پیری، دوره ای از زندگی است که با ویژگی های گوناگون شناخته می شود. دوران پیری، واپسین سال ها و روزهای زندگی است که پس از پیمودن دوره های مختلف رشد، از کودکی گرفته تا نوجوانی و جوانی و میانسالی، در تقویم زندگی فرد پدیدار شده و آدمی را در شرایطی متفاوت با دوره های پیشین قرار می دهد.
پیری را به عنوان های مختلف سال خوردگی، سن سوم، عمر سوم، مرحله سوم حیات نیز می خوانند و گاه در مواردی، از آن به کهولت نیز یاد می کنند. پیری را راه سرازیری زندگی می گویند، زیرا در آن، قوای بدن فرسوده و عوارض جسمی و ذهنی با سرعت زیادتری پدید می آید و گسترش می یابد. سفیدی موی سر یا جو گندمی شدن آن را به خاکستری تشبیه کرده اند که از شعله های آتش که در سنین پیشین وجود داشته و زندگی شان را روشن می کرده، پدید آمده است.
تفکر قالب در رابطه با پیری این است که قوای جنسی تحلیل می رود و فرد توان انجام کاری ندارد و این تقدیری است که پیری برای فرد می آورد. اما باید گفت که اینطور نیست و صرفا خود پیری نیست که فرد را از اجتماع کنار می زند. شاید ماجرا چیز دیگری باشد! در ادامه با ما همراه باشید.
ما در مورد افراد سالمند که در خانه سالمندان زندگی می کنند دو چیز می دانیم: اول، پس از آنکه آنان زندگی خود را در خانه سالمندان آغاز می کنند، از میزان فعالیت و سلامتشان کاسته می شود. دوم، ساکنان خانه سالمندان موقعیت و امکان تاثیرگذاری بر زندگی روزمره شان را ندارند. آیا ممکن است دلیل کاهش فعالیت و سلامت در میان ساکنان خانه سالمندان تا اندازه ای مربوط به از دست دادن کنترل فردی و وابستگی هایی که در آنجا ایجاد می شود، باشد؟
الن لانگر و جودیت رادین، این موضوع را به وسیله ایجاد موقعیت های متفاوت برای قبول مسئولیت، در دو طبقه یکی از خانه های سالمندان مدرن و پیشرفته، مورد پژوهش قرار دادند. در یک طبقه به افراد موقعیت هایی برای قبول مسئولیت داده شد، برای مثال به آنان گیاهان کوچکی داده می شد تا از آنها نگهداری کنند و تشویق می شدند تا در مورد نوع فعالیت ها و چیدن مبلمان نظر بدهند و تصمیم گیری کنند در مقایسه با این گروه ساکنان طبقه دیگر، طبق روال همیشگی کنترل فردی کمی داشتند. به آنها گفته شد در چه فعالیت هایی شرکت کنند بدون اینکه حق انتخابی داشته باشند و یا اگر گیاهی در اختیارشان قرار می گرفت می گفتند که این گیاهان تحت مراقبت کارکنان آنجا هستند. بررسی میزان فعالیت و خشنودی ساکنان نشان داد کسانی که به آنان مسئولیت بیشتری سپرده شده بود، هشیارتر و خشنودتر، فعال تر و سال متر از گروه دارای مسئولیت محدود بودند و میزان مرگ و میر در آنها، نصف گروه دیگر بود. یک سال و نیم بعد نیز آنان هنوز خشنودتر و فعال تر از گروه دیگر بودند.
نتایج پژوهش دیگری درباره ساکنان خانه بازنشستگان نیز نشان دهنده اهمیت کنترل فردی بر سلامت جسمی و روانی بود و معلوم کرد که سلب اعمال کنترل فردی، ممکن است سلامت افراد را مختل کند. یافته های این پژوهش ها دو نتیجه مهم در برداشت: اول، برخوردار بودن از کنترل فردی، حتی در مورد وقایع ساده یا کوچک می تواند بر سلامت فرد تاثیر زیادی داشته باشد. دوم، مراقبان بهداشتی و محققان باید در نظر داشته باشند که چه نوع کنترل فردی ایجاد می کنند و از بین بردن آن چه اثراتی دارد.
به طور کلی، از نظر میزان کنترلی که احساس می کنند بر رخدادهای زندگیشان دارند، با هم متفاوت هستند. کسانی که مدت طولانی دچار استرس باشند بیشتر احساس عجز می کنند و به نظر می رسد که احساس کنترل فردی قوی برای سلامت مردم سودمند است و زمانی که به یک بیماری جدی دچار می شوند به آنان در انطباق با آن کمک می کند احساس کنترل فردی، بر مقاوم بودن افراد نیز اثر می گذارد.
ثبت ديدگاه