بهترین کلینیک خانواده در غرب تهران
وضعیت خانواده، به عنوان یکی از نهادها و ارکان مهم هر جامعه، در سایر نهادهای اجتماعی و در وضعیت کلی جامعه اثر می گذارد. خانواده اگر نتواند کارکردهای اساسی خودش را در جامعه به خوبی ایفا نماید، جامعه را دچار مشکلات عدیده می نماید. به عبارت دیگر، جامعه در صورتی سالم خواهد بود که از خانواده سالم بر خوردار باشد. به بیان دیگر، یکی از عوامل سعادت و تکامل یا سقوط و فروپاشی جامعه را می توان در چگونگی خانواده ها دید. خانواده نیز به نوبه خود در هر جامعه تحت تاثیر آن جامعه است. خانواده در ارتباط تنگاتنگی با نهادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی پیرامونی بوده و این نهادها اثرات مستقیم و غیر مستقیم بر خانواده دارند.
مرکز مشاوره و روانشناسی اکسیر با وجود تیم تخصصی در زمینه سلامت خانواده یکی از بزرگ ترین کلینیک های سلامت خانواده در غرب تهران محسوب می شود.
محورهای فعالیت کلینیک سلامت خانواده
– تشخیص و درمان مشکلات جنسی در مردان و زنان
– مشاوره قبل و بعد از ازدواج در زمینه همسر گزینی و بهداشت ازدواج
– زوج درمانی به منظور کاهش مشکلات زناشویی
– مشاوره تحصیلی و شغلی
– مشاوره در زمینه مشکلات عاطفی و روانی
– مشاوره در نحوه رفتار با کودکان و نوجوانان و راهنمایی در خصوص تربیت جنسی کودکان و نوجوانان
– مشاوره و درمان مشکلات ارتباطی بین اعضاء خانواده
– مددکاری اجتماعی
– آموزش مهارت های اجتماعی و ارتباطی صحیح
– روان سنجی و ارزشیابی شخصیت و آزمون های هوشی
خانواده چیست؟
در فرهنگ های مختلف نظرات درباره اینکه یک خانواده چیست و ساختار آن باید چگونه باشد متفاوت بوده است و همواره در تغییر. در آمریکا خانواده ها از زمان ورود اولین سکنه به سواحل دنیای جدید پیوسته در حال تغییر و تحول بوده است. از نظر بعضی ها خانواده خویشاوندان تنی را در بر می گیرد، در حالی که برخی دیگر بر این باورند که خانواده شامل افرادی است که با یکدیگر ارتباط عاطفی و روانی دارند و بعضی دیگر معتقدند که خانواده مجموعه افرادی است که در یک منزل یا یک محله زندگی می کنند در حقیقت خانواده فاقد تعریف مشخصی است و از نظر گروه های فرهنگی مختلف تعاریف متفاوتی دارد. حصول به یک اتفاق نظر درباره ساختار متشکله یک خانواده، دشوار است. در تبین تعریف یک خانواده باید هر دو رشته عوامل فراگیر و انحصاری مد نظر قرار گیرد.
برخی ها خانواده را به صورت گروهی متشکل از دو یا چند نفر که از طریق تولد ازدواج و یا فرزند خواندگی با یکدیگر مرتبط شده اند و در یک منزل با هم زندگی می کنند. برخی دیگر خانواده را شامل افرادی که هرگز ازدواج نکرده اند یا ازدواج کرده ولی هرگز صاحب فرزندی نشده اند و یا آنهایی که ازدواجشان به طلاق یا فوت انجامیده و بالاخره طیفی از غیر سنتی خوانده می شوند در بر می گیرد خانواده ها راکه اصطلاحا خانواده هسته ای زن، شوهر و فرزندان به طور سنتی به عنوان تامین کننده اصلی امکان تربیت اجتماعی فرزندان خردسال و نوجوان و حامی سنن فرهنگی تلقی می شود. همچنین خانواده هسته ای به عنوان یک گروه اجتماعی که جامعه روابط جنسی را در آن تنها در حریم و چارچوب قانون مجاز می شمارد.
خانواده هایی که بتوانند خود را به تعادل برسانند و درگیر یا مغلوب مشکلات مختلف و موقعیت های چالش انگیز نگردند و از پا نیفتند و بتوانند از سیستم سالم مراوده و ارتباط مطلوب، مرز متناسب و… برخوردار گردند، در چرخه خود از سلامت و انسجام مناسبی برخوردار گردیده و اعضاء آن، خوشبختی و شادکامی را به صورت روشن تری احساس می کنند.
مقاله مرتبط: زوج درمانگر در غرب تهران
پنج سطح از الگوی رشد و ارتباطات درونخانوادگی
سطح پنجم: خانوادههایی که همیشه در رنج و بحران هستند
این سطح، آسیبدیدهترین و مختلترین سیستم ارتباط در خانواده است و از نظر رفتاری و بازده هم در پایینترین سطح قرار دارد. این خانوادهها بینظم و آشفتهاند، اعضای آن مدام احساس دلهره و ترس دارند و منتظر وقوع اتفاقی ناگوار یا خبری بد هستند. در چنین خانوادهای، تعارضات حلنشده و سوگهای به حالت تعادل درنیامده، وجود دارد، اغلب گذشت زمان انکار میشود و همه خانواده فاقد قدرت یا رهبری شفاف است. از طرفی، ارتباط درون خانواده قابل اعتماد و قابل اتکایی بین اعضای خانواده وجود ندارد. آنچه با این خانواده قابل قیاس است کشوری است که دچار هرج و مرج و فاقد قانون مدنی خاص و روشن است.
سطح چهارم «خانواده مرزی»
خانواده مرزی یا Border line نسبت به سطح قبلی، پیشرفت کمی را در ارتباطات و بازده و رفتار خود نشان میدهند، ارتباط در چنین خانوادههایی محدودتر است. در راستای تلاش برای تسلط بر خانوادههای پر از هرج و مرج و عاری از ساختار و نظم درونی، این مجموعه عاطفی به قطب متضاد و مقابل خود چرخش پیدا میکند و آن وجود یک سری قوانین سفت و سخت و انعطافناپذیر در خانواده است. اختلال خانواده در سطح قبلی با دیکتاتوری جایگزین شده است. فقدان قدرت سالم به شیوه صحیح در خانواده، راه را برای تسلط ظالم که براساس اجبار و ترس قانونگذاری میکند، باز میکند.
این الگویی قدرتمند از سلطهگری و سلطهپذیری است که نهتنها بر اعمال بلکه بر افکار و احساسات تمام اعضای خانواده، بهصورت سفت و سختی نظارت میکند. اینگونه خانوادهها توسط تعبیر و تفسیرهای سیاه یا سفید و ادبیات متعصبانه هدایت میشوند. هر کدام از اعضای خانواده به دو حالت در نظر گرفته میشوند؛ یا عالی و بینقص هستند و یا هیولایی ترسناک.
سطح سوم: خانواده مقید به قوانین
این خانواده نسبت به سطح قبلی، از رشد بالاتری برخوردار است؛ درحالی که همانند خانواده مرزی، تحت امر قوانین سختگیرانه رفتاری عمل میکند اما این قوانین در بین اعضای خانواده درونی شده و به اجرای آنها تأکید میشود و برخلاف خانواده مرزی که توسط یک شخص قدرت را تعیین میکند، تحمیل نمیشود. به عبارت دیگر، کنترلهای رفتاری توسط خود افراد خانواده اعمال میشوند نه توسط یک نفر نیروی حاکم زن و مرد در داخل سیستم خانواده.
اعضای خانواده به بایدها و نبایدهای اجباری پایبندند. این بایدها و نبایدها و قوانین هرگز در خانواده به مشورت گذاشته نشده و مورد توافق همه قرار نگرفتهاند، اما همه بهعنوان یک سبک رفتاری به آن معتقد و ملتزم هستند: آنچه هر یک از اعضای خانواده به واقع فکر کرده و احساس میکنند قربانی آن چیزی که باید فکر کنند یا احساس کنند، میشود.
هیجانات افراد خانواده به خاطر خیر و صلاح کل خانواده، سرکوب میشود و بنابراین ارتباط درونی هر کس با احساساتش قطع میشود. تجربه ذهنی هر فرد اندک میشود و مهمترین جنبه در این خانواده این است که ظرفیتهای گسترش و بلوغ و صمیمیت در خانواده محدود باقی میماند.
سطح دوم: خانواده متعادل
این خانواده و خانواده سطح یک ویژگیهای مشترک زیادی دارند و بالاترین پیشرفتها را در رشد خانواده نشان میدهند.
هر دو این سیستمها ساختارهای انسانیای دارند و قادرند به دقت به اطلاعات دریافتی از کلیت اجزا توجه نشان دهند. تفاوت بین سطح یک و دو، در درجه هر کدام از عوامل و در قابلیت آنها برای مواجهه صمیمانه و حقیقی بین اعضای آن است. در «خانواده متعادل» قوانین روشن و شفاف هستند اما سختگیرانه و انعطافناپذیر نیستند: هدف تمام قوانینِ تنظیم شده، فراهم کردن بهترین حالت رفاه و رضایت در اعضای خانواده است و البته این هدف بالاترین اولویت را در تمام فعالیتها و تصمیمگیریهای این خانواده دارد. بنابراین وقتی نتایج بهدستآمده از تجربههای زندگی، قوانین وضعشده را به چالش میکشد، آنها قابل بازنگری و اصلاح هستند. براساس گفتههای بالا، خانواده متعادل یک مجموعه عاطفی قابل انعطاف است و از ظرفیت خوبی برای رشد زیربنایی و تغییر برخوردار است.
سطح اول: خانواده باکیفیت
این خانواده نسبت به تمام سطوح قبلی، بهترین سازگاری را در مقابل تغییرات در خانواده و تغییرات در رویدادهای چرخه زندگی دارد. دلیل این سازگاری اغلب به خاطر احساس عمیق امنیت و اعتماد نسبت به ارتباطات عاطفی در بین اعضای خانواده است. وقتی تضاد و تعارضها در خانواده بالا میگیرد، اعتقاد قویای در بین اعضای خانواده بهوجود میآید که «میتوانیم مشکلات را حل کنیم» یا درصورتیکه حل نشود، «میتوانیم به تفاوت در دیدگاهها احترام بگذاریم.» اعضای این نوع خانوادهها هر دو احساس عشق و تنفر را در خودشان و در دیگر افراد سیستم میپذیرند. احساسات به صورت کامل ابراز میشود و هر یک از آنها بهعنوان بخشی از موجودیت انسانی هر کدام از اعضا در نظر گرفته میشود. به تفاوتهای فردی بهعنوان «رشددهنده» نگاه میشود و هرگز از آنها به عنوان تهدیدی برای زندگی گروهی یاد نمیشود. تفاوتها، بهعنوان روند دفاعی «ضد خانواده» در نظر گرفته نمیشود بلکه یک توان بالقوه خوشایند در سلامت زندگی است. در خانوادههای باکیفیت، همکاری و همراهی افراد با هم لذتی حقیقی و اصیل را در هر کدام ایجاد میکند.
ثبت ديدگاه