کودکی افراد خودشیفته

کودکی افراد خودشیفته چگونه بوده است؟ چه نوع فرزند پروری موجب می‌شود که کودکانی با اختلال خودشیفتگی پرورش پیدا کنند؟ اغلب پرسیده می‌شود که “چه نوع فرزند پروری منجر به این مسئله می‌شود که فرزندان دارای اختلال شخصیت خودشیفته شوند؟” و یا اینکه “آیا کودکان والدین خودشیفته بیشتر در معرض خطر اختلال خودشیفتگی هستند؟”

در ادامه به سوال‌های بالا پاسخ داده می‌شود و شما می‌توانید متوجه شوید که کودکی افراد خودشیفته چگونه بوده است.

کودکی افراد خودشیفته چگونه است؟

اختلال شخصیت خودشیفته محصول محیط‌های خاص کودکی در خانواده است. تمام کودکان، خواهان دریافت تائید و یا توجه خانواده هستند. کودکان خود را با محیط خانواده سازگار می‌کنند و اغلب بهترین راه مفید و معقول سازگاری در برخی از خانواده‌ها این است که فرد خودشیفته شود. در زیر چند سناریو که افراد در طی آن خودشیفته می‌شوند، ذکرشده است.


مقاله مرتبط: ریشه شخصیت خودشیفته که به ندرت درباره آن صحبت شده است!


ارزش‌های والدی خودشیفته

در این شرایط کودکان در محیطی بزرگ می‌شوند که بسیار رقابت در آن شدید است و پاداش فقط به موفقیت‌های بالا داده می‌شود. یکی یا هر دو والد دارای شخصیت‌های خودشیفته و نمایشی هستند. شعار خانواده این است: اگر نمی‌توانی بهترین باشی، چرا اصلاً هستی؟

در این خانواده عشق مشروط است

هنگامی‌که شما در مسابقه و رقابت نفر اول هستید، جایزه‌ی علمی را می‌برید و یا در مدرسه می‌درخشید، بسیار به شما توجه می‌شود و بسیار ستوده می‌شوید؛ اما اگر این‌طور نباشد، سرخورده می‌شوید. هر کسی در خانواده قرار است خاص باشد و بارها آن را اثبات کند. اصلاً مهم نیست که شما چقدر دستاورد دارید، فشار هیچ‌وقت برداشته نمی‌شود. خانمی این‌طور گزارش می‌داد که ” زمانی که من خانه می‌آمدم و می‌گفتم که من نمره‌ی عالی گرفته‌ام، پدرم از من می‌پرسید که آیا کسی”بسیار عالی ” هم گرفت؟”

کودکان در این خانواده‌ها احساس نمی‌کنند که به‌صورت ثابتی مورد عشق و محبت قرار می‌گیرند. برای این کودکان مشکل است که از شرایطی فقط به خاطر خودش لذت ببرند مگر اینکه این شرایط، موقعیت خاصی را برای آن‌ها به ارمغان بیاورد. این کودکان به‌جای اینکه مورد حمایت والدین خود قرار بگیرند تا محیط خود را کشف کنند و یا به سمت چیزهایی بروند که موردعلاقه‌ی آن‌هاست، آن‌ها فقط در زمانی حمایت را دریافت می‌کنند که سطح موفقیت، بالا باشد. والدین به “خود واقعی” کودک علاقه‌ای ندارند. آن‌ها به این مسئله علاقه دارند که به چه صورت کودکان آن‌ها در خانواده خوب به نظر می‌رسند. آن‌ها دوست دارند به در و همسایه بگویند “نگاه کن بچه‌ی من چه کارهایی انجام داده است”.

کودکانی که در این خانواده‌ها رشد پیدا می‌کنند فقط در صورتی احساس امنیت و ارزشمندی می‌کنند که یا موفق باشند و یا به‌عنوان “بهترین”شناخته‌شده باشند. عشق غیر مشروط در دوران کودکی و ارزیابی بسیار زیاد برای داشتن وضعیت عالی و موفقیت در خانواده موجب می‌شود که کودک همیشه در تعقیب موفقیت باشد و آن را با خوشحالی اشتباه بگیرد.

 

والدین خودشیفتۀ تحقیرکننده

در این سناریو والدین بسیار سلطه‌گر هستند و کودک را کوچک می‌کنند و کودک را خوار و خفیف می‌کنند. والدین تحریک‌پذیر هستند و به راحتی عصبانی می‌شوند و به‌صورت غیرواقع بینانه ای انتظارات بالایی دارند.

اگر دو کودک در خانواده باشند، والدین یکی را تمجید و دیگری را کوچک می‌کنند. “کودک خوب” یک‌باره تبدیل به”کودک بد” می‌شود و خواهر یا برادرش بزرگ می‌شوند. هیچ‌کس در این خانواده احساس امنیت نمی‌کند و بیشتر وقتش را صرف تلاش برای آرام کردن والدین انفجاری خودشیفته‌ی خود می‌کنند.

والد دیگر اغلب مانند کودک برخورد می‌کند و اغلب تحقیر می‌شود. هنگامی‌که که با والد خودشیفته مخالف باشد، هردوی آن‌ها تحقیر خواهند شد.

کودکانی که در این خانواده‌ها بزرگ می‌شوند احساس عصبانیت، تحقیرشدگی و ناشایسته بودن می‌کنند. آن‌ها احتمال دارد که به شرایط کودکی خود بتوانند به روش‌های محدودی عکس‌العمل نشان دهند.

کودک شکست‌خورده

برخی از این کودکان به سادگی تسلیم می‌شوند و شکست را می‌پذیرند. در سال‌های نوجوانی، این کودکان پس‌ازاین که در دهه‌های گذشته‌ی زندگی خود این پیام را دریافت کردند که بی‌ارزش هستند، ممکن است مبتلا به افسردگی شوند و از خود متنفر شده و از خود خجالت بکشند. برای اینکه آن‌ها از خجالت درونی خود فرار کنند، ممکن است تلاش کنند که خود را در رفتارهای واکنشی و اعتیادی غرق کنند. برخی از آن‌ها الکی می‌شوند و یا به مواد مخدر معتاد می‌شوند و برخی دیگر روزهای خود را در اینترنت به سر می‌برند. آن‌ها هیچ‌گاه شکوفا نمی‌شوند زیرا که همیشه این پیام را دریافت کرده‌اند که هیچ‌چیز نیستند.


مقاله مرتبط: علائم رفتاری خودشیفتگی

مقاله مرتبط: ۵ علامت پنهان خودشیفتگی


کودکان سرکش

این کودکان بسیار پیام‌های والدین خود را رد می‌کنند و “بازنده ” هستند. در عوض آن‌ها عمر خود را صرف این مسئله می‌کنند که به خود، جهان و والدین تحقیرکننده‌ی خود اثبات کنند که آن‌ها خاص هستند و والدین آن‌ها اشتباه می‌کنند. آن‌ها به هر صورتی که بتوانند موفقیت را دنبال می‌کنند. پیام کل زندگی آن‌ها این است که آن‌ها خاص هستند و یک پیام درونی همیشه در آن‌ها وجود دارد که آن‌ها را برای هر مشکلی موردانتقاد قرار می‌دهد، مهم نیست که چقدر کوچک است.

کودکان عصبانی

این کودکان به خاطر تحقیر والدین خود بسیار عصبانی بزرگ می‌شوند و هر کسی والدین آن‌ها را به آن‌ها یادآوری کند، هدف خشم آن‌ها قرار می‌گیرد. در برخی موارد خود این افراد خودشیفته‌های سمی و یا بدخیم می‌شوند. برای آن‌ها مهم نیست که موفق شوند، بلکه برای آن‌ها مهم است که ویران کنند.

کودک طلایی

معمولاً این والدین، خودشیفته‌های پنهان هستند که در برابر عموم احساس ناراحتی می‌کنند. در عوض، آن‌ها در مورد کودک بی‌نهایت با استعداد خود لاف می‌زنند. این نوع ایده‌آل‌سازی و اغراق در مورد کودک که موجودی بدون نقص و خاص است منجر به این مسئله می‌شود که کودک به‌صورت فرد خودشیفته خود را با محیط سازگار کند.

تأثیرات عشق مشروط و غیر مشروط

هرکسی دوست دارد که به‌صورت واقع‌بینانه دیده شود و به صورت غیر مشروط دوست داشته شود. اگر کودکان باور داشته باشند که والدین آن‌ها فقط به این خاطر برای آن‌ها ارزش قائل هستند که خاص هستند، این مسئله منجر به عدم امنیت کودک می‌شود. هیچ‌کس همیشه برنده نیست. هیچ‌کسی از هیچ‌وجهی از فرد دیگر بهتر نیست.

کودکانی که توسط والدین ایده‌آل‌سازی می‌شوند، باور دارند که آن‌ها فقط زمانی ارزش دوست داشتن را دارند که کامل باشند و ارزش ایده‌آل‌سازی را داشته باشند.

درک نقایص و خجالت

زمانی که والدین کودکان خود را ایده‌آل‌سازی می‌کنند، کودکان ممکن است هنگامی‌که در خود نقایصی می‌بینند خجالت بکشند. به همین جهت امکان دارد که آن‌ها همیشه تلاش کنند که کامل باشند و اثبات کند که بی‌نقص و ایده‌آل هستند.

رشد محدود خود واقعی

در این فرایند، کودکان ممکن است تماس خود را با خود واقعی، دوست داشتن‌ها و نداشتن‌های واقعی خود از دست بدهند. آن‌ها به جای کشف اینکه چه کسی هستند و علائق و استعدادهای آن‌ها چه چیزهایی هستند، از این مسیر خارج می‌شوند و زمان خود را صرف کارهایی که قبلاً به خوبی انجام می‌دادند، می‌کنند و یا اینکه به دنبال گرفتن تائید والدین خود باشند.

نتیجه: ایده‌آل‌سازی والدی ممکن است منجر به دیدگاه نامتعادلی از خود شود. زمانی که این اتفاق می‌افتد، کودک این‌طور ادراک می‌کند که پذیرفته‌شده نیست و تلاش می‌کند که کامل دیده شود. این شرایط یک جهش با خودشیفتگی متورم فاصله دارد.

گاها این کودکان در برابر نقش “کودک طلایی ” مقاومت می‌کنند و خودشیفته نمی‌شوند و با حجم زیادی از ستایشی که دریافت می‌کنند، خجالت می‌کشند. آن‌ها تحت فشار باری قرار می‌گیرند که قرار است در خانواده نقش بازی کنند.

ستایندگان نمایشی

برخی از کودکان در خانواده‌های خودشیفته بزرگ می‌شوند که والدین آن‌ها خودشیفته‌های نمایشی هستند. این والدین تا زمانی کودکان خود را ستایش می‌کنند و یا به آن‌ها پاداش می‌دهند که این کودکان تابع آن‌ها باشند. به این کودکان ارزش‌های خودشیفتگی آموخته می‌شود، اما زمانی که برای گرفتن تائید رفتارهای نمایشی انجام می‌دهند از طرف والدین خود دلسرد می‌شوند. بلکه نقش آن‌ها در خانواده این است که بزرگی والدین خودشیفتۀ خود را به‌صورت غیر منتقدانه‌ای بستایند بدون اینکه تلاشی داشته باشند که خود را معادل والدین خود بدانند و یا از آن‌ها جلو بزنند.

در این محیط، بهترین روش برای تبدیل به یک خودشیفتۀ پنهان همین جو خانوادگی است. کودکان یاد می‌گیرند که به آن‌ها زمانی مهمات خودشیفتگی داده می‌شود- توجه و ستایش- که فقط به‌صورت آشکار با والدین خودشیفتۀ خود رقابت نکنند و این مهمات از آن‌ها باز پس گرفته می‌شود اگر بخواهند به‌صورت خاص خود را مطرح کنند. تمام ارزش آن‌ها در خانواده این است که به‌صورت حمایتگر والدین خودشیفتۀ خود ظاهر شوند.

در بزرگ‌سالی آن‌ها دوست ندارند خیلی مطرح شوند و به چشم بیایند بنابراین موضوعات خودشیفتگی و عزت‌نفس در این افراد از طرف کسانی که کمتر آن‌ها را می‌شناسند، کمتر دیده شود. برخی از این افراد به این نقش خو می‌گیرند و می‌توانند در کار خود بسیار موفق باشند اگر در برابر خودشیفته‌های نمایشی قرار بگیرند. آن‌ها این افراد را حمایت و تمجید می‌کنند.

حرف آخر: هنگامی‌که شما می‌دانید که به دنبال چه چیزی هستید، به‌آسانی می‌توانید ببینید که چه محیط‌های خانوادگی خاصی از سازگاری‌های خودشیفتگی کودکان حمایت می‌کند. در برخی از خانه‌ها، خودشیفته شدن اغلب تنها راه‌حل سالم است.

مرکز روانشناسی اکسیر شهرک غرب