پایان یک رابطه
مجبورید تا وقتی که از پا بیفتید برای نگه داشتن یک رابطه بجنگید؟ نمی خواهید بپذیرید که رابطه پایان یافته است؟ فکر می کنید توانایی اینکارها را ندارید؟ با جود اینکه هنگام پایان یک رابطه عشقی احساس وحشتناکی خواهید داشت، ایده زندگی کردن بدون عشق اصلاً قابل قبول نیست.
اما گاهی اوقات بسیار روشن است که دو نفر نمی توانند با هم یک رابطه عشقی درست و بادوام داشته باشند.
ممکن است بعد از مدتی مقابله شما هم به این نتیجه برسید که دیگر همه چیز تمام شده است. در واقع از مرحله ” لطفاً ترکم نکن” به مرحله ” باشه، دیگر بس است ” می رسید. اما هنوز هم احساس خوبی ندارید. درست لحظه ای که پای تلفن همه چیز را با طرف مقابل تان تمام می کنید یا وقتی که محل زندگی تان را از هم جدا می کنید، یک نوع احساس گوشه گزینی و سوگ غیرقابل تحمل را تجربه خواهید کرد و این واقعیت غیرقابل تحمل مرتباً به شما ضربه خواهد زد. بله؛ ترک یک رابطه عاشقانه می تواند چنین فرایند بی رحمانه ای باشد و زمان می برد تا شما احساس استقلال کنید و بتوانید روی ادامه زندگی تمرکز کنید.
اگر شما هم چنین چیزی را تجربه کرده باشید، ممکن است متوجه شوید درون شما این ارتباط پایان یافته برای ماه ها و حتی سال ها باقی مانده است و شما اصلاً به آن توجه نکرده اید. وقتی که یک رابطه واقعاً به پایان می رسد، ممکن است احساس ضعف و پوچی کنید، با احساس ترس و شکست همه گیری درگیر شوید و نسبت به ادامه زندگی بدون فرد مورد علاقه تان کاملاً ناامید باشید. مراحلی که در ادامه خواهید خواند احساساتی هستند که هنگام مقابله با پذیرش پایان یک رابطه عشقی با آنها درگیر خواهید شد. البته توجه داشته باشید که ممکن است فرد در حین مقابله با این واقعیت، تمام این احساس ها را بصورت یکجا تجربه کند و یا ترتیب زمانی آنها با آنچه در زیر آمده است متفاوت باشد.
مقاله مرتبط: مشاور طلاق و جدایی قبل از طلاق
مقاله مرتبط: نجات زندگی بعد از رابطه فرازناشویی یا خیانت
پذیرش پایان یک رابطه
۱. بی توجهی به دلایل
حرکت به سمت آگاهی بسیار ضروری است و تنها در نتیجه افکار و اعمال منطقی حاصل می شود. باید بدانید که چرا این اتفاق برای شما افتاده است؛ بدون اینکه نیاز داشته باشید شخص دیگری این چرایی را برای شما توضیح دهد. در این مرحله شما فقط روی حرفای مثبت و دوست داشتنی که دوست، نامزد یا همسر قبلی تان در زمان های مختف زده و با پایان رابطه در تضاد هستند تمرکز می کنید؛ طوریکه انگار این حرف ها وحی منزل هستند و هیچگاه تغییر نخواهند کرد. اما جایی در درونتان برایتان روشن است که همه چیز تمام شده است. درواقع شما مدام در حال نوسان هستید؛ بین یک ناباوری که هر لحظه بیشتر می شود و شما را بیشتر با عمق شکست تان مواجه می کند و صحنه هایی از گذشته دوست داشتنی تان که البته دیگر دورانش به سر آمده است.
درد، از هم گسیختگی و سردرگمی ناشی از پایان یک رابطه عاشقانه ممکن است خیلی بیشتر از آن چیزی باشد که شما فکر می کنید. اما دقیقاً در نقطه آغاز این پایان باید بفمید که چرا این اتفاق افتاده است؛ هر چقدر هم که دشوار باشد. احساس ناتوانی و ناامیدی در درک این قضیه ممکن است شما را وادار کند تا درباره آن با خانواده، دوستان، همکاران و حتی غریبه ها بحث کنید و آنها را قانع کنید که این رابطه نباید تمام شود. در چنین موقعیتی تصور می کنید چون دیگران قانع شده اند پس طرف مقابل شما هم باید قانع شود.
۲. انکار
نه این امکان ندارد. ” اصلاً؛ هیچ وقت اینطوری نمی شه “. در این مرحله تصور می کنید اصلاً نمی توانید بدون کسی که دوستش دارید، زندگی کنید. اینطور به نظر می رسد که شما هر چه داشته اید را در این رابطه عاطفی گذاشته اید و فقدان آن برایتان غیرممکن است. این رابطه همه زندگی و همه دنیای شماست. نمی توانید پایان چنین رابطه لذت بخشی را قبول کنید.
در این مرحله، به هر امید غیرمنطقی و غیرممکنی متوسل می شوید تا رابطه را حفظ کنید؛ و اینکار به قیمت سلامتی و آرامش شما تمام می شود. نیازتان به احساس و ابراز اندوه ناشی از پایان یک رابطه را به تعویق میاندازید زیرا روبرو شدن با این حقیقت برایتان بسیار دردناک است. با اینکار، ناراحتی و اندوه اجتناب ناپذیر ناشی از اتمام رابطه را از خودتان دور می کنید و امیدهای غیرواقع بینانه به پابرجا ماندن رابطه را جایگزین آن می کنید.
۳. چانه زدن
در این مرحله حاضرید هر کاری بکنید تا از پذیرفتن پایان رابطه اجتناب کنید. تبدیل به یک شریک بهتر می شوید و توجه بیشتری را صرف رابطه تان می کنید. هر چیزی که پیش از این اشتباه بوده را درست می کنید. فکر زندگی کردن بدون همسر، دوست یا نامزد قبلی تان به قدری غیرقابل تحمل است که حاضرید دردهای خودتان را فراموش کنید و به هر قیمتی شده کسی که دوستش دارید را برگردانید.
درواقع شما به این رابطه معتاد شده اید و فقط وقتی خشنود خواهید شد که شریک سابق تان را به این نتیجه برسانید که رابطه شما بعد از آشتی هم می تواند بسیار زیبا و دلپذیر باشد. البته در این مرحله از فرایند سوگ افراد نمی توانند منطقی باشند. دقیقاً احساس می کنید لبه یک پرتگاه ایستاده اید و تلاش می کنید تا به این دنیای ناشناخته سقوط نکنید. به هر چیزی که می توانید متوسل می شوید تا مانع از دست رفتن رابطه ای که به آن وابسته هستید، بشوید؛ به بهتر یا بدتر شدن شرایط هم فکر نمی کنید. با این حال در طول این دوره چانه زنی و هنگام که به خودتان قول داده اید که این رابطه را درست کنید، تمام بار ترمیم، نگهداری و حفظ رابطه ای که دیگر امیدی به آن نیست را روی روح و زندگی خودتان میاندازید.
تسکین موقتی که با این تلاش ها و چانه زنی ها نصیب شما می شود نمی تواند تمام شکاف های رابطه شما را جبران کند. درست مثل این است که فکر کنید تمام مسئولیت این رابطه و شرایط فقط و فقط به عهده شماست. در این مرحله فقط باید توجه داشته باشید که هر دو نفز مسئول شرایط فعلی هستند و در ایجاد آن نقش داشته اند. شما نمی توانید به تنهایی مسئولیت همه چیز را بپذیرید؛ بالاخره در حین این تلاش های ناامیدانه تان این را خواهید فهمید.
چانه زدن فقط می تواند حواس شما را برای مدت کوتاهی از تجربه شکست منحرف کند. در طول فرایند سوگ ناشی از پایان یک رابطه، حقیقت بارها و بارها شما را همه چیز را درهم می ریزد. علاوه براین، وقتی در حال چانه زدن هستید تلاش می کنید که مسئولیت تمام اشتباه ها را خوتان برعهده بگیرید؛ که ممکن است این توهم را ایجاد کند که می توانید رابطه را به تنهایی کنترل کنید. این توهم به نوبه خود این باور را ایجاد می کند که تا زمانی که نقش یک ابرقهرمان را بازی کنید، رابطه پابرجا باقی می ماند.
۴. بازگشت به رابطه
به خاطر غیرقابل تحمل بودن اندوه ناشی از پایان یک رابطه، احتمالاً به خوبی قادر خواهید بود که شریک تان را قانع کنید که می توانید یکبار دیگر هم تلاش کنید. استدلال تان هم این است که این اولین بار نیست که با هم دعوا کرده اید. با اینکار موقتاً عذاب جدایی را تسکین می دهید. با این حال، حتی اگر بیشترین تلاش تان را هم بکنید نمی توانید یک رابطه را به تنهایی به انجام برسانید. متاسفانه اینبار باید بپذیرید که مشاجره تان پایان خوشی نخواهد داشت. البته باید این فرایند شکست را طی کنید و چندین بار هم برای آشتی تلاش کنید تا مطمئن شوید که دیگر زمان پایان رابطه شما رسیده است.
۵. خشم
در ابتدای امر شاید نتوانید با احساس خشم تان ارتباط سازنده ای برقرار کنید. قطع کردن ارتباط شما را وارد دنیای ناشناخته ای می کند؛ که ترس و وحشت زیادی را برایتان به همراه خواهد داشت. ترس منجر به خشم می شود. بنابراین،وقتی احساس خشم می کنید به این دلیل است که دارید ترس تان را خالی می کنید. وقتی موقعیتی برای بروز خشم تان دست می دهد، این تجربه ممکن است به شما احساس قدرت بدهد زیرا دسترر کم نشان می دهد که رابطه برای شما بسیار مهم است. با اینکار فکر می کنید به طرف مقابل نشان داده اید که ارزش شما بیشتر از این رابطه است.
بسته به تفاوت های خلق و خو، تجربیات خانوادگی و تعداد رابطه های عشقی که تاکنون داشته اید، ممکن است خشم تان متوجه شریک تان، خودتان یا موقعیتی که درگیرش هستید باشد. خبر خوش این است که خشم شما، متوجه هر کسی هم که باشد، ابزاری برای قوت بخشیدن به شماست؛ حتی اگر شما چنین تصوری نداشته باشید. وقتی در چنین موقعیتی خشمگین می شوید در یک دنیای مرده و رو به پایان احساس زنده بودن خواهید کرد. این حالت به شما یادآوری می کند که لیاقت بیشتر از اینها را دارید. علاوه براین، باوجود اینکه احساس خشم نسبت به خودتان ممکن است فلج کننده بنظر بیاید اما قسمتی از فرایند سوگ و اندوه است. این نکته که شما در مسیر سوگ از دست دادن یک رابطه هستید به این معناست که دارید با واقعیت کنار میایید. به این معناست که در درون تان احساس ناراحتی به اندازه کافی ایجاد شده است تا دیدگاه تان نسبت به موقعیت فعالی رابطه روشن شود و همین احساس خشم است که شما را وادار به ایجاد تغییرات مثبت می کند.
۶. پذیرش درونی
این نوع پذیرش، معمولاً در ابتدای فرایند ظاهر می شود و ممکن است بیشتر به احساس تسلیم شدن شبیه باشد. در این مرحله پایان رابطه از روی اجبار پذیرفته اید نه از روی خواسته های درونی تان. در این مرحله هم شما و هم طرف مقابل تان باید به حدی از آگاهی رسیده باشید که بتوانید درک کنید که برای هم ساخته نشده اید. با گذشت زمان، این پذیرش شکننده قوی تر می شود زیرا هر دو نفر (بصورت مستقل) درک می کنند که مرزهای فردی باید حفظ شوند. در نهایت متوجه می شوید که اصلاً درست نیست که یک نفر به تنهایی برای حفظ رابطه تلاش کند.
۷. تغییر مسیر امید
دیگر با پایان رابطه را پذیرفته اید و باید سختی جدا شدن و کنارآمدن با آن را هم بپذیرید زیرا امیدهای بیهوده فایده ای دربر نخواهند داشت. وقتی مرحله پذیرش را پشت سر گذاشتید، ادامه مسیر مستلزم این است که جهت امیدهایتان را از این باور که می توانید به تنهایی رابطه را نجات دهید به این احتمال که بدون همسرتان هم می توانید زندگی کنید، تغییر دهید.این برای همه ناخوشایند است که امیدهایشان را از یک موجود شناخته شده به ورطه ای از ناشناخته ها تغییر دهند. اما درست در همین لحظه است که شما این شانس را دارید که در جهت درست گام بردارید و به امیدهایتان جهت درستی بدهید. با این وجود، انسان همواره موجودی امیدوار بوده است و می توانید این امید را با ایجاد کمی فاصله میان خود و شریک سابق تان بدست بیاورید.
احساس اندوهی که بعد از ضربه های عاطفی، مثل پایان رابطه عشقی، ایجاد می شوند می تواند در طول چند دقیقه، روز، ماه و یا سال رخ دهد و سپس همه چیز را تغییر دهد و باعث شود بویژه در ابتدای امر احساس تهی بودن بکنید. احساس از خودبیگانگی می کنید و از دنیا می برید. با این حال، ادامه زندگی بعد از پایان رابطه، درست مثل قطع عضوهای فیزیکی به این معناست که یاد بگیرید بدون قسمتی از خودتان زندگی کنید و راه هایی برای جبران این کمبود پیدا کنید.
علاوه براین باید بدانید که این فرایند سوگواری که بنظر آشفته و بی نظم می آید، دارای ساختار مشخصی است. دانستن این نکته که تنها شما نیستید که چنین احساسی دارید، کمک می کند تا بهتر با آن کنار بیایید. اندوه ناشی از پایان رابطه یکی از تجربیات انسانی متداول است و همانند سایر دردها و سختی های زندگی می توانید با آن هم کنار بیاییم. همانطور که فرایند سوگواری در جریان است، باید دوباره راهتان را آغاز کنید؛ البته اینبار احتیاط بیشتر و روش های فعالانه تری را بکار ببرید تا دوباره این تجربه تلخ برایتان تکرار نشود.
ثبت ديدگاه