو کم کرد الان هم کاملا قطع کرده یک سالی هست که میگذره اما من شب ها تا صبح خوابم نمیبره و بدنم سرعتش کم شده نمیتونم ورزش کنم هیچ انرژی ندارم تمرکز اصلان ندارم نمیتونم کار کنم تا قبل از این بیماری خیلی فعال بودم و باشگاه میرفتم الان خیلی نگران آیندهم هستم که این وضع همیشگی باشه نتونم سلامیتو بدست بیارم نمیدونم چیکار کنم میشه یه راهنماییم کنید
میخـاستم بدونم چجوری میتونم مشاوره بگیرم مشاپره ی مجازی ببخشید من فقط میتونم در اپلیکشن بله با شما چت کنم….
سلام من ۱۳ سالمه ویک دختر هستم و بیماری اسکیوز فرنی دارم من در مغزم صداهایی هستند که….
ببخشید نمیتونم توضیح بدم اگه بگم اونا منو…..
فقط میتونم یکم بگم اونا میگن که من برم و به خانوادم….
ببخشید نمیتونم دیگه ادامه بدم من با چند نفر در اتاقم دوست شدم یکیشون در…. بارم نمیتونم جاشونو بگم اونا دوست ندارن کسی جاشونو بدونع
سلام شما حتما در مرحله اول به والدین خودتون اطلاع بدین یعنی با شخصی از اعضای خانوادتون که باش راحت تر هستید موضوع را مطرح بکنید و بعد به پیش یک روانپزشک مراجعه بکنید خیلی وقتا تنهایی،ترس وافسردگی منجر به توهم میشه وفرد با اشخاص خیالی حرف میزنه و سن شروع اسکیزوفرنی در ۹۰درصد مواقع بین ۲۰تا۲۵ سالگی است وقبل از نوجوانی این بیماری اصلا مطرح نیست.
سلام . من نازنینم ی دختر ۱۵ ساله ک از بچگی خیلی چیزی تو زندگیم اتفاق افتاده . از بچگی خیلی با خودم حرف میزنم از صدای درونم دستور میگیرم و همش فک میکنم قرار بمیرم یکی پشت سرمه ک میخواد بکشه منو . بعضی مواقع گریه میکنم بعد چند دقیقه میخندم همش فکر خودکشی دارم ولی میترسم زمانی عصبی میشم تا ب خودم آسیب نزنم آروم نمیشم یا مثلا اگه ی چیزی پرتاب نکنم نشکنه آروم نمیشم
سلام من ۱۳ سالمه دختر هستم من با یه سری دوست خیالی حرف میزنم از بچه گیم ولی بلند بلند،،ولی خب تا الان که ۱۳ سالمه بیشتر شدن و باهام حرف میزنن منم باهاشون حرف میزنم بعضی اوقات اونا رو میبینم ولی خب دست من نیست که اونا بیان و خب هر وقت بخوان میان
خیلی سخته همیشه میان و منو هُل میدن به سمت این که خودکشی کنم یا مثلا زخم کردن خودم
یه بار اینقدر زیاد صدا داخل سرم پیچیده شده بود که مجبور شدم با اتود دستم رو خراش بدم توری که خون بیاد ولی مثلا اینطوری نیستن که به دیگران آسیب بزنم و بیشتر روی خودم متمرکز هستن
واقعا دیگه موندم چیکار کنم بچه که بودم فقط ۳ تا بودن اما الان خیلی زیادن شبا موقع خواب نمیزارن بخوابم واقعا دیگه نمیتونم تحمل کنم
خیلی از اجتماعی بودنم کم شده اصلا از مهمونی رفتن خوشم نمیاد دیگه تمرکز ندارم دیگه نمیتونم حتی درس موردعلاقم رو بخونم
دوستام از ۶ تا فقط یکی شدن که اونا همیشه میگن همین که ما هستیم برات بسه و هر وقت میخوام با کسی دوست بشم هی حرف میزنم
همه فکر میکنن با خودم حرف میزنم و دیوونه ام واقعا نمیتونم
چجوری میتونم تست رو انجام بدم؟
سلام من ۱۹ سالمه ۱۱ ساله دچار توهم دیداری و شنیداری میشم این توهمم بخاطر ترسیدن بوجود اومده ۸ سالم بود نصف شب رفتم اب بخورم دیدم ی ادم سیاه با چشای قرمز نشسته از اون موقع دچار توهم میشم خیلیییی بده واقعا اذیت میشم
سلام من ۱۶ سالمه دختر هستم رشته ریاضی هستم ریاضیم خیلی ضعیف شده نسبت به قبلاً به خاطر مسائل مدرسه خیلی اذیت شدم همش فک میکنم یعنی تو ذهنم خودمو شخص مهمی تلقی میکنم و حرفایی که قبلاً باید میزدم ولی نزدم توی ذهنم تصور میکنم گاهی اوقات داخل ذهنم یه چیز خنده دار میسازم و میخندم و خواهرم یه روز بهم گفت دیونه چرا الکی میخندی به خاطر فکر الکی که توی ذهنم ساختک و گاهی اوقات به چیز ناراحت کننده میسازم یا توی ذهنم فرض میکنم ازدواجکن دم بچه دارم بعد بچمو به بدترین صورت کشتن یکم ناراحت میشم یا خودمو فردی خلافکار:مثل قاتل رییس باند مواد مخدر و تصور میکنم ولی در واقعیت نه ازدواجکردمنه بچه دارم چیزی نمیبینم فقط فکر میکنم مشکل تیک عصبی دارم تشنجم میکنم الان دارم خیلی اذیت شدم شبا نمیتونم بخوابم خیلی طول میکشه رو صذگداهم حساسم از صدای بلند بدم میاد(البته به شرطی که موزیکومورد علاقم باشه)وفتی موزیک گوش میدم میرم جلو آیینه همش فکرا تخیلی میکنم روابط عمومی افتضاح نمیتونم با کسی صحبت کنم همش صبح تا شب زیر پتو هستم و چهرمو تو گوشی میبینم و فکرای تخیلی میکنم میخندم با ناراحت میشم و بقیه بهم میگن مثل بچه ها رفتار میکنی مقلا با گوشی بازیمیکنم همه بهم میگن بچه !!!! به خاطر تشنجاتم دارو لاموژین و پریمیدون استفاده میکنم
سلام شما به مشاوره نیاز دارین. لطفا با شماره ۰۲۱۸۸۰۷۸۵۸۵ تماس بگیرین
سلام دخترم ۱۷سالمه چند ساله که حافظم کم کم ضعیف شده. اوایل حسای بدو فراموش میکردم الان حسای خوب رو فراموش میکنم. مثلا ممکنه گریه کنم ولی دو دقه بعد میگم ن من ک اوکیم ناراحت نیسما ولی گریه میکنم یا اتفاق بدیو به یاد میارم ولی ن حسم به اون اتفاق رو. بعضی وختا به چیزی زل میزنم ن خیلی و این کارو هم دوس دارم. قبلا فکر میکردم اجنه و شیاطینو میبینم ولی یکم بعد دیدم زیادی عجیبه این چیزا و فهمیدم که احتمالا توهمه. بعضی وختا میترسم از چیزایی که میبینم مثلا یه دخترو میزدن یه بار و دختره توی شکمم بود ینی یه روستایی بود. رابطه ها با دوست ها و.. رو محدود و یا تموم میکنم.یا خودشون میرن . رفتارام تضاد دارن. و بعضی وختا دو نفرم ومن انسان نیسم مهم نیس بقیه باور کنن یا ن و معموریت هایی دارم بستگی داره کدوم نفر باشم توی این جسم. و از روانشناسا یه جورایی فوبیا دارم و چندین سال قبل فکر کنم افسردگی شدید داشتم و کم کم شد اظطراب و…….
وقت مشاوره هم گرفتم
سلام. دخترم و ۱۸ سالمه
حدودا دو ساله یچیزی خیلی اذیتم میکنه و جدیدنم بیشتر شده .
یه صدایی توی سرمه ک مطمعنم خودم نیستم و یه نفر دیگست . مجبورم مبکنه کارایی رو بکنم که اصلا دلم نمیخاد . مثلا یبار نمیدونم چیشد یهو به خودم اومدم دیدم چاقو گذاشتم رو گردنم یا یبار با خانواده بیرون بودیم هی بهم میگفت یکیو هل بدم تو آب .
خیلی میترسم ازش .دائما وادارم میکنه به خودم یا اطرافیانم صدمه بزنم. (البته بیشتر به خودم)
هرکی منو میبینه میگه چه دختر ساکتو معصومی هستی اما هیچکس این وجه ترسناکمو ندیده و حتی نمیتونم با صمیمی ترین دوستم راجبش حرف بزنم
اکثرا هم وقتایی ک خیلی عصبی یا ناراحتم میاد سراغم بعضی وقتا ام بدون اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه…
من فقط از خودم خیلی میترسم نمیدونم چیکار کنم
مردی هستم ۲۰ساله.حدود ۷سال پیش دچار ترس شبانه شدم و از شدت ترس نمیتونستم بخوابم.الان حدود ۲ساله شب ها سایه هایی میبینم و افرادی در سرم صحبت میکنند.مدام کابوس میبینم و توهم دیداری دارم و اشیا رو به شکل های دیگه ای میبینم.هیچکس درکم نمیکنه و فکر میکنند تلقین هست و باور نمیکنند.دارم عذاب میکشم.کمک!!
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای تشخیص دقیق و علمی شما باید هرچه سریعتر به روانشناس مراجعه کنید ممکنه دچار اسکیزوفرنی و یا ptsd شده باشید که تعادل خواب شما رو بهم زده است. این مواردی که ذکر کردم احتمال هستش نه تشخیص دقیق. به صورت چتی نمیشه تشخیص درست و علمی داد.
مطالعه موراد زیر به شما کمک میکنه
اختلال استرس پس از سانحه در نوجوانان
علائم اختلال استرس پس از سانحه پس از تجاوز جنسی
جدایی و اختلال استرس پس از سانحه
اسکیزوفرنی چیست؟
دریافت وقت مشاوره آنلاین
شما زیادی صادق هستید. نداشتن دفاع تا این حد نرمال نیست. احتمالا در تست خود بیمار انگاری بیشتر نمره میگیرید.
شما درمورد دستگاهی که میتونه به ذهن افراد وصل بشه و کنترل مغز و فکر انسان را به دست خودش بگیره آشنایی دارید و معتقید که در درمان بیماران روانی استفاده میشه؟
سلام خدمت شما دوست عزیز
لطفا اسم دستگاه رو ذکر کنید تا بهتر بتونم راهنماییتون کنم.
چه خوبه که حرفای مردمو میزارین
عا من ۱۴سالمه همیشه تو ذهنم ینفر باهام حرف میزنه چند نفر دیگه ام هستن که تصور میکنم نشستیم باهم حرف میزنیم یا نصف شب اهنگای ترسناک و عجیب گوش میدم و عکسای ترسناک میبینم و وقتی ینفر اذیتم میکنه تو ذهنم بهم میگه که تو قراره کسایی که اذیتت میکنن و بکشی یا خودمو قاتل فرض میکنم میدونین این کارا خیلی حس خوبی داره برام همیشه به خودم اسیب میزنم صدای تو مغزم بهم میگه افرین همینکارو بکن ازونجایی ام که دوس دارم یه ادم روانی باشم مغزم بهم میگه اگه میخوای روانی باشی باید اینکارارو انجام بدی منم به حرفش گوش میدم این بیماریه؟:>
اصن دلم نمیخواد درمان شم چون احساس خوب میکنم وقتی بت مغزم حرف میزنم:’>
وقتیم به بقیه میخوام بگم احساسم و همه به شوخی میگیرن
من دقیقا حس مثل توعه من قراره وقتی بزرگ شدم خواهرمو بکشم چپن حیلی…. زررر میزنع و رو مخع من خواهرمو میکشم و بعد پدرمو و مادرمو اللت با بردارم فعلا مشکلی ندارم و بعدشم عمه ی ناتنیمو میکشم و یکی از دوستام و…… و… و من هم واقعا انگار یکی در ذهنم میگع…. بیخیال نمیذاره بتون بگم فعلا
دوزد من نظرت چیه دوست شیم؟ سو من مثل تو نیستم بات دوست دارم دوست این مدلی داشته باشم:))))))
سلام من ۱۶سالم هستش
بعضی مواقع صدایی رو میشنوم و باهاش حرف میزنم نمیتونم بگم چجور ادمیه ولی میدونم که یک دختره خب من این علائم رو از ۷سالگی داشتم من تازه به مدرسه میرفتم همه ادمایه اونجا بخاطر اینکه من باکسی حرف میزدم نمیومدن نزدیکم ومنو اذیت میکردن تا الان که فقط یک نفر باهام دوست شده و احساس میکنم داره با دوستایی که قبلا داشتم هم صحبت میشه وقتی خواب میبینم احساس میکنم پام دتره لیز میخوره و میوفتم و با جون دل حسش میکنم که حس نوازشی سرم دست میده باعث میشه دوباره خوابم ببره ولی هروقت از مادرم تشکر میکنم میفهمم که مادرم نوازشم نکرده وقتی کسی نزدیکم میشه احساس میکنم قراره بزنتم و بدنمو به شکل دفاع از صورتم در میارم صدا های تو مغزم همیشه باهام حرف میزنن و باعث میشه مردم فکر کنن من یک روانیم
۴۳ از ۴۸ مدونستم که این بیماری ها رو دارم نه اقدر اما چون هیچ کس جز خودم نمیتونه تا به الان خوب قایمش کردم اما کم کم دارم کم میارم قایم کردنش دیگه سخت تر شده توی دو قطبی هم ۴۲ از ۴۲ شد . مثله اینه که باید تا اخر همینجوری بمونیم ممنونم ……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….
سلام منم دوقطبی دارم جدیدن هم دارم یه صداهایی میشنوم ولی چون تنها زندگی میکنم نمیتونم بفهمم واقعین یا نه مثلا صبح میشنوم که یکی صدام میزنه و از خواب بیدار میشم میشه تجربه های خودتو بگی؟