اظهار عشق
اظهار عشق بیان عشق است بیان علاقه و بیان اشتیاق به نزدیک شدن، سنجیدن و آشنایی است. اظهار عشق آغاز آشنایی است، در آشنایی است که خواستگاری انجام میشود و یا نمیشود. بسیاری در جامعه ما اظهار عشق را با خواستگاری یکسان میدانند اما هنگامی که از عشاق در این باره میپرسیم این دو را از هم تفکیک میکنند.
بسیاری از آنها اینگونه پاسخ میدهند که من هنوز او را به درستی نمیشناسم اما از او خوشم میآید، به او علاقمند هستم اما بسیاری از اطلاعات را ندارم. در صورتی که اطلاعات بدی از او به دست نیاورم به هر حال از او خوشم میآید و میتوانم با او ازدواج کنم.
مقاله مرتبط: چالش های پیش روی خواستگاری
مقاله مرتبط: سوالات شب خواستگاری و قبل ازدواج
اظهار عشق غیر کلامی
پس از آگاهی از عشق معمولاً افراد رفتارهای غیرکلامی متفاوتی را از خود بروز میدهند که حاکی از توجه بیشتر به فرد مورد نظر است.. رفتارهای غیرکلامی، قابل تعبیر و تفسیر است و فرد را در یک حاشیه امنیت قرار میدهد و از مواجههی مستقیم با معشوق بینیاز میسازد. اولین اظهار عشقها غیرکلامی است و افراد در آغاز سعی میکنند به طور غیرمستقیم عشق خود را بیان کنند.
اظهار غیرکلامی، ترس از طرد را کاهش میدهد و به فرد فرصت بررسی واکنشهای معشوق را میدهد. اظهار غیرکلامی اولین گامی است که مردان و زنان معمولاً بی آن که بخواهند برمیدارند و معمولاً باعث اولین واکنشهای غیرکلامی معشوق میشود و تعبیر و تفسیر واکنشهای غیرکلامی معشوق، موضوع افکار و مشغولیت ذهنی آنها قرار میگیرد.
برخی از افراد در مواجهه با عشق با واکنش غیرکلامی «دور شدن» پاسخ میدهند اگر عاشق کسی باشند معمولاً از او دور میشوند وو مراقب هستند که او متوجه نشود. به جز این دسته از افراد که میتوانیم آنها را «دوری گزین» بنامیم دیگران به انحاء مختلف واکنشهای مبتنی بر نزدیک شدن، صمیمیت، دوستی، توجه، مراقبت و حمایت را با رفتارهای غیرکلامی خود القا میکنند.
مردان و زنان در اظهار غیرکلامی مشترک هستند اما معمولاً در فرهنگ ما اظهار غیرکلامی عشق را از آنجا که یک اظهار غیرمستقیم است،، بیشتر خاص زنان میدانند. در صورتی که مردان نیز همانند زنان در ابتدا به طور غیرکلامی عشق خود و محبت خود را بیان میکنند. معمولاً زنان از حرکات و رفتارهای غیرکلامی مردان متوجهی محبت و عشق آنها میشوند و منتظر میمانند تا مرد پیش قدم شود و به طور کلامی اظهار عشق نماید. بنابراین اظهار غیرکلامی خاص زنان نیست بلکه مردان نیز قبل از اظهار کلامی از آن بهره میبرند. هرگاه مردی به طور بیمقدمه و به صورت ناگهانی اظهار کلامی عشق نماید معمولاً برای زنان تعجبآور و عجیب مینماید چرا که اظهار غیرکلامی، خانمها را آماده پذیرش عشق یا رد آن میکند. اظهار غیرکلامی عشق هم مقدمهای است بر اظهار کلامی و هم لازمهی آن است و بدون آن احتمال طرد و رد از جانب زن بیشتر میشود.
مقاله مرتبط: نشانه های واضح عشق او به شما
مردان و اظهار عشق کلامی
مردان معمولاً مدتی بدون آنکه عشق خود را بیان کنند با رفتارهای غیرکلامی، عشق خود را نشان میدهند در این فاصله هرچه رفتارهایی غیرکلامی زن پذیراتر باشد، مرد برای بیان و اظهار کلامی آمادهتر و مهیاتر میشود و هرچه واکنشها و رفتارهای غیرکلامی او طرد کننده باشد، مرد از اظهار مستقیم و کلامی عشق دوری میکند و آن را به تأخیر میاندازد چرا که میترسد با بیان کلامی و مستقیم، معشقوق را از دست بدهد و باعث شود که معشوق از او فاصله بگیرد و از او دوری گزیند.
زمانی که رفتارهای غیرکلامی و واکنشهای غیرمستقیم پذیرا باشد، مرد احساس امنیت میکند و معمولاً پیش قدم میشود و عشق خود را به طور کلامی بیان میکند. اما مردانی که علایم غیرکلامی طرد کننده دریافت کردهاند معمولاً به رفتارهای خود ادامه میدهند به این امید که شاهد تغییر رفتارهای غیرکلامی زن و پذیراتر شدن رفتارهای او شوند. برخی از مردان نیز به صرف مشاهدهی رفتارهای غیرکلامی طرد کننده، دور میشوند و هرگز عشق خود را بیان نمیکنند و در عوض سعی میکنند که خودشان، خودشان را از پاسخ منفی معشوق مطمئن کنند.
اما برخی دیگر از مردان که شجاعت بیشتری دارند و از طرد نمیترسند، جسارت به خرج میدهند و علیرغم مشاهدهی واکنشهای غیرکلامی منفی، عشق و علاقهی خود را به صورت کلامی بیان میکنند تا اطمینان پیدا کنند و مطمئن شوند. این دسته از مردان معمولاً بر این اعتقادند که شاید «دچار سوء تفاهم شده باشیم»، «شاید درست متوجه معنا و مفهوم رفتارهای او نشده باشم»، «شاید منظور او چیز دیگری بوده است» و… بنابراین لازم میدانند که مطمئن شوند و به همین دلیل علیرغم همهی نشانههای منفی، عشق خود را به صورت کلامی هم بیان میکنند تا از نخواستن او و بیمیلی او اطمینان حاصل کنند. معمولاً خانمها فکر میکنند که مردان در صورتی که عاشق باشند حتماً عشق خود را به طور کلامی بیان میکنند در صورتی که بسیاری از مردان به خصوص آنها که روحیهی ملایمتری دارند از بیان کلامی پرهیز میکنند و تا آنجا که مقدور باشد، بیان کلامی را به تأخیر میاندازند. بیان کلامی برای مردان نیز به همان اندازه سخت است که برای زنان سخت است اما معمولاً خانمها فکر میکنند که بیان کلامی برای مردان سخت نیست.
اگر مردی عشق خود را به طور کلامی بیان نکند معمولاً خانمها فکر میکنند که عاشق نیست در صورتی که بسیاری از مردان، قدرتت اظهار کلامی عشق را ندارند در حالی که سخت عاشقند. معمولاً مردان زیر فشار فرهنگ مجبور به اظهار کلامی هستند همان گونه که زنان مجبور به اظهار نکردن آن هستند. بسیار شاهد هستیم که مردی به طور غیرکلامی ابراز عشق میکند اما به طور کلامی، هیچ بیان و واکنش خاصی ندارد. بنابراین به نظر میرسد در این مقوله نباید همهی مردان را با یک چشم نگریست. تفاوتهای فردی بسیاری باعث میشود که همهی آنها قادر به ابراز کلامی عشق نباشند. هرچند که ابراز کلامی عشق یک رفتار مردانه است اما آیا همهی رفتار مردان، مردانه است؟!
زنان و اظهار عشق کلامی
فرهنگ ما و جامعهی ما در گذشته اظهار کلامی عشق را خاص مردان میدانست ولی در سالهای اخیر در مورد اظهار کلامی عشق توسط زنان، جامعه بر سه گروه شده است گروه مخالفان، گروه موافقان و گروه میانهروها؛ گروه مخالفان اظهار کلامی بر این عقیدهاند که اظهار کلامی عشق، خاص مردان است و برای زنان محدودیتهای زیادی را قائل هستند. مخالفان، عقیده خود را به این صورت توجیه میکنند که زن معشوق است و مرد عاشق، زن ناز است و مرد نیاز پس زن باید شنونده کلام عشق باشد نه اظهار کننده آن. این دسته بر این عقیدهاند که اگر زنی عاشق شود میتواند به طور غیرکلامی و غیرمستقیم بیانگر عشق خود باشد و از این حد قدم بیشتر نگذارد و منتظر بماند تا مرد پیشقدم شود و اگر مرد قدم فراپیش نگذاشت بهتر است که زن متوجه شود که به هر حال مشکلی وجود دارد و لازم است که از آن مرد صرف نظر کند چرا که به هر حال این مرد است که اظهار کننده کلامی عشق است و اگر به طور کلامی عشق خود را بیان نکرد، به این معنی است که مرد یا نمیتواند ازدواج کند و یا از آن زن خوشش نمیآید و یا به فکر دختر دیگری است و هرکدام هم که باشد به هر حال بهتر است که دختر از فکر آن مرد خودش را رهایی ببخشد.
در اینجا گروه مخالفان، سه اشکال را بر گروه موافقان وارد میکنند اشکال اول اینکه اگر زنی اظهار کلامی نماید به فرض اینکه ازدواج هم کند در زندگی خانوادگی دچار درد سر خواهد شد و مرد بر او سرکوفت خواهد زد که تو خودت مرا میخواستی پس باید همهی مسایل زندگی با من را تحمل کنی؛ اشکال دوم اینکه زنان تحمل طرد و «نه» شنیدن از مردان را ندارند و از آنجا که حساستر هستند در برابر پاسخ «نه» و طرد یک مرد آسیبپذیری بیشتری دارند اشکال سوم اینکه چه بسا مرد از دختر سوء استفادهی جنسی کند و سپس او را رها نماید و با او ازدواج نکند.
دستهای دیگر که موافقان اظهار کلامی عشق هستند بر این عقیدهاند که عشق یک پدیده انسانی است نه یک پدیده جنسیتی. بنابراین همانگونه که مرد، عاشق میشود زن نیز عاشق میشود و همانگونه که زن معشوق میشود مرد نیز معشوق قرار میگیرد و همانگونه که مرد اظهار نیاز میکند زن نیز نیاز دارد. این گروه بر این عقیدهاند که در اظهار کلامی عشق نباید به جنسیت توجه شود بلکه فارغ از قیدوبندهای جنسیتی اگر زن در جایگاه عاشق قرار گرفت همانند مرد میتواند عشق خود را به طور کلامی اظهار نماید.
موافقان اظهار کلامی این سه اشکال را به این صورت جواب میدهند که اولاً مردی که در زمان مشکلات به همسرش بگوید که تو خودت مرا میخواستی پس تحمل کن! مرد مناسبی برای ازدواج نبوده است و مگر نه این که زنان مورد اظهار کلامی عشق قرار میگیرند؛ کجا آنها در زمان مشکل به همسرانشان بیان میکنند که تو خودت مرا خواستی پس تحمل کن! و در صورتی هم که بگویند چارهای برای آنها نخواهد شد پس برای مردان هم چارهای نخواهد شد و آنها نیز به تدریج میآموزند که این جمله گره از کار آنها باز نخواهد کرد چرا که در واقع این خود آنها بودهاند که پس از شنیدن کلام عشق، تن به آشنایی دادهاند و نهایتاً ازدواج کردهاند همانگونه که نهایتاً این خود زنان هستند که پس از شنیدن کلام عشق، مرد را انتخاب میکنند یا رد میکنند. در پاسخ به اشکال دوم موافقان معتقدند که مردان نیز با شنیدن پاسخ منفی زنان اذیت میشوند همه انسانها از طرد، آزار میبینند و جواب رد برای آنها رنجشآور است طبیعتاً بهتر است زنان توانمندتر شوند و بیاموزند که دربرابر طرد و پاسخ منفی و رد یک مرد چگونه با موضوع کنار بیایند و چگونه با شرایط، سازگار شوند و در پاسخ به اشکال سوم گروه موافقان پاسخ میدهند که وقتی زن عاشق با درخواست نامشروع مرد مواجه شود اولاً میتواند به اشتباه خود پیببرد و متوجه شود که به فرد نامناسبی عشق ورزیده است ثانیاً همهی مردان سوء استفاده کننده نیستند و نباید همهی مردان را به یک چشم نگریست. و لازم است که زنان سوء استفاده جنسی را بشناسند و با آن آشناتر شوند تا کمتر در دام آن بیفتند بنابراین اگر زنان توانمندتر شوند اظهار کلامی عشق نمیتواند آنها را اسیر سوء استفاده جنسی کند.
گروه میانهروها بر این عقیدهاند که بیان کلامی عشق یک رفتار مردانه است و بیان غیرمستقیم و غیرکلامی عشق یک رفتار زنانه است. اما از آنجا که رفتار مردانه خاص مردان نیست و رفتار زنانه خاص زنان نیست نمیتوانیم هیچ کدام از این دو گروه جنسیتی را محدود به یک شیوهی رفتار خاص کنیم. آنها معتقدند مگر نه اینکه رفتارهای غیرکلامی که رفتاری زنانه است از مردان نیز پذیرفته شده است پس میتواند رفتار مردانهی زنان نیز در بیان کلامی عشق هم پذیرفتنی باشد، اما همان گونه که مردان، رفتار زنانهی اظهار غیرکلامی را تاحدودی انجام میدهند و همانند زنان رفتار نمیکنند؛ زنان نیز لازم است اظهار کلامی عشق را تاحدودی انجام دهند که زننده نباشد و همانند مردان رفتار نکنند.
اگر مردان قبل از بیان کلامی به طور متوسط ۳ تا ۶ ماه به اظهار غیرکلامی و رفتارهای غیرمستقیم میپردازند، لازم است زنان حداقل دو برابر این زمان به اظهارات غیرمستقیم و رفتارهای غیرکلامی بپردازند.
همان گونه که مردان معمولاً به آرامی و با مقدمه چینی به بیان کلامی میپردازند لازم است زنان نیز مقدمه چنیی کنند. مقدمه چینیی عبارتست از توجه مستقیمتر بدون بیان کلامی. هدیه دادن، تماس گرفتنهای بیشتر و رفتارهای معنادارتر.
هر زمانی که احساس کردید که امکان بیان کلامی از طرف مرد وجود دارد عقب بنشینید و منتظر بمانید تا مرد به بیان کلامی عشقق بپردازد.
در صورتی که با انجام همهی تمهیدات و مقدمات هیچ واکنش خاصی دریافت نکردید مستقیماً و بدون واسطه، چهره به چهره و روبهرو به او اظهار علاقه کنید و به او بگویید که مایل هستید با او بیشتر آشنا شوید.
فقط یک استثنا وجود دارد که این روال را برنمیتابد و آن زمانی است که شرایط به گونهای باشد که یکی از طرفین به سمت ازدواج با دیگری حرکت میکند یا دیدار دوباره امکانپذیر نباشد و او را از دست بدهید. در این شرایط افراد میتوانند گام چهارم را بردارند.
چرا به خانه باز میگردیم؟
بوعلیسینا، عشق را بیماری میدانست اما به نظر میرسد که عشق نه تنها بیماری نیست بلکه درمان بیماری است. عشق یک درمان طبیعی است که کج کنشیهای روابط اصلی را درمان میکند. عشق درمانی است که در لایههای زیرین روان و در حوزه ساختارهای روان کودکی به وقوع میپیوندد. چهار تصویر اصلی؛ پدر، مادر، برادر و خواهر و اضداد آنها؛ ناپدری، نامادری، نابرادری و ناخواهری حوزه عمل عشق هستند مخدوش بودن هرکدام از تصاویر اصلی سوق پیدا کند تا تصویر مخدوش شده را اصلاح کند در صورتی که تصویر اصلی (مثلاً تصویر پدر) از حالت مخدوش بودن خارج شود و اصلاح شود فرد آرام میگیرد و در غیر این صورت، تصویر مخدوش شده به عنوان چند تصویر (مثلاً ناپدری) شناسایی میشود و هرآنچه که ضد تصویر (ضد ناپدری) است به عنوان تصویر اصلی (پدر) شناسایی میشود و انرژی روانی به سمت و سوی ارتباط با ضد (ضد تصویر) یا به عبارتی تصویر اصلی، سوق پیدا میکند و فرد وارد رابطه با ضد (ضد تصویر) میشود تا تصویر اصلی را شناسایی کند. برای درک بهتر آنچه گفته شد به مثال زیر توجه کنید:
مریم تصویر خوبی از پدرش ندارد. او پدرش را فردی بیکار و عاطل و باطل میداند که فقط به فکر خودش است و برای راحتیی فرزندانش حاضر نیست که هیچ کاری انجام بدهد.
در مثال بالا تصویر اصلی پدر برای مریم یک مرد بیکار، عاطل و باطل و به فکر خویش است. مطابق با آنچه که گفته شد مریم چون تصویر مخدوشی از پدر دارد در ابتدا سعی میکند مجدداً با تصویر پدر رابطه برقرار کند تا شاید بتواند تصویر مخدوش شده را اصلاح کند و سپس رابطه با پدر را اصلاح کند.احتمالاً مریم وارد رابطه با مردی بیکار و عاطل و باطل میشود تا مجدداً تصویر پدر را تجربه کند و به اصلاح آن همت گمارد. در پاسخ اعتراضات اطرافیان که به مریم میگویند او یک فرد بیکار است که هیچ هدفی ندارد. مردی که فقط به فکر خودش است و از تو سوء استفاده خواهد کرد. احتمالاً مریم این جوابها را خواهد داد: او فعلاً بیکار است ولی من او را درست خواهم کرد. در آینده درست خواهد شد. و به هرحال به دنبال هدفی خواهد رفت. شما فکر میکنید که از من سوء استفاده میکند اما این طور نیست. این پاسخها به ما این مطلب را نشان میدهند که مریم درصدد اصلاح این مرد است و به اصلاح او امید زیادی دارد. اصلاح مردی که یادآور پدر است به معنای اصلاح پدر است. به این معنی است که پدرم هم اصلاح میشد اما مادرم نتوانست. اگر من بزرگتر بودم میتوانستم او را درست کنم پس پدرم آن گونه نبود که مادرم میگفت بابا بهتر از آن چیزی بود که مامان میگفت پس بابا بهتر بود پس پدر بهتر بود پس پدر بهتر است از آنچه که من میدانستم و…
به این ترتیب تصویر پدر در ذهن مریم اصلاح میشود و به دنبال آن رابطه با پدر اصلاح میشود و به دنبال آن رابطه با تمام مردانی کهه در جایگاه پدری قرار دارند، اصلاح میشود.
اگر از این منظر به تلاش مریم نگاه کنیم متوجه میشویم که چقدر رابطهی عاطفی و یا ازدواج با آن مرد بیکار و عاطف و باطل، حیاتیی و پر اهمیت میباشد. چرا که اگر او اصلاح شود، رابطه با پدر و همه افرادی که نقش پدری دارند، اصلاح خواهد شد.
حالا اگر مریم در رابطه با مرد بیکار عاطل و باطل ناموفق باشد و نتواند او را اصلاح کند. تکلیف او با تصویر پدر روشن میشود یکک مورد بیکار عاطل و باطل که فقط به فکر خودش است، پدر نیست بلکه ناپدری است. این جمله را به تکرار میشنویم که: پدر من که پدر نبوده است، ناپدری بوده است. او برای من پدری نکرده است. یک ناپدری این طوری رفتار میکند که پدر من رفتار میکند این که بابای من نیست نه بابایی من است.
احتمالاً مریم بیکار بودن، عاطل و باطل بودن و به فکر خویش بودن را به ضد تصویر نسبت خواهد داد و پدر خودش را ناپدری خواهد دانست و به جستجوی پدر برخواهد خواست. حالا دیگر پدر برای مریم یعنی کسی که برخلاف ناپدری باشد. اگر ناپدری بیکار است، پدر کار میکند و اگر ناپدری بیهدف است، پدر هدفمند است و اگر ناپدری به فکر خویش است پدر به فکر دیگران و به خصوص فرزندان است. در اینجاست که ما پویاییهای فرار از خانه را مشاهده میکنیم. فرار از خانه برای تجربه و درک «تصویر پدر»؛ آنچه که فرد تاکنون تچربه نکرده است چرا که هرآنچه تجربه کرده است تصویر ضد پدر یا ناپدری بوده است، پس رابطه با مردی که اهل کار است، هدفمند است و مسئولیتپذیر؛ به دلچسبی رابطه با پدر است که این فرد در روان خود از آن محروم بوده است و آن را تجربه نکرده است.
ثبت ديدگاه