اختلال خوردن زیاد

بی اشتهایی روانی به نظر می رسد واکنشی در مقابل خواسته های نوجوان برای استقلال بیشتر و افزایش عملکرد جنسی و اجتماعی است. تعارضات دهانی انحلال یافته و موانعی که ممکن است در راه دستیابی به استقلال در دوره کودکی به وجود آیند،‌ به تثبیت در مرخله دهانی منجر می شوند و بی اشتهایی روانی را در پی دارند. بیماران مبتلا به این اختلال اشتغال ذهنی با خوردن و افزایش وزن را جانشین سایر مسائل طبیعی نوجوانی می کنند. این اشتغال ذهنی به افکار وسواسی شباهت دارند. بیماران مبتلا به بی اشتهایی روانی نوعاً فاقد احساس خود مختاری و خودبودن هستند. بسیاری از این بیماران احساس می کنند که جسم آنها به نوعی تحت کنترل پدر و مادرشان است. گرسنگی کشیدن ممکن است تلاشی برای کسب اعتبار به عنوان فردی خاص باشد. تنها از طریق اعمال خود انضباطی غیرعادی است که بیمار بی اشتها احساس  خودمختاری و خود بودن می کند.

متخصصین روانکاوی که بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی را درمان می کنند توافق دارند که این بیماران جوان از نظر روانشناختی نتوانسته اند خود را از مادرشان جدا کنند ممکن است بیمار احساس که جسم او به تسخیر مادری مزاحم و فاقد هم حسی در آمده است. گرسنگی کشیدن ممکن است ناخودآگاه به معنی متوقف کردن رشد این شی درونی مزاحم و لذا نابود کردن آن باشد. غالباً این فرایند همانند سازی با فرافکنی در تعامل بین بیمار و خانواده او در کار است. بسیاری از بیماران بی اشتها احساس می کنند که امیال دهانی آزمندانه و نامقبولند؛ و به این طریق آن را با فرافکنی در می کنند. والدین به امتناع بیمار از خوردن با هراس در مورد اینکه او واقعاً غذا می خورد یا خیر پاسخ می دهند. آنگاه بیمار والدین خود را کسی که نامقبولند تلقی کرده و با فرافکنی آنها رد می کند. بعضی حریصند و مطابق امیال رفتار می کنند،‌اما نه بیمار  مبتلا به بی اشتهایی عصبی.

مقاله مرتبط : تست آنلاین اختلال خوردن 

هیچ مجموعه خانوادگی خاصی برای بی اشتهایی روانی توصیف نشده است. معهذا،‌قرائنی وجود دارد که مبتلایان به بی اشتهایی روانی روابط نزدیک دشواری با والدین خود دارند. در یک بررسی به این نتیجه رسیده اند که در خانواده هایی که کودکان مبتلا به اختلال خوردن دارند مخصوصاً نوع توأم با پاکسازی دارند، سطوح بالاتری از خصومت، آشفتگی و انزوا و سطوح پایین تری از حمایت و همدلی وجود دارد. نوجوان مبتلا به اختلال شدید  خوردن توجه را از روابط پر تنش والدین دور می کند.

خانواده افراد مبتلا به اختلال خوردن

پاره ای از مؤلفان کوشش کرده اند تا ریخت روانشناختی خاص والدین و همچنین ویژگی های تعاملی را در خانواده افراد بی اشتها تعیین کنند:

  • مادران به عنوان افرادی مضطرب، خود بیمار پندار و جاه طلب توصیف شده اند که از فرزندانشان برای ارزنده سازی خوددوستدارانه خویشتن سود می جویند، توجه به ظاهر جسمانی کودک جنبه افراطی دارد. فزون حمایت کننده هستند، نیازهای کودکشان را به خوبی درک نمی کنند و گرایش به نوعی در هم شدگی بین آنها و فرزندانشان وجود دارد.
  • پدران بیشتر گرم و سهل گیر هستند و در تصمیمات خانواده کمتر دخالت می کنند و پاره ای از آنها رفتاری مادرانه دارند.
  • رابطه والدین به ظاهر رضایت بخش اما سطحی است و معمولاً در یکی از آنها رگه های افسردگی یا روان گسستگی مشاهده می شود.
  • تعاملات خانواده اغلب مرضی و نامنعطفند مع هذا در برابر وخامت وضع جسمانی بیمار رفتاری تا این حد هشدار دهنده نمی توان به درستی مشخص کرد که آیا چنین تعامل هایی ناشی از اختلالند یا پیامد آن محسوب می شوند.

  اقداماتی که براساس نشانه مرضی برانگیخته می شوند در حول محور غذا خوردن متمرکز می گردند : تهدید و تشویق و همدلی و بی تفاوتی به صورت متناوب مشاهده می شوند و منظوکه خواهران و برادران نیز ممکن است در این تعارضات مشارکت داشته باشد و نقش متهم کننده را ایفا کند.

مرکز روانشناسی اکسیر شهرک غرب