تو ایران اکثر جوونا یا حتی میانسال ها و حتیییی دهه های قبل هم اختلال دو قطبی رو دارن وقتی مغز انسان تحت شرایطی قرار میگیره که فشار زیادی رو متحمل میشه و همیشه باید بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنه به این اختلال دچار میشه اولش با افسردگی شروع میشه کم کم به اختلال دوقطبی تبدیل میشه توی دخترها خیلی بیشتر از پسرهاس از دهه هشتاد به قبل مردم انسان نبودن بلکه ربات های اموزش دیده بودن این رو بخور این رو نخور اینو بپوش اینو نپوش اینو بگو اینو نگو دقیقا کاری کردن که جوونا طبق خواسته ی نظام اموزشی و معلمان و والدین تبدیل به یک ربات برنامه نویسی شده هستن
دهه هشتادی ها نمیخوان ربات باشن بواسطه همین درگیر اختلالات دیگه ای دارن میشن
خسته شدم الان که کامنتارو نگاه کردم دیدی اکثرا بالای ۱۷سال این بیماری اختلال شخصیت دارن از خودم خسته شدم از فکرام خسته شدم از وعضم خسته شدم گاهی وقتا انقد انرژی دارم میخندم هر روز دفتر مدرسه ام گاهی وقتا انقد ساکتم که انگار وجود ندارم از یه طرف بدم میاد از مدرسه رفتن از یه طرف عاشق درس خوندنم خیلیی زود عصبی میشم و از کوره در میرم رفیقای زیادی داشتم ولی الان جز ۳.۴تا چیزی نمونده بعضی وقتا ازشون متنفرم خوشم نمیاد ازشون بعضی وقتا جونم میره براشون انگار دو نفرم با علایق و سلایق مختلف گیر کردم بین این دو نفر که خود منم گاهی وقتا ۱۵ساعت میخوابم تو ۱روز گاهی وقتا فقط ۳ساعت دو تا شخصیت دارم انگار هر کدوم با علایق و فکر مختلف درمورد آینده یکی میترسهه و متنفر از آینده بهش بعد که میگذرع امید داره درخشانه تصور میکنه یکی افسرده س یکی شاده من درگیرم بین شخصیتی که خودم ساختم با شخصیتی که خودم هستم انقد پیش رفت که واقعا قاطی میکنم کدوممنم کدوم تظاهر کدوم علاقه واقعیمه من عاشق فسنجون بودم الان بدم میاد ولی خوشم میاد تنها وجه مشترک رمان خوندنمه فرقی نداره جفتشون مجبورن هیچ مشکلی ندارن چون اونموقع س که از زندگی خودم جدا میشم و میرم تو بحر داستان من چی کار کنم خسته شدم از افسردگی شدید الانم دو قطبی دو شخصیتی هر کوفتی خوابم میاد….!
سلام من ۱۷ سالمه رفتم پیش روانپزشک بهم فلوکستین داد و اصلا نزاشت صحبت کنم و گفت دو قطبی نیستی نتیجه تستم ۷۵ شده قرصی که داد رو هم قطعش کردم و تغییر مود رو هم کاملا متوجه میشم و اکثرا یک هفته طول میکشه بعضی وقتا خیلی خوشحالم و به شدت عصبی بعضی وقتا هم خیلی ناراحت میخواستم بدونم قرص بخورم یا برم پیش یه روانپزشک دیگه
مرکز مشاوره اکسیر
۱ خرداد ۱۴۰۰ در ۴:۱۶ ب٫ظ- پاسخ دادن
پیشنهاد میکنم برای تشخیص به یک روانپزشک دیگر مراجعه کنید
سلام
من به صورت اتفاقی انجام این تست به ذهنم رسید ولی حالا که انجامش دادم امتیازم ۶۱ شده!! و مدام داشتم جواب هامو عوض میکردم و مطمئن نبودم.
حالا من باید چه کار کنم ؟ آیا لازم هست که به پزشک مراجعه کنم؟
مرکز مشاوره اکسیر
۱ آذر ۱۳۹۹ در ۶:۴۹ ب٫ظ- پاسخ دادن
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای تشخیص دقیق حتما باید به متخصص روانشناس مراجعه کنید.
یه مشکل دیگه هم داشتم اونم این بود که قبلا به خونواده ام گفتم که میخوام برم پیش روان پزشک حداقل مطمِِئن بشم که مشکل دارم یا نه بر اساس اون نمره ای که آوردم ۸۶ درصد و همچنین توی انجام کار های روزمره ام کم و بیش مشکل دارم میخوام برم اون سری که گفته بودم کلی با خودم کلنجار رفتم که مشکلی ندارم بعد هی نظرم عوض میشد خیلی تلاش کردم تا بگم ولی نشد میگن مختص دوره نوجوانی هست و اینا اگه واقعا مختص اینا هست پس چرا من توی انجام کار هام مشکل دارم چرا نمیتونم نظر قطعی داشته باشم نسبت به یه موضوع البته اینو بگم که من خیلی خودم رو سرکوب کردم از درون و نقاب زدم روی خودم بخاطر همین میگن نرمال هستی البته کم و بیش علایمش هست ها ولی چون سرکوب میکنم تا حدی بروز نمیده ولی از درون خیلی تحت فشارم…چیکار بکنم؟؟
مرکز مشاوره اکسیر
۱۲ آبان ۱۳۹۹ در ۵:۲۳ ب٫ظ- پاسخ دادن
سلام خدمت شما دوست عزیز
نوجوانی ویژگی خاص خودش رو داره، ولی بعضی از مشکلات وجود دارد که از سن نوجوانی شروع می شوند و اگر زودتر شناسایی بشن بهتر و زودتر میشه درمانشون کرد. شما باید به روانشناس متخصص نوجوانان مراجعه کنید تا بشه تشخیص درست و علمی داد. دریافت وقت مشاوره
سلام منم این آزمون رو دادم که شد ۸۴ درصد نمیدونم چرا ولی حتی توی وارد کردن جواب ها هم نوسان دارم مثلا اگه الان شده باشد ۶۰ درصد یه هفته دیگه بدم میارم ۸۰ درصد دوستان میدونین علتش چی هست؟؟برام سوال هست اگه میشه برام توضیح بدین
مرکز مشاوره اکسیر
۱۲ آبان ۱۳۹۹ در ۵:۲۱ ب٫ظ- پاسخ دادن
سلام خدمت شما دوست عزیز
در پاسخ دادن به سوالاتشما باید حالت کلیتون رو در ماه های اخیر به خصوص تا ۶ کاه گذشته در نظر بگیرید و جواب بدید. در جوابدهی هم باید صداقت داشته باشید. از نتیجه آزمون فقط خود شما مطلع می شوید.
من هیچ وقت فکر نمیکردم اینهمه ادم باشه که مثل من باشن الان یه جورایی حتی با اینکه نمیشناسم ولی حس میکنم تنها فردی نیستم که اینهمه لحظات وحشتناکی رو میگذرونه
و توی اکثر کامنتا هم معمولا همسن خودمن و منم ۱۸ سالمه
دقیقا خیلی وقتا پرحرفی میکنم و از ته دل به چیزای خیلی عادی میخندم یا تند تند حرف میزنم جوری که میگن باز این خوشی زده زیر دلش و خیلی وقتا خودم حس میکنم به طرز عجیبی شادم (و خیلی وقتا مثلا با دوستام و ادامایی که ازشون بدم میاد قرار میزارم) و بعد شب که میخوابم و فرداش بلند میشم حتی دلم نمیخواد از رو تخت بلند شم (همچنین نمیخوام با کسی ارتباط داشته باشم) و مثلا کلاسای مختلفی ثبت نام کردم اما دیگه حوصلم نمیاد که ادامشون بدم و خیلی از کارامو نصفه ول میکنم
اصلا درس نمیخونم و دیپلمم به زور گرفتم و چه روزای سختی که تو مدرسه داشتم
در واقع قبل از اینکه بفهمم همچین اختلالی هست (دوقطبی) فهمیدم خودبیمار انگارم و خیلی اضطراب های شدیدی داشتم دکتر رفتم و قرص خوردم و دیگه اون حمله های اضطرابی بهم دست نمیده
و این اواخر هم فهمیدم وسواس فکری-عملی دارم که انگاری به خاطر استرس یه سری کار ها رو چند بار انجام میدم که ساده هم هستن و میدونم بی جهتن اما انجام ندادنشون حس بدی بهم میده
رفتم روانپزشک و بهم دارویی داد که برای وسواسی و ضدافسردگی هست اما بعد دارو بهم خیلی نساخت و حالمو بد کرد
توی گوگل زدم عوارش چی هست که یکی از اخطار ها این بود که کسایی که اختلال دوقطبی دارن نباید از این دارو مصرف کنن و منم حس میکنم این اختلال رو دارم اما مامانم میگه دارو رو بخور به نظرتون راجع به این مسئله هم به دکترم بگم؟
مرکز مشاوره اکسیر
۴ آبان ۱۳۹۹ در ۱۱:۲۳ ق٫ظ- پاسخ دادن
سلام خدمت شما دوست عزیز
هر احساس و مشکلی که دارید رو حتما با پزشکتون مطرح کنید. بهتره در کنار دارو درمانی از درمانهای روانشناختی هم استفاده کنید تا زودتر به نتیجه برسید.
من الان ۱۸ سالمه دارم این اختلال دستو پنجه نرم میکنم راستشو بخواین مث خوره تو جونم شده الان حاضرم که ی مرگ خاموش و راحت داشته باشم خیلی خسته شدم تمرکز خوب ندارم و دائما دارم فکر می کنم خودمم نمیدونم دارم به چی فکر میکنم در حالت کلی هیچ دوستی ندارم دوست صمیمی از دخترای هم سن سال خودم خیلی میترسم هیچ کس هم نمیتونه درکم کنه گاهی اوقات شده که دارم فیلم کمدی میبینم ولی زدم زیر گریه تست اختلالم ۹۴ شده نوع یکشو دارم از وقتی رفتم دبیرستان زندگیم عوض شده هر سال دائما بد ترو بد تر شده تا دیگه اصلا به فکر خودمم خطور نمیکرد خطور این قدر بد بشه من از داخل نابود شدم و سر درد داره منو میکشه، من الان به مرگ خیلی راضیم خیلی میخوام بمیرم اصلا هم ترس ندارم و همین روزا خبرش میاد از مرگ ترس ندارم از عواقب بعدش که قراره چه اتفاقی برای خانوادم به وجود میاد میترسم
امسال کنکور دارم و واقا تمرکز ندارم واقا هیچ میل و رغبتی ندارم و بابام گفته اگه کنکور قبول نشی از خونه میندازمت بیرون دیگه بچه من نیستی من فقط میخوام برم خارج کشور تنهایی تو شهر رویاهام نیویورک زندگی کنم ولی حیف و افسوس نمیدونم چی بگم الانم که دارم اینو تایپ میکنم داره اشکم میاد چون وافا خیلی بلا تکلیفم خیلی از خودم بدم میاد
یا خیلی افسرده و خستم که حتی کل روز رو از تختم بلن نمیشم و این حالتم حدودا یه هفته یا دو هفته طول میکشه یااونقدر شادمو بی مورد میخندم که بقیه فکر میکنن دیوونم شده حتی تا ساعت سه بیدار باشمو نصف شب از زورهیجان پا میشم میرقصم گاهی وقتا بدون هیچ دلیلی عصبانی میشمو بیرحم کلایه جوری که دوست دارم باهمه یه دور دعوا کنم خوانوادم هم میدونن یه چیزیم هس ولی فقط بهم توهین میکنن و میگن روانی چون فرزند اصلی خودشون نیستم زیاد توجه نمیکنن بعضی موقع ها برای این که زیاد راه نرم خودمو باشال میبندم به صندلی تحریرم کلا به درس علاقه زیادی پیدا میکنم ولی انگیزم زود فرو کش میکنه خودم یه هدف بزرگی رومیخوام دنبال کنم احساس میکنم یه ماموریت بزرگ رو دوشمه ولی نمیدونم چیه دوست دارم یه کار خیلی بزرگ انجام بدم مثل کشف یا هر چیز دیگه ولی نمیدونم چیه میرم کلاس انقدر بدون دلیل میخندم که معلم هم اخرش نمیدونه با من چیکار کنه ولی هین خندیدن احساس میکنم خالی نمیشم یه چیزی ته قلبم حس که دلم میگیره انگار اون درد هیچ وقت برام تموم نمیشه
من بییماری دو قطبی دارم ولی نمیدونم چیکار باید بکنم دختر ۱۸ ساله خستم وواقعا شرایطتش روندارم پیش پزشک برم لطفا منو راهنمایی کنید دو قطبی من شدید واز نوع۱ هست
جنسیت: دختر
سن:۱۸ساله
بیماری: افسردگی؟دو قطبی؟ اختلال جامعه گریزی؟
مراجعه ب روان شناس؟ خیر
اطلاع خانواده از وضعیت؟ فقط برادر ۱۰ سالم
امید ب اینده؟ تنها ارزوم رفتن ب کشور مورد علاقمه
اوضاع تحصیلی؟ سال دیگه کنکور دارم کنکور تجربی … باید بدونید وقتی اسم کنکور تجربی بیاد حتی پدر روشن فکر خانواده ک میگه کنکور همه چیز نیست اونم ب شدت روی ۱۱ساعت درس خوندنت حساسه…گفتم ۱۱ ساعت درس میخونم؟ چرند گفتم فقط دارم ظاهر سازی میکنم و حدس بزنید وقتی رتبه کنکور بیاد چی میشه؟ میشم تیتر روزنامه ای ک یا خودمو کشتم یا با داس اومدن بالا سرم…نمیدونم از کی شروع شد نمیدونم چیشد فقط میدونم تا وقتی وضع مالی خوبی ندارید سریع بچه پس نندازید…کودکی نکردن ساعت ها تنهایی تو خونه پرت نداشتن دوست یا فامیل تو شهرمون کمک کردن سر کار ب مامانم از حتی نمیدونم چندسالگی زیر بارون زیر افتاب دویدن برای پخش کردن تبلیغات و تنهایی و تنهایی و تنهایی…مراقبت از بچه یک ساله وقتی خودم فقط ۸سالم بود…منم و روز هایی ک الان تو مدرسه بی دلیل فقظ میخندم ب نمره ۸میخندم ب ترک دیوار میخندم ب دعوا شدن میخندم بذار تصجیج کنم درست مثل جوکر با جیغ های عجیب میخندم یهو میوفتم کف کلاس بی دلیل میخندم مردم ازاری میکنم شیطنت میکنم جوک میگم سر کلاس ب درس گوش نمیدم اما درست وسط یکی از خنده هام یهو ممکنه گریه کنم بی دلیل با خنده گریه کنم ب دزدی فکر کنم از خودکشی حرف بزنم وصیت نامه ای ک نوشتمو برای دوستم بگم حرف های بی ربط بزنم ب پایین اومدن نمره هام توجه نکنم و ساعت ها ب اهنگ تکراری گوش کنم مدام حس میکنم ی چیزی داره روی پام راه میره و گاهی فقظ گاهی صداهایی میشنوم ک بقیه نمیشنون توی خواب خیلی جرف میزنم و راه میرم اما فرداش یادم نمیاد کاری کردم
اقدام ب خودکشی؟ جدی تا پای انجام دادنش رفتم اما کاری از پیش نرفت
بدن درد سر درد درد های عضلانی درد تو قفسه سینه عصبی بودن های دائم بی دلیل خشونت های فیزیکی حتی از دست دادن کنترل بی حوصلگی خستگی دائم دعوا کردن های پیاپی با خانوادم رابطه داغونم با مامان بابام درونگرا بودن دیگه نمیدونم چی بگم اما حداقل از این پراکنده گویی سبک شدم
اها امتیاز دو قطبی بودنم؟۶۱
من ۱۸سالمه بعضی روزها انقدر میخندم و پر انرژیم کافیه یه حرف کوچیک و به ظاهر مسخره بزنین تا انقدر بخندم که به پوچی برسم. وقتی میخندم حس میکنم شاد نیستم ولی به خنده ی الکی ادامه میدم برنامه های عجیب غریب مینویسم و امیدوارم به اینده و دقیقا فرداش انگار ادم قبلی نیستم و هیچ میل و رغبتی به هیچ کاری ندارم از همه چی متنفر میشم چندین روز افسرده ام و هیچ امیدی ندارم هیچ کاری نمیتونم انجام بدم فقط به دیوار خیره میشم یا بدون اینکه به خواب نیاز داشته باشم میخوابم احساس خستگی شدید میکنم حس میکنم تا الان هر کاری رو که خواستم انجام بدم خراب کردم و بلد نیستم هیچکار درستی انجام بدم عملا حس میکنم گند زدم به زندگیم بی دلیل عصبیم و با خانواده بحث راه میندازم بعضی وقتا موقع بحث خودمم میدونم که دلیلی نداشتم یا حتی دیگه نمیخوام بحث کنم اما بدون اینکه کنترلی داشته باشم ادامه میدم . چند سال پیش تقریبا اوایل نوجوانی یسری صداها تو مغزم بودن بدون اینکه حرف بزنن انگار مجبورم میکردن کارایی که میگنو انجام بدم .کنکور دارم و هیچکاری براش نکردم همیشه معدلم ۲۰ بوده ولی دو ساله که افت کردم حس میکنم دو قطبیم و تستای مختلفی که دادم همه درصدای بالایی بوده درصد این تستم ۸۰شده. حس میکنم همه چیو خراب کردم اعتماد به نفس خیلی پایینی دارم گاها یسری توهما میزنم یسری حشرات میبینم ولی خیلی کم پیش میاد همه ی دور و وریام میگن ادم سردی هستی بی احساسی . وقتیایی که خودم به اصطلاح فک میکنم رو قطب مثبتم یه ادم شوخم همه جمعو میخندونم و اجتماعیم ولی وقتی این دوره تموم میشه به شدت درونگرام . اکثر اوقات وقتی توی جمعم دوس دارم تنها باشم تحمل اطرافیانو ندارم بعضی وقتام که تنهام دوس دارم تو جمع باشم ولی تو هردو حالت کلافه میشم خانوادم درکم نمیکنن خیلی تلاش کردم که بهشون بفهمونم حالم بده چندین بار گفتم که دیگه نمیخوام زندگی کنم دوس دارم بمیرم حالم بده ولی توجهی نمیکنن فکر خودکشی تو سرمه تا یه جاییم پیش رفتم ولی کامل عملیش نکردم. پیش یه روانشناس رفتم برای مشکلات درسیم و بی هدفی تا بحث دو قطبی رو پیش اوردم بدون اینکه چیزی بپرسه یا اصلا منو بشناسه گفت نه دوقطبی نیستی. الانم نمیخواستم کامنت بزارم ولی وقتی کامنتای بقیه رو خوندم ترغیب شدم
اینو یادم رفت بگم که از این حالتا و دو قطبی بودنم تا حدی خوشم میاد و این باعث میشه بقیه درکم نکنن . جمله های انگیزشی و خوبیم که بقیه بهم میگن بدتر باعث میشه حس بدی به خودم داشته باشم
گویی که انگار با توجه به تست هایی که دادم دچار اختلال دو قطبی شدم اما خودم همچین حسی ندارم چون زدگی من رو مختل نکرده و نمیزارم احساساتم بروز کنه. آیا ممکنه چیزیی جز اختلال دو قطبی هم وجود داشته باشه که همچین نشانه هایی داشته باشه؟
مرکز مشاوره اکسیر
۱۹ مرداد ۱۳۹۹ در ۱۱:۲۹ ق٫ظ- پاسخ دادن
سلام وقت بخیر
تست ها همیشه پاسخ صد در صد را نمی دهند به همین دلیل بهتر از با پاسخ تست های خود به یک روانشناس فردی مراجعه کنید تا وضعیت شما بهتر بررسی گردد
دوستان عزیزم سلام
راه درمان این بیماری و هرگونه مشکلی تقویت اعتماد به نفس وباور مثبت و دوست داشتن خودتونه.
اینکه باور کنید به عنوان اشرف مخلوقات خالق زندگی خودتون هستین. این دنیا به لحاظ علم متافیزیک تماما از انرژی و به طبع با باورهای شما ساخته شده.
به جای اینکه بگین من فلان بیماری دارم بگین من در سلامت کامل هستم و خودتونو اونطور تصور کنید که دوست دارید.
افکار منفی میشه باور منفی و زندگی شما از آرامش دور میشه.
عزیزانم طبق قانون جذب هر خواسته ای به کائنات بدین همونو دریافت میکنیدپس همیشه خواسته مثبت بخواین و مثبت حرف بزنید و فکر کنیدو. هر نوع هیجان و انرژی زیاد مبنی بر بیمار بودن شما نیست.
اگر مدیریت محترم اجازه بدن من چند کتاب به شما معرفی میکنم.هرگز در مورد بیماری یا هر گونه مشکلی که دارید حتی شوخی نکنید یا با باور عمیق نگین من چند ساله فلان بیماری دارم….
مطالعه دقیق این کتابها بسیار به شما کمک میکنه.کتاب معجزه سپاسگزاری راندا برن، شفای زندگی از لوییز ال هی،کتاب ۴اثر از فلورانس اسکاول شین
و در کنارش هرگونه آهنگ که با ریتم غمگین هست از گوشیتون پاک کنید و فقط شاد باشید. تمرینات یوگا و مراقبه و به خصوص ورزش براتون بسیار موثر. هرگز در وعده های غذایی فقط به دنبال طبع سردمثل برنج و ماست و …. نباشید و در کنارش حتما گرمی بخورید.اگر طبع سرد بشه باعث بیماری میشه.و نکته کلیدی همواره با توکل به خداوند زندگی کنید شما تنها نیستید، رها نشدیدشما خالق زندگیتون هستید و لطفا خودتونو دوست داشته باشید باور کنید شما لایق بهترین ها هستین
سلام…من تقریبا مطمئنم دوقطبی دارم…مصرف دارو تو این موارد چه عوارضی میتونه داشته باشه و آیا تاثیرگذاره؟ کسی میتونه راهنمایی کنه لطفا
مرکز مشاوره اکسیر
۲ مرداد ۱۳۹۹ در ۱:۰۰ ب٫ظ- پاسخ دادن
سلام وقت بخیر
اینکه خودتون مطمئن هستید دوقطبی هستید نمیتونه تکیه کننده باشه و برای مصرف دارو حتما بایستی به یک روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنید تا ایشون میزان مصرف رو برای شما مشخص کنه
موفق باشید
ناصر عبدالله پور
۲۰ خرداد ۱۳۹۹ در ۰:۱۱ ق٫ظ- پاسخ دادن
ایا درمان داره مادر و برادر من چند سال دارو مصرف میکنن ولی بهتر که نشدن خیلی بدتر شدن منم رفتم مشاوره گفته ۸۰درصد دارم نمیدونم چکار کنم یکی راهنمایی کنه
مرکز مشاوره اکسیر
۲۰ خرداد ۱۳۹۹ در ۹:۱۳ ق٫ظ- پاسخ دادن
سلام خدمت شما دوست عزیز
خیلی خوبه که شما هم پیگیری کردید ولی نگران نباشید. بهتره برای اینکه به درمان برسید در کنار دارو درمانی درمان روانشناختی هم داشته باشید. دارو درمانی شدت و علائم رو کمتر می کنه و زمینه ای میشه که درمان روانشناختی زودتر نتیجه بده.
من خودم این بیماری رو دارم.دارو واقعا آدم رو از زندگی ساقط می کنه.ولی نمیشه مصرفش نکرد.
تنها کاری که باید بکنیم،جهان بینی رو عوض کنیم.این بیماری درمان ۱۰۰٪نداره
من یک خواهر و مادر خیلی افسرده دارم خواهرم تحت نطر روانپزشک هست و شیزوفرنی و من با وجود تلاشهای فراوان برای نجات خودم موفق نشدم شاید فکر کنید خودخواهم ولی واقعا زندگی برام ی جهنم شده و الان خیلی ناامید شدم و از طرفی خیلی تحت فشار هستم خواهش میکنم اگر کسی میتونه کمکم کنه خیلی حالم بده متاسفانه در جامعه مشکل روحی پیدا کنی انگ میخوریم
منکه ۶ساله دوقطبی دارم اونم نوع ۲ زندگیمم تباه شده و متلاشی خیلی دارم زجر میکشم فقط میگم ای کاش یکی بود کمکم کنه یکی بود همزبونم باشه نمیدونم دیگه… ۲ساله اصلا دارو مصرف نکردم..به خیلی از دلایل..یکی راهنماییم کنه یکی کمکم کنه من دیگ همه چیو از دست دادم بخدا بریده م
نمیدونم به ئکی بگم و از کی کمک بگیرم .. خیلی اوضام داغونه….هیشکیو ندارم که کمکم کنه
با سلام ماله من نوشت ۷۲ از ۷۲ یعنی چی چیشد ؟ میدونم مشکلاتی دارم اما احساس میکنم میتونم ارومش هم کنم و کنترل مشکلات هم که میدونین چی ها هست دیگه چی بگم موفق باشید
من یه چیز بگم؟واسه من شده ۶۶ ..ولی خب هیچ کاری نمیکنم…بیشتر مواقع رد دادم ..یعنی الکی خوشم بعد شایدبه فاصله ی کوتاهی دپ میشم …زیاد حرف میزنم و اصلا نمیدونم دارم چی میگم ..همیشه کارامو نصفه ول میکنم و تا زور بالا سرم نباشه انجامش نمیدم…انگار جو گیر میشم و شروعش میکنم ولی بلافاصله خسته میشم و ولش میکنم..کلی فکر تو سرم میاد هم زمان صدتا کار رو انجام میدم…این تسته یعنی واقعیه ؟من اختلال دو قطبی دارم؟!من اصلا ولخرج نیستم و اعتماد به نفس پایینی هم دارم!!
مرکز مشاوره اکسیر
۱۵ آذر ۱۳۹۸ در ۴:۵۴ ب٫ظ- پاسخ دادن
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای تشخیص دقیق تر و علمی باید تست های علمی دیگه ای هم تکمیل کنید و روانشناس متخصص مصاحبه علمی با شما داشته باشه همچنین باید به جنبه های دیگه مثل ژنتیک،شرایط زندگی و… هم توجه بشه.
این آزمون فقط سطحی از مشکل رو میسنجد.
بدترین چیز رفتاریه که دیگران با بیماران اعصاب و روان دارند. اختلالات روانی شکل ظاهری خاصی ندارن اکثرشون البته. برای همین عموم افراد جامعه پی نمیبرن که مشکل ما چی هست و مدام حرفهایی مثل چیزی نیست بابا، علکی بزرگش میکنی، خل شدی، منو دست میندازی و… میشونید این حرفها عصبانیت ما رو بیشتر میکنه از همهی دوستان میخوام اصلا به این حرفها توجه نکن با شخصی گفتگو کنند که میدونن این حالت ها رو درک میکنه. و متاسفانه یه رفتار بد این اختلالت عدم اعتماد به افراد به خصوص روانپزشک هست که معمولا با حمایت خانواده که تو چیزیت نیست بزار کنار خوب شدی اوضاع فرد رو بدار میکنن. خود بیمار دچار عدم اعتماد هست و خانواده و آشنایان هم به این عدم اعتماد بیشتر دامن میزنن این عزیزان هم نیتشون خیره و معمولاً این حس رو دارن که روانپزشک فقط برای سرکیسه کردن شما دلره به درمان ادامه میده و شما دیگه خوب شدی. عزیزان بیماری اعضاب و روان مثل شکستگی استخوان نیست که بد از به مدت عکس بگیری و بگی خوب جوش خورده برو ورزش کن. حتی درک کردن این بیماریها برای بسیاری که دچار این بیماری نشدن غیرممکنه. شخصا قبل از اینکه افسردگی رو تجربه کنم وقتی توی فیلمی میدیدم که شخصی رو افسرده نشون میدن میگفتم همش چرته میخواد خودشو لوس کنه بزن بیرون ببین چطور خوب میشه ولی واقعا اینطور نیست هیچکس دوست نداره این حالت رو تجربه کنه و باور کتید کسی هم که از این روش برای جلب توجه استفاده میکنه بسیار افسرده هست.
من از ۴ سالگی که یادمه همه این مشکلات و به شکل شدیدی داشتم تا الان که۲۱ سالمه
قبل از این که اختلال و بشناسم یا چیزی در موردش بدونم میدونستم یه چیزیم هست فقط نمیدونستم چیه
سی کردم از خانوادم کمک بگیرم و احساسمو بهشون بگم مادر خیلی بد رفتار کرد باهام پدرمم گفت چرت و پرت نگو حتی نخواستن بشنون
الان که این تستو دادم ۷۰ درومد
فکر کنم واقعا مشکلم جدی باشه
همه این احساسات انقدر بهت فشار میارن تا این که بعد یه مدت خیلی طولانی دیگه برات عادی میشه در واقع بد یه مدت بهش عادت میکنی به اون درد نمیتونی ازش بیرون بیای
فقط اگه میبینید که اطرافیانتون این مشکلو دارن
هیچی نگید فقط حرفاشونو بشنوید
بدون این که ترحم داشته باشید یا قضاوتشون کنید یا فک کنید حرفای دلگرم کنندتون کمکشون میکنه چون نمیکنه فقط باعث میشه احساس وحشتناکی به خودش پیدا کنه
۱۷ سالهام.من به روانپزشک مراجعه کردم. من دقیقاً تشخیص ایشون رو نمیدونم چون برای تشخیص مبهم حرف میزنن انگار که نمیخوان من بدونم. فقط حدس میزنم که چی فکر میکنن بابت تجویز قرصهای لاموتریژین و سرترالین. تنها چیزی رو که تقریباً مستقیم گفتن، وسواس خفیف بود اما مشکوکم به تشخیص ایشون، چون حتی خودم هم خودم رو نمیفهمم. همهش بین نسبتها گیر میکنم توی فکر کردن و حتی وقتی میخوام خودمو برای روانپزشکم توضیح بدم، توی همون جلسه حتی یا حداقل روزهای بعد منکر حرف خودم میشم. در کنار این، علاوه بر احساس بیثباتی غم و شادی، نشانههای اختلالات مختلف رو در شخصیتم به صورت پراکنده و حتی در روزهای پراکنده میبینم. تقریباً هر روز به یه آیندهٔ جدید فکر میکنم و تصمیم به خودکشی و فرار و به شکل مثبتش، موفقیت درسی و چیزهای دیگه میگیرم اما بهشون عمل نمیکنم و اینو خودم هم میدونم که قرار نیست عمل کنم اما در لحظه برام خیلی جدیه مثل یه مسئلهٔ نظری صرف و مهمتر اینکه اصلاً روز بعد اون آدمه نیستم که بخوام حرفهای روز قبلمو قبول کنم. در حال نوشتن همین متن هم مثل اکثر گفتگوهام لغات رو عوض میکنم، حتی شاید نقطهٔ مقابل چیزی که خواستم بگم یا تایپ کنم رو نوشتم و احساس میکنم نمیتونم تصمیم بگیرم، انتخاب کنم، فکر کنم و چیزهایی شبیه این. روانپزشکم در مورد خطاهای شناختی گفت، دربارهشون مطالعه کردم و فکر میکنم هیچکدام رو ندارم چون بر اساس تستهای متعدد MBTI، همیشه INTP Logic میشم و اکثر خطاهای شناختی رو راحت تشخیص میدم. در مورد اضطراب اجتماعیمون کتاب معرفی کردن و نقل به مضمون میکنم ازشون که گفتن یه سری فکرای نیمهخودآگاه داریم که باعث احساسات و درنتیجه رفتارهایی میشن که ممکنه اختلال محسوب بشن و با این کتاب میتونی اونها رو گیر بندازی و همچین چیزی. در مورد خوشحالیهای دیوانهوار هر از گاهیم گفتم و اینکه در ماه ممکنه یه چهار بار یهویی یه چیزی که آنچنان هم خوشحالکننده نیست منو به دیوانگی میکشونه و نسبت به آدما، طبیعت، مفاهیم، رنگها و کلا جهانشمول اونجا احساس بسیار نزدیکی میکنم با کیهان به شکل شبهعرفانی و با وجود اینکه من آدم درونگرایی هستم و اضطراب اجتماعی به یه فرمی تجربه میکنم اما اونجا کاملا بیقید میشم و لذت میبرم. یه چیزی شبیه اختلال کندن مو دارم با تفاوت اینکه من یه قسمتی موی سرم رو به شکلی وسواسی، خارش میدادم حس میکردم موهای اون قسمت یه جنس متفاوت داره از جاهای دیگه و همهش تارهای موی اون قسمت رو از هم جدا میکردم تا اینکه نه به دلیل این وسواس اما کچل کردم و دیگه خیلی خیلی کم برام اتفاق میافته. روانپزشکم تو توضیح داروها گفت یکیشون بهت انرژی میده تا بتونی به درسات برسی چون شکایت کردم برای بیحوصلگی درسی شدید که نمیخوامش و داروی دیگهای که گفتن این بالانس ایجاد میکنه و باز نمیذاره که خیلی پرانرژی بشی. تو اون جلسه در مورد یه نمودار خلقی هم با هم صحبت کردیم که حالت عادیش سینوسی اما تو یه عرض محدود بود و مال من یه خط صاف افسرده با جهشهای هر از گاهیای که من بهشون میگم دیوانگی. تو یه بازهٔ دو ساله از اطرافیان همچین چیزهایی رو شنیدم از اشخاص متفاوت که مثلاً من فوقالعاده بیاحساس و سردم با وجود اینکه خودم خودم رو هایپر میدونم در خودارضایی. قبل از همهٔ این جلسات روانپزشکی یک دوستم که اختلال عدم تمرکز و بیشفعالی داشت و بابت همین در مورد اختلالات زیاد میدونست و با هم رابطهٔ عاطفی داشتیم، بهم گفت شاید بایپولار باشی و البته بابت همین عدم ثبات خلقی من هم رابطهمون خراب شد و اینکه یک روز شبیه درد و دل به من گفت هربار که قصد داشتم بهت پیام بدم خدا خدا میکردم که مودت عوض نشده باشه و اینها. نمیدونم. همین الآن هم احساس میکنم خیلی بخش بایپولاریته رو پررنگ کردم و دارم اشتباه فکر میکنم. حرف زیاده، وقت بخیر.
من ۶۴ گرفتم … تحت درمانم با قرص ریتالین شادم و شبا قرص ارامبخش میخورم
کاش یجا بود ک ما رو درک میکرد
ما دوقطبیا رو هیچکس درک نمیکنه اصن کسی اهمیت نمیده همه میگن هیچیتون نیست جدی نمیگیرن
مال من دکتر روانشناس ، مغز و اعصاب همه گفتن ولی جدی نمیگیرن
اینقد بهم فشار اوردن ک دیوونه شدم کاش یکی باشه دزکمون کنه
دوست خوبم
تو زندگیت یاد بگیر به خودت تکیه کنی، تا نیاز نداشته باشی کسی درکت کنه.
آیا ایمان تو ضعیف است؟
این سوالو از خودت بپرس
تک تک شماها خدارو دارید، خودتونو دارید،پس قوی باشید و افکارتونو مثبت کنید تا زندگیتون مثبت و شاد بشه.
هیچ کسی مثل خدا و خودت نمبتونه تورو درک کنه
خداوند وقتی شمارو خلق کرد و به زمین فرستاد
از روح خودش در ما دمید ما همه در کنار هم بودیم.
اما با مرور زمان انسانها از هم دور شدن.و الان همه درگیری فکری خودشونو دارن.بنابراین خودت از خودت حمایت کن.به جای تمرکز بر مشکلات به چیزهایی که دوست داری و حس خوب به شما میدن فکر کنید
در پناه خدای مهربان که مشتاق شماست باشید
میدونی قسمت تلخ و مسخره ماجرا کجا میشه؟ جایی ک میخوان با این سبک حرف ها مثلا حال یه افسرده دو قطبی خوب کنن… منی ک افسردگی شدیدم از کودکیه اگه قرار بود با این چیز ها اثری روم ایجاد بشه بیشتر از ۱۰۰۰خط از این شر و ور های امید ب زندگی و اینده و خوش بینی و توکل خوندم لطفا از این کامنت ها نذارید چون بدتر حس سرخوردگی و درک نشدن بهمون دست میده
فقط ای کاش زودی این زندگیم تموم میشد …
خسته ام …خیلی خیلی خیلی خسته ام …
چندین ساله تو این بیماری اسیرم … دارو و ققگرص و بستری توی بیمارستان و … شک الکتریکی و … پس چرا خوب نمیشم … چرا زندگیم عادی نمیشه … فقط انتظار مرگ رو میکشم… تنها راه چاره ام مرگه… ای کاش امشب بخوابم و دیگه بیدار نشم…
محمدرضا ۲۷ ساله از یزد
منم موافقم ای کاش زود این زندگی تموم بشه هر شب ارزوم قبل خواب اینکه دیگه روز بعد پا نشم اشفته ام میل به هیچ کاری ندارم کاشکی یه راه آسون و سریع بود برای اتمام دادن به این زندگی
درود
سلام من ۱۴ سالمه پسرم .تقریبا یه یک سالی ذهنم آشفته شده.تو ذهنم همش فرمول و اعداد عجیب غریب میاد و بدون خواسته من همش تکرار و به وجود میان کاملا برام واضه هستن انگار می بینمشون وقتی میخوام با دوستام صحبت کنم این اعداد و فرمول های ریاضی و جدیدا فیزیک جلو دیدم و تو محیط میان همش حوتسم پرت اونا میشه و نمی تونم حرف بقیه رو بفهمم این امر باعث کم توجهی من تو کلاس هم شده و دیگه نمی تونم رو چیز دیگه ای تمرکز کنم ولی افت تحصیلی نداشتم چون همه رو بلدم ولی این آزار دهنده شده
جدیدا اشخاصی هم میبینم که با لباس های بی ربط با هام صحبت میکنن مثلا بعضی وقتا یکی با لباس عرب میاد با هم حرف میزنه نمی فهمم چی میگه . خلاصه بگم که دیوانه کننده شده فقط با یک کار دیگه انطوری نیستم وقتیه که موسیقی گوش میدم مشکل چیه
اسکیزوفرنی دارم و بگم که این مشکل برام داره بیشتر میشه چه کنم
آیا اختلال کم توجهی دارم؟ بعید میدونم
سپاس
من پریچهرم ۱۸ سالمه..من این تستو دادم و مشخص کرد که ممکنه دو قطبی باشم ولی احساس میکنم بوردرلاینم هستم یه علائمی ازش هست ..ولی کاش دو قطبی باشم..ای کاش..میشه یکی کمکم کنه و بگه کدومم؟؟خودمم نمیدونم
مرکز مشاوره اکسیر
۸ اسفند ۱۳۹۷ در ۷:۲۵ ب٫ظ- پاسخ دادن
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای تشخیص قطعی باید شما از لحاظ مختلفی توسط متخصص روانشناس مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرید. فقط با یک تست نمی شود تشخیص دقیق و درستی داد. برای تشخیص دقیق بهتره به متخصص روانشناس مرکز مراجعه کنید.
درود
ذهن من خیلب عجیبه اگه بگم چطوریه خیلی پیچیده و غیر قابل تحمله تو ذهن من شخصیت های یا
اجسام متحرک که بدون خواسته من با من حرف میزنن یا حرکت میکنن ولی من هیچ کنترولی روشون ندارم من کمی در زمینه های ریاضیات و فلسفه… مطالعه دارم تو ذهنم چیزایی مثل معادلات که اجبارن
نمی دونم چر حلشون می کنم یا چهره های نا آشنا که با هام صحبت میکنن این چیزا منو مجذوب میکنن وقتی می خوام با دوستام یا بقیه حرف یا گوش کنم بیشتر اوقات تصاویری تو میدان دیدم میاد که انگار واقعی هستن هرچند میدونم که کسی رو دیوار خونه ریاضی نمی نویسه یا چهره نمیکشه ولی
عمیقا حسشون میکنم
شایدم این جزو ماهیت انسان یا هنجار اون باشه هرچند شاید فکر کنین این حرفم یه دفاع عقلانی گری باشه ولی شایدم این حرفمم درست باشه نمی دونم البته لذ بخش هم هستن
ذهن من اگر بخوام توصیفش کنم خیلی عجیبه تو افکار من تصاویر متحرکی وجود دارن که حسشون میکنم با من حرف میزنن و این فرایند بدون خواسته منه میان و میرن یه جور من ۱۵ سالمه و کمی مطلاعه در زمینه ریاضیات و فیزیک دارم تمام وقت این معادلات و قانون ها در ذهن من مدام تکرار میشن انگار دارم می بینمشون یا چیزایی مثل چهره های افراد من زمانی که دارم با یه نفر حرف یا کاری کنم این چیزا میان تو میدان دیدم انگار رو دیوار ها هک شدن
نمی دونم موضوع چیه شایدم اینطوری حس میکنم شایدم جزو هنجار انسان باشه با این حال این حرف یه دفاع عقلانی گری هست شایدم نباشه نمی دونم ولی
نمره من ۶۳ هست.
دوره ای به خودکشی فکر میکردم وشاید تا حدودی نزدیک هم بودم.
تمام علائمی که گفتید رو ندارم اما بیشتر اونها رو دارم. قبل از اشنایی با این اختلال فکرمیکردم که نرمالم واطرافیان هم من رو یک ادم شوخ و بانمک و کسی که به هر چیزی می خنده می دونستن. اما پیش خودم احساس می کردم از درون و عمیقا شاد نیستم. حالا هم همین طور. به علاوه هیچ کدوم از اطرافیان من رو غیر عادی نمی دونن… سردرگم شدم و ممنون میشم اگر به من جواب بدید.
مرکز مشاوره اکسیر
۸ اسفند ۱۳۹۷ در ۷:۳۲ ب٫ظ- پاسخ دادن
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای تشخیص دقیق و درست باید از لحاظ مختلفی مورد بررسی قرار بگیرید و برای تشخیص درست بهتره به متخصصین روانشناس مرکز مراجعه کنید.فقط با یک آزمون نمیتوان تشخیص قطعی درباره اختلالات داد.
من ۲۰ سالمه
تقریبا بابت یه یسری مشکلات که فک میکنم اختزا سنمم توش دخیل بود چند سال پیش پیش یه روانشناس رفتم
و حدوده نیمی از سرمایه ای که توی چند سال سر کار رفتن به دست اورده بودم رو خرج کردم .هر جلسه که یک ساعت بود توی یک هفته ۱۵۰ تومن بود که فقط صرف اینکه اون شخص دانشجوی دکترا بود.حدودا ده جلسه ای رفته بودم و حدود فقط پنج جلسش من داشتم از خودم حرف میزدم و اطلاعات خودم رو بهش میدادم که منو بفهمه.من تقریبا آدم پیچیده ایم.طرز فکرم و سبک زندگیم هیچ جوره با بقیه مردم جور در نمیاد که بخواد قضاوت بشه
هر هفته منتظر این بودم که سه شنبه برسه که من یک ساعت از هفتم رو پیش یه کسی برم که میخوام در مورد خودم حرف بزنم
۲ ساعت تا اونجا راه بود که فقط این سختی رو برای خودم به جون میکشیدم
جلسه دهم شد و اون شخص به ناچار گفت بعد از ده جلسه من هنوز نفهمیدم چته و برو وقتی که تونستی خود بفهمی چته بیا پیشم
هیچی جلسات امیدم که با یه شخص خودم رو در میون گزاشتم تموم شد
و خاطره بدی از دنیای روانشناس ها حداقل توی ایران برام ایجاد شد
که همیشه بزرگترین مشکلشون برام مسئله مالیشون بوده که اندازه یک ساعت اصلا اینکه چرا باید ساعتی باشه حرف دل ساعتیه؟!! و اره به اندازه یک ساعت باید اینقدر پول پرداخت بشه و اینکه اونا اصلا میتونن بفهممن و اینکه کسی که هیچی ازم نمیدونه باید فقط اینهمه براش از خودم بگم که آیا منو میفهمه یا نه و اصلا خیلی دوران سختی بود
الان تقریبا ۲ سالی ازش میگذره و من با مشکلاتی دیگه ای مثل چند شخصیتی ، افسردگی ،بیش فعالی خفیف رو برو هستم
آدم شدیدا تنهاییم و بیشترین روابط اجتماعیم با خودم هست و همیشه از آدم های عامه و اصلا آدمای دورم متنفر بودم،هیچ دوستی توی زندگیم نبوده و شاید دلیل اصلی این مشکلات روانیمم همین بوده باشه ولی شخصیته زاتیم شاید باعث این قضیه بوده
هیچکس هیچوقت نمیتونه بفهمه من ناراحتم چون ظاهرا همیشه شاد بودم ووووو نمیدونم واقعا چی بگم
از حرف زدن به صورت تکست بدم میاد چون هیچیم رو نمیتونم توش بگم
زیاد اهل پیام گذاشتن توی سایت ها نیستم ولی نمیدونم چی شد که به این فکر افتادم یه چیزی بنویسم
نمیدونم شاید توی این دنیایی که میلیاردها و شاید تیلیارد ها آدم ریخته یکی پیدا شد که متوجه من بشه یکی که مثل بقیه فکر نکنه
آیدی تلگرامم https://t.me/MrRobot2323
اگر کسی بود بیاد
ای بابا تو زندگی از یه سلامتی هم شانس نیاوردیم. خانوادم فقیرن. مامان بابامم که قوربونشون برم اصلا نمیدونن من هستم. موقعی که حرف ارزو های خودشونه من باید به جاهای بزرگی برسم و دکتر شم. ولی حتی نمیدونن که من چه چیزایی رو تحمل میکنم. نمیدونم دوقطبی ام یا افسردگی ولی هرچی هست خیلی شدیده. اوناهم که عین خیالشون نیست.مثلا مشکل تیرویید داشتم ولی دکتر نبردنم. گفتم افسرده م باز خودشونو زدن به نشنیدن. دیدن گریه میکنم به روی خودشون نیاوردن و از کنارم رد شدن. من به خاطر وضع مالیشون هیچ کلاسی نمیرم هیچی. برا همین خونه نشین شدنم و اخلاق بدشون همیشه تنها بودم و خودمو چپوندم تو اتاق که نبینمشون و یه حرفی بزنن. منو میفرستن یه مدرسه که شهریش هفت هشت ملیونه ولی ذره ای خوشحالیم براشون مهم نیس. مامانم که میگفت خودمو بکشم. هیچکسو ندارم
من بابام ییماری دوقطبی داره، من وقتی بابام و زندگی خودمونو میبینم از اینکه ممکنه خودمم دوقطبی باشم می ترسم….??
یه دختر ۱۷ ساله ام هستم…..
من ادم عصبی ای هستم و بعضی وقتا خیلی زیاد میشه طوری که نمیتونم خودمو کنترل کنم و پرخاشگر میشم دوستام متوجه تغیر حاالتم میشن قبل امتحانا و اتفاقات مهم اینطوری میشم و اصلا از این حالت خوشم نمیاد…??
خیلی پیش نمیاد خیلللی خوشحال باشم اگرم خوشحال بشم حتما با دلیله ولی این موقع ها انرژی درونی ای رو توخودم احساس میکنم….
استرس و اظطرابم دارم و وقتی چیزی ذهنم رو مشغول میکنه دوست دارم اهنگ تند بزارم و تو خونه راه برم
تصور میکنم افسردگی خفیف هم دارم….
با دوستای صمیمیم زیاد حرف میزنم….☺
طبق گفته ی دوستام پرش افکار هم دارم….?
اکثرا تند صحبت میکنم و دوست دارم کارامو سریع انجام بدم و تند تند کار کنم…..?
ادم کنجکاو و فوضولی هم هستم و دوست دارم از همه چی سردربیارم….?
خوانواده و محیط زندگی غمیگینی دارم و خیلی کم احساس خوشبختی میکنم ولی وقتی شادم به هردلیلی احساس خیلی خوبی دارم…..?
من از دوقطبی بودن خیلی میترسم همش باخودم میگم بابام دو قطبی بود و الان زندگی ما اینهمه کمبود و مشکلات داره دیگه نمیخوام خودم اینطوری باشم…..
نمرم اینجا ۳۰ شد…. ولی میگم شاید واقعی جواب ندادم://
نظر شما چیه؟
منم?????تازگیا وقتی از ته دل داخونم میخندم??????حتی تو تایپم معلوم یمشه پر حرفیمم به حدی میشه ک تمام روز میتونم حرف بزنم از ی موضوع به موضوع دیگه بپرم و اخرش عصر سردرد میشم ولی همچنان فکرا تو ذهنم هس….حالم از همه چی بهم میخوره خودم و تمام زندگی و همه عقاید و همه ادما متنفر میشم از همه چی اهنگ و حتی زورم میاد نفس بکشم…..و دیگه نمیدونم با چی باید اروم شم….عصبانیت و تنفر و فکر زیاد و یروز پر کار ده دوازده روز کسل و بی حوصله….هوف…همه چی….
سلام من امروز رفتم پیش روانپزشک و متوجه شدم که اسکیزوفرنی خفیف دارم و برام این موضوع بهم دارو ندادن
ولی سه تا قرص برای بقیه مشکل هام دادن
فکر میکردم که یه دوقطبی هستم نه یه اسکیزوفرنی
هیچ چیز خاصی نگفتن و نگفتن چه مشکلی دارم ولی گفتن که چطور هستم و پیش روانشناسمم مراجعه میکنم
فقط نمیدونم باید چیکار کنم بدتر نشم
چون هیچی دراین مورد بهم نگفتن
سلمان...se
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ در ۵:۰۴ ب٫ظ- پاسخ دادن
سلام من دوقطبی نوع یک دارام ۵ساله مرتب دارو مصرف میکنم اما همچنان زندگیم تو ۵سال پیش متوقف شده و هیچ پیشرفتی تو زندگیم نداشتم و حال روحی ام خیلی بده…. تنها فایده قرص های لیتیم والانزاپین و دپاکین… خواب آلودگی و خستگی زیاده… من روزی۷ قرص مصرف میکنم ونتیجه خاصی نمی گیرم. دستهام میلرزه. اراده ندارم… ودر اوج بی پولی وبی کاری هستم…… ازمن میشنوین تا میتونین از دارو درمانی دوری کنین چون معتادتوث میکنه و عوارض خطرناکیم داره
زیبا صفرزاده
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ در ۱:۲۵ ق٫ظ- پاسخ دادن
نه اینطور نیست… اگر دارو مصرف نمی کردید حالتون بدتر از اینا بود…. در ضمن این داروها هیچکدام اعتیادآور نیست. کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
نه منم الان تقریبا یه ماهی میشه مثل شما هفت تا دارو میخورم و تنها قرص مشترکم با شما دپاکینه ولی خودم احساس میکنم که کمی بهتر شدم
هنوز حالات غیرارادی رو دارم و خواب خیلی خیلی سنگین و زیاد اما بدون شک تاثیر رو میذاره روانپزشکم هم گفته که انگار بهتر شدی
البته من که گفتم دوقطبی ندارم ..ولی با این حال درسته که اعتیاد میاره اما من در عرض همون یه ماه میتونم بگم کمی بهتر شدم و بهتره ادامه بدین و قطعش نکنین
من خسته شدم از این معلق بودن
چندبار خونواده ام فقط بحث بردن پیش یک روانشناس رو کردن اما هنوز اتفاقی نیفتاده و احساس میکنم هر روز حالم بدتر میشه
علائم اختلالات همه به هم شبیه هستن و خود ادم نمیتونه متوجه مشکلش بشه
فقط احساس دیوانگی میکنم و اصلا نمیتونم کاری بکنم و درسهامم به شدت افت کرده وقتی به خونواده میگم که خسته شدم یا به حالت تیکه میگن انقدر درس میخونی خسته شدی یا از سر شوخی میگن از چی خسته شدی درس نخوندن؟ و فلان همش خوابی خودتو زدی به بیخیالی از همون اول گفتم این کارو بکن نکن
و گاهی اوقات دعوا میشه
و چون خودشون اعتماد به نفس خوبی دارن منم باید اینجور باشم ولی من نمیتونم
یعنی فقط دارم میگذرونم از همه چی خسته شدم
تازگیا که نمیتونم بخوابم مثل الان سه میخوابم شیش میرم مدرسه برمیگردمم خواب ظهرم کم شده قبلنا هم خیلیییی بیش از حد بود جوری که سه میرسیدم خونه تا نه خواب بودم
واقعا یه هو از همه متنفر میشم الانم تو همون حالتم حتی نمیخوام فردا دوستامو ببینم اما انگار مجبورم
حال هیچکسو ندارم
اما این مشکلات بد ممکنه تا سه هفته طول بکشه خودم از همه بیشتر اذیت میشم
وقتی حالم خوبه خوب باشه کل حس جمع دوستان و خانواده دست منه
همیشه اضطراب دارم به حدی که چندسالی هست زخم معده گرفتم و داره بدتر میشه
حواس پرتی زیاد دارم و همینطور حملات عصبی و وقتی استرس میگیرم هیچ چیزی رو نمیفهمم و سرگیجه شدید میگیرم همه چی دور سرم میچرخه حرفهارو متوجه نمیشم نفسم بالا نمیاد تپش قلب شدید میگیرم و بدنم عرق میکنه و احساس میکنم همون موقع است که بمیرم
خیلی هم زیاد اتفاق میفته و من رو از کارو زندگی انداخته احساس میکنم احمقم ولی واقعا میدونم و استرس میگیرم هیچکس نمیفهمه این استرسه میگن خوب میخوندی یا خوب کاراتو انجام میدادی استرس نمیگرفتی
یا واقعا دست خودم نیست شروع میکنم به خندیدن و همش عصبیه ولی اون روز استادم بهم گفت تو وقتی بلد نیستی میخندی؟ و من باید توضیح میدادم که غیر ارادیه و این خنده هام بدتر باعث لجشون میشه من حتی تو بهترین حالتم وقتی موقعیت حساسی دارم این اتفاق برام میفته
تضاد خیلی دارم توی خودم
همونقدر که ادم جدی و منطقیی هستم احساساتی هم هستم
با این که دخترم ولی گاهی میمونم این وسط و رفتارام جوریه که میمونم چطور باید باشم
هیچ وقت نمیتونم تصمیم گیری کنم
یه روزایی مهربون ترین و خوشحال ترین و پر نشاط ترین فرد میشم پیش بقیه و فکر میکنن چیزیم شده
و یه روزایی هم انقدر ادم بداخلاق و غمگینی و عصبیی میشم که باز هم نگرانم میشن و باور نمیکنن که اتفاقی نیفتاده
حتی الانم که دارم تایپ میکنم خیلی عصبی و ناراحتم و برای همین شاید دارم کامنت میزارم
اهان حدود یک سال و نیم پیش با کسی در رابطه بودم
ولی الان اصلا حتی نمیتونم برم سمت کسی و هرکسی میاد سمتم و از خودم میرونم که یا اخرش فحش میخورم یا بهم میگن چقدر بی احساس و فلانی
اطرافیانمم میگن هرکسی نمیتونه تحملت کنه
حتی نزدیک ترین کسانم
و گاهی مثل الان خیلیییی حرف میزنم?
راستش یه موقع هایی پر از ایده ام و تمام برنامه های اینده امو میچینم و بعد مدت کوتاهی همش خراب میشه و میگم یه حرفی زدم حالا:|
برای همین هیچ وقت پیشرفت ندارم هر روزم به سختی میگذره
همش دنبال تکیه گاهم دنبال خیلی چیزا رفتم هیچ چیزی ارومم نمیکنه
حتی از نصیحت هم متنفرم و طاقت شنیدن حرفای دیگرانم ندارم
ولی این که نفهمن چی میگی بیشتر از همه چیز ناراحتم میکنه این که میگن منم همینطور واقعا اعصاب منو بهم میریزه
چون عمقشو درک نمیکنن میگن تو یه نوجوونی و برای سنت هست
ولی وقتی خودمو با دوستام مقایسه میکنم هیچ شباهتی باهم نداریم
احساس تنهایی میکنم
راستش حالا که انقدر حرف زدم
من چندباری اسیب جسمانی زده بودم به خودم و قصد خودکشی داشتم
یک بارش رو هرچی تلاش کردم موفق نشدم و اومدم خونه با این که خیلی خودمو نگه داشتم و سعی کردم خودمو بپوشونم خواهرم دستم رو دید و باهم دعوا کردیم ولی به کسی نگفت خداروشکر
دفعه بعدش هم یادم میاد از این اعمال خودازاری کلی انجام دادم
و یک بار بعد هم مسموم شده بودم انقدر اب خوردم که حالم کلی بد شد ولی باز خداروشکر کسی خونه نبود و نفهمید
که اخریش میشه همین چند ماه پیش
این چند وقت سعی کردم بیشتر به خودم مسلط باشم ولی الان دوباره فکر میکنم که خسته تر از همیشه شدم
و هر روزی که میگذره حالم بدتر میشه
و این که بخاطر علائم جسمانی بد و زیادم به دکتر رفتم و برام ام ار ای نوشت فکر کرد ام اس گرفتم ولی مغزم سالم هستش
خانواده میدونن که مشکل روحی هست ولی اونا هم بدتر از من که حافظه ام ماهیه یادشون میره یه فکری بکنن
منم نمیتونم بگم و احساس گناه بهم دست میده
کمکم کنین دیگه نمیکشم
همه وجودم داره خورده میشه
دو روز دیگه امتحانات پایانی هم شروع میشه و اوضاع از اینی که هست فاجعه تر میشه
تمام بدنم مشکل پیدا کرده
و نمیگردن دنبالش فقط میگن تو نباید اینطور باشی اونطور باشی و ادامه اش هم نصیحته
و خیلی اوقات فکر میکنم روانشناس هم هیچ کمکی نمیتونه بهم بکنه
میخوام بمیرم خدایا
همه اینهایی که گفتی دقیقا منم ۱۸ سالمه و امسال کنکور دارم هیچکاری نکردم و افت تحصیلی داشتم حتی نصف سال و مدرسه نرفتم وقتی با کسی بحثم میشه به قصد کشت بهش هجوم میبرم و دقیقا همه اینهایی که گفتیو دارم حتی زخم معده و گفتن که دیواره معدم صاف شده و خیلی مشکلات دگ نمیدونم چیکار کنم خانوادم هم متوجه نمیشن همش فقط میگن اخلاق گندت رو درست کن
من حس میکنم مانیک باشم ولی دکترم بهم نمیگه چمه.روانکاو میرم.خ بده اینکه حس کنی بیماری.ولی خوب میشم این که تقصیر من نیس یچیزایی تو مغزمه ک جابه جا شده??مانیک از طریق ارث هم میشه چون یه بیمار روانی دیه هم تو خانواده داریم داییمه??
دوستام بهم میگن هیجانی هستی.من زود تصمیم میگیرم از این شاخه به اون شاخه میپرم و کارام ناتموم میمونه.یهو در اوج خوشحالی ی چیز ناراحت کننده میاد میزنم زیر گریه..رفتارای پرخطر جنسی دارم و قبلا مواد در حد یکی دوبار..اون لحظه ب عاقبتش فک نمیکنم فقط لذتش.و زودعصبی میشم ولی خو خ کنترل میکنم ک نشم?الان خ دلم الکل میخواد ولی در دسترسم نیس??و تریاک میخوام.عصبی میشم اینارو دلم میخواد قبلا پرخوری میکردم الان اینارو چشیدم دیدم چقدر خوبه حال میده?چقدر تو زندگی ازش محروم بودم??
من مریضم عایا؟و اینکه با گذشت زمان بدتر میشه و بدون دارو خوب میشم؟
سلام وقت بخیر ، من ۱۴ سالمه می تونم بگم همه این علائم رو دارم و بعضی وقتا بسیار خوشحال هستم و بعضی وقتا در حدی گریه می کنم که احساس می کنم نابینا شده ام و به خودکشی و اینا فکر می کنم و حس می کنم از لحاظ روحی به من توجهی نمی شود و اعتماد به نفس من واقعا پایین هست و بعضی وقت ها حس هایی را دارم که انگار دیگران واقعا من را نمی توانند درک کنند ، خانوادم اصلا من رو درک نمی کنن، به نظرتون لازم هست به یک روان شناس یا روان پزشک مراجعه کنم؟
مرکز مشاوره اکسیر
۱۱ اسفند ۱۳۹۶ در ۱:۴۰ ق٫ظ- پاسخ دادن
با سلام خدمت شما دوست عزیز، بله حتما نیازمند دریافت خدمات حرفه ای روانشناسی هستید.
سلام و وقت بخیر
عذر میخوام جسارتن چقدر میشه به این تست ها و علایم اعتماد کرد من تمام این علایم رو دارم و نتیجه این تست ۷۱ هست از نمره ۷۲ و تمام علایم اختلال دو قطبی رو دارم انگار خودمو تو این علایم و تستها میبینم.
پیشاپیش از پاسخگوییتون ممنونم
مرکز مشاوره اکسیر
۱۷ مرداد ۱۳۹۶ در ۶:۰۶ ب٫ظ- پاسخ دادن
سلام دوست عزیز، قطعا تست های روانشناسی ابزارهای محکمی برای تشخیص و ارزیابی هستند. به شرطی که با دیگر ابزارهای شنجش و تشخیص مانند مصاحبه تشخیصی، مشاهده توسط متخصص انجام گیرد. قطعا یک تست به تنهایی گویای این موضوع نیست که فردی اختلال دارد یا خیر. همچنین اجرای تست ها باید توسط متخصصی انجام گیرد تا سوگیری نداشته باشد. تستی که بصورت آنلاین قرار گرفته است یک تست خود سنجی است و یک وضعیت کلی از علائم و نشانه ها را محاسبه می کند. قطعا شاید علائم و نشانه ها علتی به جز اختلال داشته باشند. همچنین علائم و نشانه ها باید معیارهای یک اختلال از جمله شدت زیاد، فراوانی زیاد، مدت زمان طولانی، رنج و انحراف از میانگین آماری و انحراف از هنجار جامعه را داشته باشند تا به عنوان اختلال شناخته شوند.
تو ایران اکثر جوونا یا حتی میانسال ها و حتیییی دهه های قبل هم اختلال دو قطبی رو دارن وقتی مغز انسان تحت شرایطی قرار میگیره که فشار زیادی رو متحمل میشه و همیشه باید بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنه به این اختلال دچار میشه اولش با افسردگی شروع میشه کم کم به اختلال دوقطبی تبدیل میشه توی دخترها خیلی بیشتر از پسرهاس از دهه هشتاد به قبل مردم انسان نبودن بلکه ربات های اموزش دیده بودن این رو بخور این رو نخور اینو بپوش اینو نپوش اینو بگو اینو نگو دقیقا کاری کردن که جوونا طبق خواسته ی نظام اموزشی و معلمان و والدین تبدیل به یک ربات برنامه نویسی شده هستن
دهه هشتادی ها نمیخوان ربات باشن بواسطه همین درگیر اختلالات دیگه ای دارن میشن
خسته شدم الان که کامنتارو نگاه کردم دیدی اکثرا بالای ۱۷سال این بیماری اختلال شخصیت دارن از خودم خسته شدم از فکرام خسته شدم از وعضم خسته شدم گاهی وقتا انقد انرژی دارم میخندم هر روز دفتر مدرسه ام گاهی وقتا انقد ساکتم که انگار وجود ندارم از یه طرف بدم میاد از مدرسه رفتن از یه طرف عاشق درس خوندنم خیلیی زود عصبی میشم و از کوره در میرم رفیقای زیادی داشتم ولی الان جز ۳.۴تا چیزی نمونده بعضی وقتا ازشون متنفرم خوشم نمیاد ازشون بعضی وقتا جونم میره براشون انگار دو نفرم با علایق و سلایق مختلف گیر کردم بین این دو نفر که خود منم گاهی وقتا ۱۵ساعت میخوابم تو ۱روز گاهی وقتا فقط ۳ساعت دو تا شخصیت دارم انگار هر کدوم با علایق و فکر مختلف درمورد آینده یکی میترسهه و متنفر از آینده بهش بعد که میگذرع امید داره درخشانه تصور میکنه یکی افسرده س یکی شاده من درگیرم بین شخصیتی که خودم ساختم با شخصیتی که خودم هستم انقد پیش رفت که واقعا قاطی میکنم کدوممنم کدوم تظاهر کدوم علاقه واقعیمه من عاشق فسنجون بودم الان بدم میاد ولی خوشم میاد تنها وجه مشترک رمان خوندنمه فرقی نداره جفتشون مجبورن هیچ مشکلی ندارن چون اونموقع س که از زندگی خودم جدا میشم و میرم تو بحر داستان من چی کار کنم خسته شدم از افسردگی شدید الانم دو قطبی دو شخصیتی هر کوفتی خوابم میاد….!
میخوام بدونم واقعا اینترنتی معتره اینها؟
بله
سلام من ۱۷ سالمه رفتم پیش روانپزشک بهم فلوکستین داد و اصلا نزاشت صحبت کنم و گفت دو قطبی نیستی نتیجه تستم ۷۵ شده قرصی که داد رو هم قطعش کردم و تغییر مود رو هم کاملا متوجه میشم و اکثرا یک هفته طول میکشه بعضی وقتا خیلی خوشحالم و به شدت عصبی بعضی وقتا هم خیلی ناراحت میخواستم بدونم قرص بخورم یا برم پیش یه روانپزشک دیگه
پیشنهاد میکنم برای تشخیص به یک روانپزشک دیگر مراجعه کنید
سلام
من به صورت اتفاقی انجام این تست به ذهنم رسید ولی حالا که انجامش دادم امتیازم ۶۱ شده!! و مدام داشتم جواب هامو عوض میکردم و مطمئن نبودم.
حالا من باید چه کار کنم ؟ آیا لازم هست که به پزشک مراجعه کنم؟
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای تشخیص دقیق حتما باید به متخصص روانشناس مراجعه کنید.
هنوز تست رو انجام ندادم که دیدگاهم رو بگم
یه مشکل دیگه هم داشتم اونم این بود که قبلا به خونواده ام گفتم که میخوام برم پیش روان پزشک حداقل مطمِِئن بشم که مشکل دارم یا نه بر اساس اون نمره ای که آوردم ۸۶ درصد و همچنین توی انجام کار های روزمره ام کم و بیش مشکل دارم میخوام برم اون سری که گفته بودم کلی با خودم کلنجار رفتم که مشکلی ندارم بعد هی نظرم عوض میشد خیلی تلاش کردم تا بگم ولی نشد میگن مختص دوره نوجوانی هست و اینا اگه واقعا مختص اینا هست پس چرا من توی انجام کار هام مشکل دارم چرا نمیتونم نظر قطعی داشته باشم نسبت به یه موضوع البته اینو بگم که من خیلی خودم رو سرکوب کردم از درون و نقاب زدم روی خودم بخاطر همین میگن نرمال هستی البته کم و بیش علایمش هست ها ولی چون سرکوب میکنم تا حدی بروز نمیده ولی از درون خیلی تحت فشارم…چیکار بکنم؟؟
سلام خدمت شما دوست عزیز
نوجوانی ویژگی خاص خودش رو داره، ولی بعضی از مشکلات وجود دارد که از سن نوجوانی شروع می شوند و اگر زودتر شناسایی بشن بهتر و زودتر میشه درمانشون کرد. شما باید به روانشناس متخصص نوجوانان مراجعه کنید تا بشه تشخیص درست و علمی داد.
دریافت وقت مشاوره
سلام منم این آزمون رو دادم که شد ۸۴ درصد نمیدونم چرا ولی حتی توی وارد کردن جواب ها هم نوسان دارم مثلا اگه الان شده باشد ۶۰ درصد یه هفته دیگه بدم میارم ۸۰ درصد دوستان میدونین علتش چی هست؟؟برام سوال هست اگه میشه برام توضیح بدین
سلام خدمت شما دوست عزیز
در پاسخ دادن به سوالاتشما باید حالت کلیتون رو در ماه های اخیر به خصوص تا ۶ کاه گذشته در نظر بگیرید و جواب بدید. در جوابدهی هم باید صداقت داشته باشید. از نتیجه آزمون فقط خود شما مطلع می شوید.
من هیچ وقت فکر نمیکردم اینهمه ادم باشه که مثل من باشن الان یه جورایی حتی با اینکه نمیشناسم ولی حس میکنم تنها فردی نیستم که اینهمه لحظات وحشتناکی رو میگذرونه
و توی اکثر کامنتا هم معمولا همسن خودمن و منم ۱۸ سالمه
دقیقا خیلی وقتا پرحرفی میکنم و از ته دل به چیزای خیلی عادی میخندم یا تند تند حرف میزنم جوری که میگن باز این خوشی زده زیر دلش و خیلی وقتا خودم حس میکنم به طرز عجیبی شادم (و خیلی وقتا مثلا با دوستام و ادامایی که ازشون بدم میاد قرار میزارم) و بعد شب که میخوابم و فرداش بلند میشم حتی دلم نمیخواد از رو تخت بلند شم (همچنین نمیخوام با کسی ارتباط داشته باشم) و مثلا کلاسای مختلفی ثبت نام کردم اما دیگه حوصلم نمیاد که ادامشون بدم و خیلی از کارامو نصفه ول میکنم
اصلا درس نمیخونم و دیپلمم به زور گرفتم و چه روزای سختی که تو مدرسه داشتم
در واقع قبل از اینکه بفهمم همچین اختلالی هست (دوقطبی) فهمیدم خودبیمار انگارم و خیلی اضطراب های شدیدی داشتم دکتر رفتم و قرص خوردم و دیگه اون حمله های اضطرابی بهم دست نمیده
و این اواخر هم فهمیدم وسواس فکری-عملی دارم که انگاری به خاطر استرس یه سری کار ها رو چند بار انجام میدم که ساده هم هستن و میدونم بی جهتن اما انجام ندادنشون حس بدی بهم میده
رفتم روانپزشک و بهم دارویی داد که برای وسواسی و ضدافسردگی هست اما بعد دارو بهم خیلی نساخت و حالمو بد کرد
توی گوگل زدم عوارش چی هست که یکی از اخطار ها این بود که کسایی که اختلال دوقطبی دارن نباید از این دارو مصرف کنن و منم حس میکنم این اختلال رو دارم اما مامانم میگه دارو رو بخور به نظرتون راجع به این مسئله هم به دکترم بگم؟
سلام خدمت شما دوست عزیز
هر احساس و مشکلی که دارید رو حتما با پزشکتون مطرح کنید. بهتره در کنار دارو درمانی از درمانهای روانشناختی هم استفاده کنید تا زودتر به نتیجه برسید.
من الان ۱۸ سالمه دارم این اختلال دستو پنجه نرم میکنم راستشو بخواین مث خوره تو جونم شده الان حاضرم که ی مرگ خاموش و راحت داشته باشم خیلی خسته شدم تمرکز خوب ندارم و دائما دارم فکر می کنم خودمم نمیدونم دارم به چی فکر میکنم در حالت کلی هیچ دوستی ندارم دوست صمیمی از دخترای هم سن سال خودم خیلی میترسم هیچ کس هم نمیتونه درکم کنه گاهی اوقات شده که دارم فیلم کمدی میبینم ولی زدم زیر گریه تست اختلالم ۹۴ شده نوع یکشو دارم از وقتی رفتم دبیرستان زندگیم عوض شده هر سال دائما بد ترو بد تر شده تا دیگه اصلا به فکر خودمم خطور نمیکرد خطور این قدر بد بشه من از داخل نابود شدم و سر درد داره منو میکشه، من الان به مرگ خیلی راضیم خیلی میخوام بمیرم اصلا هم ترس ندارم و همین روزا خبرش میاد از مرگ ترس ندارم از عواقب بعدش که قراره چه اتفاقی برای خانوادم به وجود میاد میترسم
امسال کنکور دارم و واقا تمرکز ندارم واقا هیچ میل و رغبتی ندارم و بابام گفته اگه کنکور قبول نشی از خونه میندازمت بیرون دیگه بچه من نیستی من فقط میخوام برم خارج کشور تنهایی تو شهر رویاهام نیویورک زندگی کنم ولی حیف و افسوس نمیدونم چی بگم الانم که دارم اینو تایپ میکنم داره اشکم میاد چون وافا خیلی بلا تکلیفم خیلی از خودم بدم میاد
یا خیلی افسرده و خستم که حتی کل روز رو از تختم بلن نمیشم و این حالتم حدودا یه هفته یا دو هفته طول میکشه یااونقدر شادمو بی مورد میخندم که بقیه فکر میکنن دیوونم شده حتی تا ساعت سه بیدار باشمو نصف شب از زورهیجان پا میشم میرقصم گاهی وقتا بدون هیچ دلیلی عصبانی میشمو بیرحم کلایه جوری که دوست دارم باهمه یه دور دعوا کنم خوانوادم هم میدونن یه چیزیم هس ولی فقط بهم توهین میکنن و میگن روانی چون فرزند اصلی خودشون نیستم زیاد توجه نمیکنن بعضی موقع ها برای این که زیاد راه نرم خودمو باشال میبندم به صندلی تحریرم کلا به درس علاقه زیادی پیدا میکنم ولی انگیزم زود فرو کش میکنه خودم یه هدف بزرگی رومیخوام دنبال کنم احساس میکنم یه ماموریت بزرگ رو دوشمه ولی نمیدونم چیه دوست دارم یه کار خیلی بزرگ انجام بدم مثل کشف یا هر چیز دیگه ولی نمیدونم چیه میرم کلاس انقدر بدون دلیل میخندم که معلم هم اخرش نمیدونه با من چیکار کنه ولی هین خندیدن احساس میکنم خالی نمیشم یه چیزی ته قلبم حس که دلم میگیره انگار اون درد هیچ وقت برام تموم نمیشه
من بییماری دو قطبی دارم ولی نمیدونم چیکار باید بکنم دختر ۱۸ ساله خستم وواقعا شرایطتش روندارم پیش پزشک برم لطفا منو راهنمایی کنید دو قطبی من شدید واز نوع۱ هست
جنسیت: دختر
سن:۱۸ساله
بیماری: افسردگی؟دو قطبی؟ اختلال جامعه گریزی؟
مراجعه ب روان شناس؟ خیر
اطلاع خانواده از وضعیت؟ فقط برادر ۱۰ سالم
امید ب اینده؟ تنها ارزوم رفتن ب کشور مورد علاقمه
اوضاع تحصیلی؟ سال دیگه کنکور دارم کنکور تجربی … باید بدونید وقتی اسم کنکور تجربی بیاد حتی پدر روشن فکر خانواده ک میگه کنکور همه چیز نیست اونم ب شدت روی ۱۱ساعت درس خوندنت حساسه…گفتم ۱۱ ساعت درس میخونم؟ چرند گفتم فقط دارم ظاهر سازی میکنم و حدس بزنید وقتی رتبه کنکور بیاد چی میشه؟ میشم تیتر روزنامه ای ک یا خودمو کشتم یا با داس اومدن بالا سرم…نمیدونم از کی شروع شد نمیدونم چیشد فقط میدونم تا وقتی وضع مالی خوبی ندارید سریع بچه پس نندازید…کودکی نکردن ساعت ها تنهایی تو خونه پرت نداشتن دوست یا فامیل تو شهرمون کمک کردن سر کار ب مامانم از حتی نمیدونم چندسالگی زیر بارون زیر افتاب دویدن برای پخش کردن تبلیغات و تنهایی و تنهایی و تنهایی…مراقبت از بچه یک ساله وقتی خودم فقط ۸سالم بود…منم و روز هایی ک الان تو مدرسه بی دلیل فقظ میخندم ب نمره ۸میخندم ب ترک دیوار میخندم ب دعوا شدن میخندم بذار تصجیج کنم درست مثل جوکر با جیغ های عجیب میخندم یهو میوفتم کف کلاس بی دلیل میخندم مردم ازاری میکنم شیطنت میکنم جوک میگم سر کلاس ب درس گوش نمیدم اما درست وسط یکی از خنده هام یهو ممکنه گریه کنم بی دلیل با خنده گریه کنم ب دزدی فکر کنم از خودکشی حرف بزنم وصیت نامه ای ک نوشتمو برای دوستم بگم حرف های بی ربط بزنم ب پایین اومدن نمره هام توجه نکنم و ساعت ها ب اهنگ تکراری گوش کنم مدام حس میکنم ی چیزی داره روی پام راه میره و گاهی فقظ گاهی صداهایی میشنوم ک بقیه نمیشنون توی خواب خیلی جرف میزنم و راه میرم اما فرداش یادم نمیاد کاری کردم
اقدام ب خودکشی؟ جدی تا پای انجام دادنش رفتم اما کاری از پیش نرفت
بدن درد سر درد درد های عضلانی درد تو قفسه سینه عصبی بودن های دائم بی دلیل خشونت های فیزیکی حتی از دست دادن کنترل بی حوصلگی خستگی دائم دعوا کردن های پیاپی با خانوادم رابطه داغونم با مامان بابام درونگرا بودن دیگه نمیدونم چی بگم اما حداقل از این پراکنده گویی سبک شدم
اها امتیاز دو قطبی بودنم؟۶۱
من ۱۸سالمه بعضی روزها انقدر میخندم و پر انرژیم کافیه یه حرف کوچیک و به ظاهر مسخره بزنین تا انقدر بخندم که به پوچی برسم. وقتی میخندم حس میکنم شاد نیستم ولی به خنده ی الکی ادامه میدم برنامه های عجیب غریب مینویسم و امیدوارم به اینده و دقیقا فرداش انگار ادم قبلی نیستم و هیچ میل و رغبتی به هیچ کاری ندارم از همه چی متنفر میشم چندین روز افسرده ام و هیچ امیدی ندارم هیچ کاری نمیتونم انجام بدم فقط به دیوار خیره میشم یا بدون اینکه به خواب نیاز داشته باشم میخوابم احساس خستگی شدید میکنم حس میکنم تا الان هر کاری رو که خواستم انجام بدم خراب کردم و بلد نیستم هیچکار درستی انجام بدم عملا حس میکنم گند زدم به زندگیم بی دلیل عصبیم و با خانواده بحث راه میندازم بعضی وقتا موقع بحث خودمم میدونم که دلیلی نداشتم یا حتی دیگه نمیخوام بحث کنم اما بدون اینکه کنترلی داشته باشم ادامه میدم . چند سال پیش تقریبا اوایل نوجوانی یسری صداها تو مغزم بودن بدون اینکه حرف بزنن انگار مجبورم میکردن کارایی که میگنو انجام بدم .کنکور دارم و هیچکاری براش نکردم همیشه معدلم ۲۰ بوده ولی دو ساله که افت کردم حس میکنم دو قطبیم و تستای مختلفی که دادم همه درصدای بالایی بوده درصد این تستم ۸۰شده. حس میکنم همه چیو خراب کردم اعتماد به نفس خیلی پایینی دارم گاها یسری توهما میزنم یسری حشرات میبینم ولی خیلی کم پیش میاد همه ی دور و وریام میگن ادم سردی هستی بی احساسی . وقتیایی که خودم به اصطلاح فک میکنم رو قطب مثبتم یه ادم شوخم همه جمعو میخندونم و اجتماعیم ولی وقتی این دوره تموم میشه به شدت درونگرام . اکثر اوقات وقتی توی جمعم دوس دارم تنها باشم تحمل اطرافیانو ندارم بعضی وقتام که تنهام دوس دارم تو جمع باشم ولی تو هردو حالت کلافه میشم خانوادم درکم نمیکنن خیلی تلاش کردم که بهشون بفهمونم حالم بده چندین بار گفتم که دیگه نمیخوام زندگی کنم دوس دارم بمیرم حالم بده ولی توجهی نمیکنن فکر خودکشی تو سرمه تا یه جاییم پیش رفتم ولی کامل عملیش نکردم. پیش یه روانشناس رفتم برای مشکلات درسیم و بی هدفی تا بحث دو قطبی رو پیش اوردم بدون اینکه چیزی بپرسه یا اصلا منو بشناسه گفت نه دوقطبی نیستی. الانم نمیخواستم کامنت بزارم ولی وقتی کامنتای بقیه رو خوندم ترغیب شدم
اینو یادم رفت بگم که از این حالتا و دو قطبی بودنم تا حدی خوشم میاد و این باعث میشه بقیه درکم نکنن . جمله های انگیزشی و خوبیم که بقیه بهم میگن بدتر باعث میشه حس بدی به خودم داشته باشم
دائم به اسمت نگاه میکردم…حس میکردم خودم نوشتمشون اما نوشته های من جدا نبود
گویی که انگار با توجه به تست هایی که دادم دچار اختلال دو قطبی شدم اما خودم همچین حسی ندارم چون زدگی من رو مختل نکرده و نمیزارم احساساتم بروز کنه. آیا ممکنه چیزیی جز اختلال دو قطبی هم وجود داشته باشه که همچین نشانه هایی داشته باشه؟
سلام وقت بخیر
تست ها همیشه پاسخ صد در صد را نمی دهند به همین دلیل بهتر از با پاسخ تست های خود به یک روانشناس فردی مراجعه کنید تا وضعیت شما بهتر بررسی گردد
موفق باشید
دوستان عزیزم سلام
راه درمان این بیماری و هرگونه مشکلی تقویت اعتماد به نفس وباور مثبت و دوست داشتن خودتونه.
اینکه باور کنید به عنوان اشرف مخلوقات خالق زندگی خودتون هستین. این دنیا به لحاظ علم متافیزیک تماما از انرژی و به طبع با باورهای شما ساخته شده.
به جای اینکه بگین من فلان بیماری دارم بگین من در سلامت کامل هستم و خودتونو اونطور تصور کنید که دوست دارید.
افکار منفی میشه باور منفی و زندگی شما از آرامش دور میشه.
عزیزانم طبق قانون جذب هر خواسته ای به کائنات بدین همونو دریافت میکنیدپس همیشه خواسته مثبت بخواین و مثبت حرف بزنید و فکر کنیدو. هر نوع هیجان و انرژی زیاد مبنی بر بیمار بودن شما نیست.
اگر مدیریت محترم اجازه بدن من چند کتاب به شما معرفی میکنم.هرگز در مورد بیماری یا هر گونه مشکلی که دارید حتی شوخی نکنید یا با باور عمیق نگین من چند ساله فلان بیماری دارم….
مطالعه دقیق این کتابها بسیار به شما کمک میکنه.کتاب معجزه سپاسگزاری راندا برن، شفای زندگی از لوییز ال هی،کتاب ۴اثر از فلورانس اسکاول شین
و در کنارش هرگونه آهنگ که با ریتم غمگین هست از گوشیتون پاک کنید و فقط شاد باشید. تمرینات یوگا و مراقبه و به خصوص ورزش براتون بسیار موثر. هرگز در وعده های غذایی فقط به دنبال طبع سردمثل برنج و ماست و …. نباشید و در کنارش حتما گرمی بخورید.اگر طبع سرد بشه باعث بیماری میشه.و نکته کلیدی همواره با توکل به خداوند زندگی کنید شما تنها نیستید، رها نشدیدشما خالق زندگیتون هستید و لطفا خودتونو دوست داشته باشید باور کنید شما لایق بهترین ها هستین
۱۰۰٪😂
غیر این میشد تعجب میکردم
واقعا صد در صد؟!😅
من این بیماری تمام زندگیم رو نابود کرده.بعد زده ۵۰٪😅.وای به حالت…😐😅
سلام…من تقریبا مطمئنم دوقطبی دارم…مصرف دارو تو این موارد چه عوارضی میتونه داشته باشه و آیا تاثیرگذاره؟ کسی میتونه راهنمایی کنه لطفا
سلام وقت بخیر
اینکه خودتون مطمئن هستید دوقطبی هستید نمیتونه تکیه کننده باشه و برای مصرف دارو حتما بایستی به یک روانپزشک یا روانشناس مراجعه کنید تا ایشون میزان مصرف رو برای شما مشخص کنه
موفق باشید
ایا درمان داره مادر و برادر من چند سال دارو مصرف میکنن ولی بهتر که نشدن خیلی بدتر شدن منم رفتم مشاوره گفته ۸۰درصد دارم نمیدونم چکار کنم یکی راهنمایی کنه
سلام خدمت شما دوست عزیز
خیلی خوبه که شما هم پیگیری کردید ولی نگران نباشید. بهتره برای اینکه به درمان برسید در کنار دارو درمانی درمان روانشناختی هم داشته باشید. دارو درمانی شدت و علائم رو کمتر می کنه و زمینه ای میشه که درمان روانشناختی زودتر نتیجه بده.
من خودم این بیماری رو دارم.دارو واقعا آدم رو از زندگی ساقط می کنه.ولی نمیشه مصرفش نکرد.
تنها کاری که باید بکنیم،جهان بینی رو عوض کنیم.این بیماری درمان ۱۰۰٪نداره
من یک خواهر و مادر خیلی افسرده دارم خواهرم تحت نطر روانپزشک هست و شیزوفرنی و من با وجود تلاشهای فراوان برای نجات خودم موفق نشدم شاید فکر کنید خودخواهم ولی واقعا زندگی برام ی جهنم شده و الان خیلی ناامید شدم و از طرفی خیلی تحت فشار هستم خواهش میکنم اگر کسی میتونه کمکم کنه خیلی حالم بده متاسفانه در جامعه مشکل روحی پیدا کنی انگ میخوریم
منکه ۶ساله دوقطبی دارم اونم نوع ۲ زندگیمم تباه شده و متلاشی خیلی دارم زجر میکشم فقط میگم ای کاش یکی بود کمکم کنه یکی بود همزبونم باشه نمیدونم دیگه… ۲ساله اصلا دارو مصرف نکردم..به خیلی از دلایل..یکی راهنماییم کنه یکی کمکم کنه من دیگ همه چیو از دست دادم بخدا بریده م
نمیدونم به ئکی بگم و از کی کمک بگیرم .. خیلی اوضام داغونه….هیشکیو ندارم که کمکم کنه
با سلام ماله من نوشت ۷۲ از ۷۲ یعنی چی چیشد ؟ میدونم مشکلاتی دارم اما احساس میکنم میتونم ارومش هم کنم و کنترل مشکلات هم که میدونین چی ها هست دیگه چی بگم موفق باشید
امتیاز شما ۷۰ از ۷۲ است، (۹۷.۲۲%)
اینم من.
به اتفاق اکثریت دعای هرشب قبل از خوابم این که بخوام دیگه هیچ وقت بیدار نشم.
من ۱۹ سالمه
ببخشید….نمره ام شده ۶۶ …درصدش شده ۹۱ و خرده
من یه چیز بگم؟واسه من شده ۶۶ ..ولی خب هیچ کاری نمیکنم…بیشتر مواقع رد دادم ..یعنی الکی خوشم بعد شایدبه فاصله ی کوتاهی دپ میشم …زیاد حرف میزنم و اصلا نمیدونم دارم چی میگم ..همیشه کارامو نصفه ول میکنم و تا زور بالا سرم نباشه انجامش نمیدم…انگار جو گیر میشم و شروعش میکنم ولی بلافاصله خسته میشم و ولش میکنم..کلی فکر تو سرم میاد هم زمان صدتا کار رو انجام میدم…این تسته یعنی واقعیه ؟من اختلال دو قطبی دارم؟!من اصلا ولخرج نیستم و اعتماد به نفس پایینی هم دارم!!
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای تشخیص دقیق تر و علمی باید تست های علمی دیگه ای هم تکمیل کنید و روانشناس متخصص مصاحبه علمی با شما داشته باشه همچنین باید به جنبه های دیگه مثل ژنتیک،شرایط زندگی و… هم توجه بشه.
این آزمون فقط سطحی از مشکل رو میسنجد.
جواب تست من ۹۰ و خورده ای شد اما تا امروز فکر نمیکردم مشکلی باشه
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای بررسی دقیق تر بهتره به صورت حضوری پیش روانشناس برید و تست های دیگر هم تکمیل نمایید.
بدترین چیز رفتاریه که دیگران با بیماران اعصاب و روان دارند. اختلالات روانی شکل ظاهری خاصی ندارن اکثرشون البته. برای همین عموم افراد جامعه پی نمیبرن که مشکل ما چی هست و مدام حرفهایی مثل چیزی نیست بابا، علکی بزرگش میکنی، خل شدی، منو دست میندازی و… میشونید این حرفها عصبانیت ما رو بیشتر میکنه از همهی دوستان میخوام اصلا به این حرفها توجه نکن با شخصی گفتگو کنند که میدونن این حالت ها رو درک میکنه. و متاسفانه یه رفتار بد این اختلالت عدم اعتماد به افراد به خصوص روانپزشک هست که معمولا با حمایت خانواده که تو چیزیت نیست بزار کنار خوب شدی اوضاع فرد رو بدار میکنن. خود بیمار دچار عدم اعتماد هست و خانواده و آشنایان هم به این عدم اعتماد بیشتر دامن میزنن این عزیزان هم نیتشون خیره و معمولاً این حس رو دارن که روانپزشک فقط برای سرکیسه کردن شما دلره به درمان ادامه میده و شما دیگه خوب شدی. عزیزان بیماری اعضاب و روان مثل شکستگی استخوان نیست که بد از به مدت عکس بگیری و بگی خوب جوش خورده برو ورزش کن. حتی درک کردن این بیماریها برای بسیاری که دچار این بیماری نشدن غیرممکنه. شخصا قبل از اینکه افسردگی رو تجربه کنم وقتی توی فیلمی میدیدم که شخصی رو افسرده نشون میدن میگفتم همش چرته میخواد خودشو لوس کنه بزن بیرون ببین چطور خوب میشه ولی واقعا اینطور نیست هیچکس دوست نداره این حالت رو تجربه کنه و باور کتید کسی هم که از این روش برای جلب توجه استفاده میکنه بسیار افسرده هست.
منم با حرفهای شما موافقم مخصوصا اگر هم بفهمن یک خودکشی هم داشتی برخورد خانواده خیلی خوب نیست و سختگیرانه میشه
من از ۴ سالگی که یادمه همه این مشکلات و به شکل شدیدی داشتم تا الان که۲۱ سالمه
قبل از این که اختلال و بشناسم یا چیزی در موردش بدونم میدونستم یه چیزیم هست فقط نمیدونستم چیه
سی کردم از خانوادم کمک بگیرم و احساسمو بهشون بگم مادر خیلی بد رفتار کرد باهام پدرمم گفت چرت و پرت نگو حتی نخواستن بشنون
الان که این تستو دادم ۷۰ درومد
فکر کنم واقعا مشکلم جدی باشه
همه این احساسات انقدر بهت فشار میارن تا این که بعد یه مدت خیلی طولانی دیگه برات عادی میشه در واقع بد یه مدت بهش عادت میکنی به اون درد نمیتونی ازش بیرون بیای
فقط اگه میبینید که اطرافیانتون این مشکلو دارن
هیچی نگید فقط حرفاشونو بشنوید
بدون این که ترحم داشته باشید یا قضاوتشون کنید یا فک کنید حرفای دلگرم کنندتون کمکشون میکنه چون نمیکنه فقط باعث میشه احساس وحشتناکی به خودش پیدا کنه
۱۷ سالهام.من به روانپزشک مراجعه کردم. من دقیقاً تشخیص ایشون رو نمیدونم چون برای تشخیص مبهم حرف میزنن انگار که نمیخوان من بدونم. فقط حدس میزنم که چی فکر میکنن بابت تجویز قرصهای لاموتریژین و سرترالین. تنها چیزی رو که تقریباً مستقیم گفتن، وسواس خفیف بود اما مشکوکم به تشخیص ایشون، چون حتی خودم هم خودم رو نمیفهمم. همهش بین نسبتها گیر میکنم توی فکر کردن و حتی وقتی میخوام خودمو برای روانپزشکم توضیح بدم، توی همون جلسه حتی یا حداقل روزهای بعد منکر حرف خودم میشم. در کنار این، علاوه بر احساس بیثباتی غم و شادی، نشانههای اختلالات مختلف رو در شخصیتم به صورت پراکنده و حتی در روزهای پراکنده میبینم. تقریباً هر روز به یه آیندهٔ جدید فکر میکنم و تصمیم به خودکشی و فرار و به شکل مثبتش، موفقیت درسی و چیزهای دیگه میگیرم اما بهشون عمل نمیکنم و اینو خودم هم میدونم که قرار نیست عمل کنم اما در لحظه برام خیلی جدیه مثل یه مسئلهٔ نظری صرف و مهمتر اینکه اصلاً روز بعد اون آدمه نیستم که بخوام حرفهای روز قبلمو قبول کنم. در حال نوشتن همین متن هم مثل اکثر گفتگوهام لغات رو عوض میکنم، حتی شاید نقطهٔ مقابل چیزی که خواستم بگم یا تایپ کنم رو نوشتم و احساس میکنم نمیتونم تصمیم بگیرم، انتخاب کنم، فکر کنم و چیزهایی شبیه این. روانپزشکم در مورد خطاهای شناختی گفت، دربارهشون مطالعه کردم و فکر میکنم هیچکدام رو ندارم چون بر اساس تستهای متعدد MBTI، همیشه INTP Logic میشم و اکثر خطاهای شناختی رو راحت تشخیص میدم. در مورد اضطراب اجتماعیمون کتاب معرفی کردن و نقل به مضمون میکنم ازشون که گفتن یه سری فکرای نیمهخودآگاه داریم که باعث احساسات و درنتیجه رفتارهایی میشن که ممکنه اختلال محسوب بشن و با این کتاب میتونی اونها رو گیر بندازی و همچین چیزی. در مورد خوشحالیهای دیوانهوار هر از گاهیم گفتم و اینکه در ماه ممکنه یه چهار بار یهویی یه چیزی که آنچنان هم خوشحالکننده نیست منو به دیوانگی میکشونه و نسبت به آدما، طبیعت، مفاهیم، رنگها و کلا جهانشمول اونجا احساس بسیار نزدیکی میکنم با کیهان به شکل شبهعرفانی و با وجود اینکه من آدم درونگرایی هستم و اضطراب اجتماعی به یه فرمی تجربه میکنم اما اونجا کاملا بیقید میشم و لذت میبرم. یه چیزی شبیه اختلال کندن مو دارم با تفاوت اینکه من یه قسمتی موی سرم رو به شکلی وسواسی، خارش میدادم حس میکردم موهای اون قسمت یه جنس متفاوت داره از جاهای دیگه و همهش تارهای موی اون قسمت رو از هم جدا میکردم تا اینکه نه به دلیل این وسواس اما کچل کردم و دیگه خیلی خیلی کم برام اتفاق میافته. روانپزشکم تو توضیح داروها گفت یکیشون بهت انرژی میده تا بتونی به درسات برسی چون شکایت کردم برای بیحوصلگی درسی شدید که نمیخوامش و داروی دیگهای که گفتن این بالانس ایجاد میکنه و باز نمیذاره که خیلی پرانرژی بشی. تو اون جلسه در مورد یه نمودار خلقی هم با هم صحبت کردیم که حالت عادیش سینوسی اما تو یه عرض محدود بود و مال من یه خط صاف افسرده با جهشهای هر از گاهیای که من بهشون میگم دیوانگی. تو یه بازهٔ دو ساله از اطرافیان همچین چیزهایی رو شنیدم از اشخاص متفاوت که مثلاً من فوقالعاده بیاحساس و سردم با وجود اینکه خودم خودم رو هایپر میدونم در خودارضایی. قبل از همهٔ این جلسات روانپزشکی یک دوستم که اختلال عدم تمرکز و بیشفعالی داشت و بابت همین در مورد اختلالات زیاد میدونست و با هم رابطهٔ عاطفی داشتیم، بهم گفت شاید بایپولار باشی و البته بابت همین عدم ثبات خلقی من هم رابطهمون خراب شد و اینکه یک روز شبیه درد و دل به من گفت هربار که قصد داشتم بهت پیام بدم خدا خدا میکردم که مودت عوض نشده باشه و اینها. نمیدونم. همین الآن هم احساس میکنم خیلی بخش بایپولاریته رو پررنگ کردم و دارم اشتباه فکر میکنم. حرف زیاده، وقت بخیر.
من ۶۴ گرفتم … تحت درمانم با قرص ریتالین شادم و شبا قرص ارامبخش میخورم
کاش یجا بود ک ما رو درک میکرد
ما دوقطبیا رو هیچکس درک نمیکنه اصن کسی اهمیت نمیده همه میگن هیچیتون نیست جدی نمیگیرن
مال من دکتر روانشناس ، مغز و اعصاب همه گفتن ولی جدی نمیگیرن
اینقد بهم فشار اوردن ک دیوونه شدم کاش یکی باشه دزکمون کنه
دوست خوبم
تو زندگیت یاد بگیر به خودت تکیه کنی، تا نیاز نداشته باشی کسی درکت کنه.
آیا ایمان تو ضعیف است؟
این سوالو از خودت بپرس
تک تک شماها خدارو دارید، خودتونو دارید،پس قوی باشید و افکارتونو مثبت کنید تا زندگیتون مثبت و شاد بشه.
هیچ کسی مثل خدا و خودت نمبتونه تورو درک کنه
خداوند وقتی شمارو خلق کرد و به زمین فرستاد
از روح خودش در ما دمید ما همه در کنار هم بودیم.
اما با مرور زمان انسانها از هم دور شدن.و الان همه درگیری فکری خودشونو دارن.بنابراین خودت از خودت حمایت کن.به جای تمرکز بر مشکلات به چیزهایی که دوست داری و حس خوب به شما میدن فکر کنید
در پناه خدای مهربان که مشتاق شماست باشید
میدونی قسمت تلخ و مسخره ماجرا کجا میشه؟ جایی ک میخوان با این سبک حرف ها مثلا حال یه افسرده دو قطبی خوب کنن… منی ک افسردگی شدیدم از کودکیه اگه قرار بود با این چیز ها اثری روم ایجاد بشه بیشتر از ۱۰۰۰خط از این شر و ور های امید ب زندگی و اینده و خوش بینی و توکل خوندم لطفا از این کامنت ها نذارید چون بدتر حس سرخوردگی و درک نشدن بهمون دست میده
فقط ای کاش زودی این زندگیم تموم میشد …
خسته ام …خیلی خیلی خیلی خسته ام …
چندین ساله تو این بیماری اسیرم … دارو و ققگرص و بستری توی بیمارستان و … شک الکتریکی و … پس چرا خوب نمیشم … چرا زندگیم عادی نمیشه … فقط انتظار مرگ رو میکشم… تنها راه چاره ام مرگه… ای کاش امشب بخوابم و دیگه بیدار نشم…
محمدرضا ۲۷ ساله از یزد
منم موافقم ای کاش زود این زندگی تموم بشه هر شب ارزوم قبل خواب اینکه دیگه روز بعد پا نشم اشفته ام میل به هیچ کاری ندارم کاشکی یه راه آسون و سریع بود برای اتمام دادن به این زندگی
درود
سلام من ۱۴ سالمه پسرم .تقریبا یه یک سالی ذهنم آشفته شده.تو ذهنم همش فرمول و اعداد عجیب غریب میاد و بدون خواسته من همش تکرار و به وجود میان کاملا برام واضه هستن انگار می بینمشون وقتی میخوام با دوستام صحبت کنم این اعداد و فرمول های ریاضی و جدیدا فیزیک جلو دیدم و تو محیط میان همش حوتسم پرت اونا میشه و نمی تونم حرف بقیه رو بفهمم این امر باعث کم توجهی من تو کلاس هم شده و دیگه نمی تونم رو چیز دیگه ای تمرکز کنم ولی افت تحصیلی نداشتم چون همه رو بلدم ولی این آزار دهنده شده
جدیدا اشخاصی هم میبینم که با لباس های بی ربط با هام صحبت میکنن مثلا بعضی وقتا یکی با لباس عرب میاد با هم حرف میزنه نمی فهمم چی میگه . خلاصه بگم که دیوانه کننده شده فقط با یک کار دیگه انطوری نیستم وقتیه که موسیقی گوش میدم مشکل چیه
اسکیزوفرنی دارم و بگم که این مشکل برام داره بیشتر میشه چه کنم
آیا اختلال کم توجهی دارم؟ بعید میدونم
سپاس
من پریچهرم ۱۸ سالمه..من این تستو دادم و مشخص کرد که ممکنه دو قطبی باشم ولی احساس میکنم بوردرلاینم هستم یه علائمی ازش هست ..ولی کاش دو قطبی باشم..ای کاش..میشه یکی کمکم کنه و بگه کدومم؟؟خودمم نمیدونم
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای تشخیص قطعی باید شما از لحاظ مختلفی توسط متخصص روانشناس مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرید. فقط با یک تست نمی شود تشخیص دقیق و درستی داد. برای تشخیص دقیق بهتره به متخصص روانشناس مرکز مراجعه کنید.
اختلال دوقطبی اختلال شخصیت مرزی و افسردگی
حالم خوبه نه ؟؟ ^-^
از زندگیم متنفرم *^-^*
درود
ذهن من خیلب عجیبه اگه بگم چطوریه خیلی پیچیده و غیر قابل تحمله تو ذهن من شخصیت های یا
اجسام متحرک که بدون خواسته من با من حرف میزنن یا حرکت میکنن ولی من هیچ کنترولی روشون ندارم من کمی در زمینه های ریاضیات و فلسفه… مطالعه دارم تو ذهنم چیزایی مثل معادلات که اجبارن
نمی دونم چر حلشون می کنم یا چهره های نا آشنا که با هام صحبت میکنن این چیزا منو مجذوب میکنن وقتی می خوام با دوستام یا بقیه حرف یا گوش کنم بیشتر اوقات تصاویری تو میدان دیدم میاد که انگار واقعی هستن هرچند میدونم که کسی رو دیوار خونه ریاضی نمی نویسه یا چهره نمیکشه ولی
عمیقا حسشون میکنم
شایدم این جزو ماهیت انسان یا هنجار اون باشه هرچند شاید فکر کنین این حرفم یه دفاع عقلانی گری باشه ولی شایدم این حرفمم درست باشه نمی دونم البته لذ بخش هم هستن
خوش بحالت ای کاش منم مثل تو بودم *-*
ذهن من اگر بخوام توصیفش کنم خیلی عجیبه تو افکار من تصاویر متحرکی وجود دارن که حسشون میکنم با من حرف میزنن و این فرایند بدون خواسته منه میان و میرن یه جور من ۱۵ سالمه و کمی مطلاعه در زمینه ریاضیات و فیزیک دارم تمام وقت این معادلات و قانون ها در ذهن من مدام تکرار میشن انگار دارم می بینمشون یا چیزایی مثل چهره های افراد من زمانی که دارم با یه نفر حرف یا کاری کنم این چیزا میان تو میدان دیدم انگار رو دیوار ها هک شدن
نمی دونم موضوع چیه شایدم اینطوری حس میکنم شایدم جزو هنجار انسان باشه با این حال این حرف یه دفاع عقلانی گری هست شایدم نباشه نمی دونم ولی
نمره من ۶۳ هست.
دوره ای به خودکشی فکر میکردم وشاید تا حدودی نزدیک هم بودم.
تمام علائمی که گفتید رو ندارم اما بیشتر اونها رو دارم. قبل از اشنایی با این اختلال فکرمیکردم که نرمالم واطرافیان هم من رو یک ادم شوخ و بانمک و کسی که به هر چیزی می خنده می دونستن. اما پیش خودم احساس می کردم از درون و عمیقا شاد نیستم. حالا هم همین طور. به علاوه هیچ کدوم از اطرافیان من رو غیر عادی نمی دونن… سردرگم شدم و ممنون میشم اگر به من جواب بدید.
سلام خدمت شما دوست عزیز
برای تشخیص دقیق و درست باید از لحاظ مختلفی مورد بررسی قرار بگیرید و برای تشخیص درست بهتره به متخصصین روانشناس مرکز مراجعه کنید.فقط با یک آزمون نمیتوان تشخیص قطعی درباره اختلالات داد.
سلام
من ۲۰ سالمه
تقریبا بابت یه یسری مشکلات که فک میکنم اختزا سنمم توش دخیل بود چند سال پیش پیش یه روانشناس رفتم
و حدوده نیمی از سرمایه ای که توی چند سال سر کار رفتن به دست اورده بودم رو خرج کردم .هر جلسه که یک ساعت بود توی یک هفته ۱۵۰ تومن بود که فقط صرف اینکه اون شخص دانشجوی دکترا بود.حدودا ده جلسه ای رفته بودم و حدود فقط پنج جلسش من داشتم از خودم حرف میزدم و اطلاعات خودم رو بهش میدادم که منو بفهمه.من تقریبا آدم پیچیده ایم.طرز فکرم و سبک زندگیم هیچ جوره با بقیه مردم جور در نمیاد که بخواد قضاوت بشه
هر هفته منتظر این بودم که سه شنبه برسه که من یک ساعت از هفتم رو پیش یه کسی برم که میخوام در مورد خودم حرف بزنم
۲ ساعت تا اونجا راه بود که فقط این سختی رو برای خودم به جون میکشیدم
جلسه دهم شد و اون شخص به ناچار گفت بعد از ده جلسه من هنوز نفهمیدم چته و برو وقتی که تونستی خود بفهمی چته بیا پیشم
هیچی جلسات امیدم که با یه شخص خودم رو در میون گزاشتم تموم شد
و خاطره بدی از دنیای روانشناس ها حداقل توی ایران برام ایجاد شد
که همیشه بزرگترین مشکلشون برام مسئله مالیشون بوده که اندازه یک ساعت اصلا اینکه چرا باید ساعتی باشه حرف دل ساعتیه؟!! و اره به اندازه یک ساعت باید اینقدر پول پرداخت بشه و اینکه اونا اصلا میتونن بفهممن و اینکه کسی که هیچی ازم نمیدونه باید فقط اینهمه براش از خودم بگم که آیا منو میفهمه یا نه و اصلا خیلی دوران سختی بود
الان تقریبا ۲ سالی ازش میگذره و من با مشکلاتی دیگه ای مثل چند شخصیتی ، افسردگی ،بیش فعالی خفیف رو برو هستم
آدم شدیدا تنهاییم و بیشترین روابط اجتماعیم با خودم هست و همیشه از آدم های عامه و اصلا آدمای دورم متنفر بودم،هیچ دوستی توی زندگیم نبوده و شاید دلیل اصلی این مشکلات روانیمم همین بوده باشه ولی شخصیته زاتیم شاید باعث این قضیه بوده
هیچکس هیچوقت نمیتونه بفهمه من ناراحتم چون ظاهرا همیشه شاد بودم ووووو نمیدونم واقعا چی بگم
از حرف زدن به صورت تکست بدم میاد چون هیچیم رو نمیتونم توش بگم
زیاد اهل پیام گذاشتن توی سایت ها نیستم ولی نمیدونم چی شد که به این فکر افتادم یه چیزی بنویسم
نمیدونم شاید توی این دنیایی که میلیاردها و شاید تیلیارد ها آدم ریخته یکی پیدا شد که متوجه من بشه یکی که مثل بقیه فکر نکنه
آیدی تلگرامم https://t.me/MrRobot2323
اگر کسی بود بیاد
الان که فک میکنم حتی ارزش نداره برام پول خرج کنن. براچی پولشونو خرج مشاوره رفتن من بکنن. من ارزش هیچی ندارم فقط باید بمیرم به قول مامانم
ای بابا تو زندگی از یه سلامتی هم شانس نیاوردیم. خانوادم فقیرن. مامان بابامم که قوربونشون برم اصلا نمیدونن من هستم. موقعی که حرف ارزو های خودشونه من باید به جاهای بزرگی برسم و دکتر شم. ولی حتی نمیدونن که من چه چیزایی رو تحمل میکنم. نمیدونم دوقطبی ام یا افسردگی ولی هرچی هست خیلی شدیده. اوناهم که عین خیالشون نیست.مثلا مشکل تیرویید داشتم ولی دکتر نبردنم. گفتم افسرده م باز خودشونو زدن به نشنیدن. دیدن گریه میکنم به روی خودشون نیاوردن و از کنارم رد شدن. من به خاطر وضع مالیشون هیچ کلاسی نمیرم هیچی. برا همین خونه نشین شدنم و اخلاق بدشون همیشه تنها بودم و خودمو چپوندم تو اتاق که نبینمشون و یه حرفی بزنن. منو میفرستن یه مدرسه که شهریش هفت هشت ملیونه ولی ذره ای خوشحالیم براشون مهم نیس. مامانم که میگفت خودمو بکشم. هیچکسو ندارم
من بابام ییماری دوقطبی داره، من وقتی بابام و زندگی خودمونو میبینم از اینکه ممکنه خودمم دوقطبی باشم می ترسم….??
یه دختر ۱۷ ساله ام هستم…..
من ادم عصبی ای هستم و بعضی وقتا خیلی زیاد میشه طوری که نمیتونم خودمو کنترل کنم و پرخاشگر میشم دوستام متوجه تغیر حاالتم میشن قبل امتحانا و اتفاقات مهم اینطوری میشم و اصلا از این حالت خوشم نمیاد…??
خیلی پیش نمیاد خیلللی خوشحال باشم اگرم خوشحال بشم حتما با دلیله ولی این موقع ها انرژی درونی ای رو توخودم احساس میکنم….
استرس و اظطرابم دارم و وقتی چیزی ذهنم رو مشغول میکنه دوست دارم اهنگ تند بزارم و تو خونه راه برم
تصور میکنم افسردگی خفیف هم دارم….
با دوستای صمیمیم زیاد حرف میزنم….☺
طبق گفته ی دوستام پرش افکار هم دارم….?
اکثرا تند صحبت میکنم و دوست دارم کارامو سریع انجام بدم و تند تند کار کنم…..?
ادم کنجکاو و فوضولی هم هستم و دوست دارم از همه چی سردربیارم….?
خوانواده و محیط زندگی غمیگینی دارم و خیلی کم احساس خوشبختی میکنم ولی وقتی شادم به هردلیلی احساس خیلی خوبی دارم…..?
من از دوقطبی بودن خیلی میترسم همش باخودم میگم بابام دو قطبی بود و الان زندگی ما اینهمه کمبود و مشکلات داره دیگه نمیخوام خودم اینطوری باشم…..
نمرم اینجا ۳۰ شد…. ولی میگم شاید واقعی جواب ندادم://
نظر شما چیه؟
منم?????تازگیا وقتی از ته دل داخونم میخندم??????حتی تو تایپم معلوم یمشه پر حرفیمم به حدی میشه ک تمام روز میتونم حرف بزنم از ی موضوع به موضوع دیگه بپرم و اخرش عصر سردرد میشم ولی همچنان فکرا تو ذهنم هس….حالم از همه چی بهم میخوره خودم و تمام زندگی و همه عقاید و همه ادما متنفر میشم از همه چی اهنگ و حتی زورم میاد نفس بکشم…..و دیگه نمیدونم با چی باید اروم شم….عصبانیت و تنفر و فکر زیاد و یروز پر کار ده دوازده روز کسل و بی حوصله….هوف…همه چی….
سلام منم اینطوری ام ولی نمیخام درمان بشم حس خوبیه متفاوته باحاله هرچند گیجم میکنه بیشتر وقتا…میخام با یکی درموردش حرف بزنم
اگه مایلید باهم صحبت کنیم..؟
میخواین ایدیتون رو بدین من تازه الان سایت رو دیدم
الان که نگاه میکنم به من قرص ضد جنون داده
سلام من امروز رفتم پیش روانپزشک و متوجه شدم که اسکیزوفرنی خفیف دارم و برام این موضوع بهم دارو ندادن
ولی سه تا قرص برای بقیه مشکل هام دادن
فکر میکردم که یه دوقطبی هستم نه یه اسکیزوفرنی
هیچ چیز خاصی نگفتن و نگفتن چه مشکلی دارم ولی گفتن که چطور هستم و پیش روانشناسمم مراجعه میکنم
فقط نمیدونم باید چیکار کنم بدتر نشم
چون هیچی دراین مورد بهم نگفتن
سلام علائمت چی بود مگه ؟
سلام من دوقطبی نوع یک دارام ۵ساله مرتب دارو مصرف میکنم اما همچنان زندگیم تو ۵سال پیش متوقف شده و هیچ پیشرفتی تو زندگیم نداشتم و حال روحی ام خیلی بده…. تنها فایده قرص های لیتیم والانزاپین و دپاکین… خواب آلودگی و خستگی زیاده… من روزی۷ قرص مصرف میکنم ونتیجه خاصی نمی گیرم. دستهام میلرزه. اراده ندارم… ودر اوج بی پولی وبی کاری هستم…… ازمن میشنوین تا میتونین از دارو درمانی دوری کنین چون معتادتوث میکنه و عوارض خطرناکیم داره
نه اینطور نیست… اگر دارو مصرف نمی کردید حالتون بدتر از اینا بود…. در ضمن این داروها هیچکدام اعتیادآور نیست. کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
نه منم الان تقریبا یه ماهی میشه مثل شما هفت تا دارو میخورم و تنها قرص مشترکم با شما دپاکینه ولی خودم احساس میکنم که کمی بهتر شدم
هنوز حالات غیرارادی رو دارم و خواب خیلی خیلی سنگین و زیاد اما بدون شک تاثیر رو میذاره روانپزشکم هم گفته که انگار بهتر شدی
البته من که گفتم دوقطبی ندارم ..ولی با این حال درسته که اعتیاد میاره اما من در عرض همون یه ماه میتونم بگم کمی بهتر شدم و بهتره ادامه بدین و قطعش نکنین
من خسته شدم از این معلق بودن
چندبار خونواده ام فقط بحث بردن پیش یک روانشناس رو کردن اما هنوز اتفاقی نیفتاده و احساس میکنم هر روز حالم بدتر میشه
علائم اختلالات همه به هم شبیه هستن و خود ادم نمیتونه متوجه مشکلش بشه
فقط احساس دیوانگی میکنم و اصلا نمیتونم کاری بکنم و درسهامم به شدت افت کرده وقتی به خونواده میگم که خسته شدم یا به حالت تیکه میگن انقدر درس میخونی خسته شدی یا از سر شوخی میگن از چی خسته شدی درس نخوندن؟ و فلان همش خوابی خودتو زدی به بیخیالی از همون اول گفتم این کارو بکن نکن
و گاهی اوقات دعوا میشه
و چون خودشون اعتماد به نفس خوبی دارن منم باید اینجور باشم ولی من نمیتونم
یعنی فقط دارم میگذرونم از همه چی خسته شدم
تازگیا که نمیتونم بخوابم مثل الان سه میخوابم شیش میرم مدرسه برمیگردمم خواب ظهرم کم شده قبلنا هم خیلیییی بیش از حد بود جوری که سه میرسیدم خونه تا نه خواب بودم
واقعا یه هو از همه متنفر میشم الانم تو همون حالتم حتی نمیخوام فردا دوستامو ببینم اما انگار مجبورم
حال هیچکسو ندارم
اما این مشکلات بد ممکنه تا سه هفته طول بکشه خودم از همه بیشتر اذیت میشم
وقتی حالم خوبه خوب باشه کل حس جمع دوستان و خانواده دست منه
همیشه اضطراب دارم به حدی که چندسالی هست زخم معده گرفتم و داره بدتر میشه
حواس پرتی زیاد دارم و همینطور حملات عصبی و وقتی استرس میگیرم هیچ چیزی رو نمیفهمم و سرگیجه شدید میگیرم همه چی دور سرم میچرخه حرفهارو متوجه نمیشم نفسم بالا نمیاد تپش قلب شدید میگیرم و بدنم عرق میکنه و احساس میکنم همون موقع است که بمیرم
خیلی هم زیاد اتفاق میفته و من رو از کارو زندگی انداخته احساس میکنم احمقم ولی واقعا میدونم و استرس میگیرم هیچکس نمیفهمه این استرسه میگن خوب میخوندی یا خوب کاراتو انجام میدادی استرس نمیگرفتی
یا واقعا دست خودم نیست شروع میکنم به خندیدن و همش عصبیه ولی اون روز استادم بهم گفت تو وقتی بلد نیستی میخندی؟ و من باید توضیح میدادم که غیر ارادیه و این خنده هام بدتر باعث لجشون میشه من حتی تو بهترین حالتم وقتی موقعیت حساسی دارم این اتفاق برام میفته
تضاد خیلی دارم توی خودم
همونقدر که ادم جدی و منطقیی هستم احساساتی هم هستم
با این که دخترم ولی گاهی میمونم این وسط و رفتارام جوریه که میمونم چطور باید باشم
هیچ وقت نمیتونم تصمیم گیری کنم
یه روزایی مهربون ترین و خوشحال ترین و پر نشاط ترین فرد میشم پیش بقیه و فکر میکنن چیزیم شده
و یه روزایی هم انقدر ادم بداخلاق و غمگینی و عصبیی میشم که باز هم نگرانم میشن و باور نمیکنن که اتفاقی نیفتاده
حتی الانم که دارم تایپ میکنم خیلی عصبی و ناراحتم و برای همین شاید دارم کامنت میزارم
اهان حدود یک سال و نیم پیش با کسی در رابطه بودم
ولی الان اصلا حتی نمیتونم برم سمت کسی و هرکسی میاد سمتم و از خودم میرونم که یا اخرش فحش میخورم یا بهم میگن چقدر بی احساس و فلانی
اطرافیانمم میگن هرکسی نمیتونه تحملت کنه
حتی نزدیک ترین کسانم
و گاهی مثل الان خیلیییی حرف میزنم?
راستش یه موقع هایی پر از ایده ام و تمام برنامه های اینده امو میچینم و بعد مدت کوتاهی همش خراب میشه و میگم یه حرفی زدم حالا:|
برای همین هیچ وقت پیشرفت ندارم هر روزم به سختی میگذره
همش دنبال تکیه گاهم دنبال خیلی چیزا رفتم هیچ چیزی ارومم نمیکنه
حتی از نصیحت هم متنفرم و طاقت شنیدن حرفای دیگرانم ندارم
ولی این که نفهمن چی میگی بیشتر از همه چیز ناراحتم میکنه این که میگن منم همینطور واقعا اعصاب منو بهم میریزه
چون عمقشو درک نمیکنن میگن تو یه نوجوونی و برای سنت هست
ولی وقتی خودمو با دوستام مقایسه میکنم هیچ شباهتی باهم نداریم
احساس تنهایی میکنم
راستش حالا که انقدر حرف زدم
من چندباری اسیب جسمانی زده بودم به خودم و قصد خودکشی داشتم
یک بارش رو هرچی تلاش کردم موفق نشدم و اومدم خونه با این که خیلی خودمو نگه داشتم و سعی کردم خودمو بپوشونم خواهرم دستم رو دید و باهم دعوا کردیم ولی به کسی نگفت خداروشکر
دفعه بعدش هم یادم میاد از این اعمال خودازاری کلی انجام دادم
و یک بار بعد هم مسموم شده بودم انقدر اب خوردم که حالم کلی بد شد ولی باز خداروشکر کسی خونه نبود و نفهمید
که اخریش میشه همین چند ماه پیش
این چند وقت سعی کردم بیشتر به خودم مسلط باشم ولی الان دوباره فکر میکنم که خسته تر از همیشه شدم
و هر روزی که میگذره حالم بدتر میشه
و این که بخاطر علائم جسمانی بد و زیادم به دکتر رفتم و برام ام ار ای نوشت فکر کرد ام اس گرفتم ولی مغزم سالم هستش
خانواده میدونن که مشکل روحی هست ولی اونا هم بدتر از من که حافظه ام ماهیه یادشون میره یه فکری بکنن
منم نمیتونم بگم و احساس گناه بهم دست میده
کمکم کنین دیگه نمیکشم
همه وجودم داره خورده میشه
دو روز دیگه امتحانات پایانی هم شروع میشه و اوضاع از اینی که هست فاجعه تر میشه
تمام بدنم مشکل پیدا کرده
و نمیگردن دنبالش فقط میگن تو نباید اینطور باشی اونطور باشی و ادامه اش هم نصیحته
و خیلی اوقات فکر میکنم روانشناس هم هیچ کمکی نمیتونه بهم بکنه
میخوام بمیرم خدایا
شما بدون شک بیماری دو قطبی دارین و با دارو درمانی خوب میشین
اگه موافق بودید باهم صحبت کنیم آی دی تلگرامتون رو بهم بدید❤
کاملا درکت میکنم چی میگی
منم همینم
بدترین قسمتشم همونیه که گفتی
هیشکی درکت نمیکنه
هیشکی حرفاتو نمیفهمه
قوی باش
همه اینهایی که گفتی دقیقا منم ۱۸ سالمه و امسال کنکور دارم هیچکاری نکردم و افت تحصیلی داشتم حتی نصف سال و مدرسه نرفتم وقتی با کسی بحثم میشه به قصد کشت بهش هجوم میبرم و دقیقا همه اینهایی که گفتیو دارم حتی زخم معده و گفتن که دیواره معدم صاف شده و خیلی مشکلات دگ نمیدونم چیکار کنم خانوادم هم متوجه نمیشن همش فقط میگن اخلاق گندت رو درست کن
من حس میکنم مانیک باشم ولی دکترم بهم نمیگه چمه.روانکاو میرم.خ بده اینکه حس کنی بیماری.ولی خوب میشم این که تقصیر من نیس یچیزایی تو مغزمه ک جابه جا شده??مانیک از طریق ارث هم میشه چون یه بیمار روانی دیه هم تو خانواده داریم داییمه??
دوستام بهم میگن هیجانی هستی.من زود تصمیم میگیرم از این شاخه به اون شاخه میپرم و کارام ناتموم میمونه.یهو در اوج خوشحالی ی چیز ناراحت کننده میاد میزنم زیر گریه..رفتارای پرخطر جنسی دارم و قبلا مواد در حد یکی دوبار..اون لحظه ب عاقبتش فک نمیکنم فقط لذتش.و زودعصبی میشم ولی خو خ کنترل میکنم ک نشم?الان خ دلم الکل میخواد ولی در دسترسم نیس??و تریاک میخوام.عصبی میشم اینارو دلم میخواد قبلا پرخوری میکردم الان اینارو چشیدم دیدم چقدر خوبه حال میده?چقدر تو زندگی ازش محروم بودم??
من مریضم عایا؟و اینکه با گذشت زمان بدتر میشه و بدون دارو خوب میشم؟
میشه از طریق تلگرام باهاتون صحبت کنم؟ اگه مایلید بهم آی دیتون رو بدید.
نمره من ۴۸ شد که یعنی احتمال داره دوقطبی باشم.
به هر حال من نه روانشناسم و دکتری چیزی ولی شنونده خوبی هستم.
اگه کسی خواست حرف بزنه من هستم.:)♡
سلام وقت بخیر ، من ۱۴ سالمه می تونم بگم همه این علائم رو دارم و بعضی وقتا بسیار خوشحال هستم و بعضی وقتا در حدی گریه می کنم که احساس می کنم نابینا شده ام و به خودکشی و اینا فکر می کنم و حس می کنم از لحاظ روحی به من توجهی نمی شود و اعتماد به نفس من واقعا پایین هست و بعضی وقت ها حس هایی را دارم که انگار دیگران واقعا من را نمی توانند درک کنند ، خانوادم اصلا من رو درک نمی کنن، به نظرتون لازم هست به یک روان شناس یا روان پزشک مراجعه کنم؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز، بله حتما نیازمند دریافت خدمات حرفه ای روانشناسی هستید.
باسلام وقت بخیر. ببخشید مرکز روانشناسی حرفه ای در شیراز سراغ ندارین؟چون واقعا لازم دارم ،چندجا رفتم ولی حرفه ای نبودن.
لطفا راهنمایی کنید.
باتشکر
قطعا بهتره برید پیش روانشناس اما نه هر روانشناسی. پیش روانشناسی برید که بخوبی بتونه درکتون کنه و با تمام وجودش بهتون برای بهبودی روحتون کمک کنه.
حس میکنم واقعا حالم خوب نیست!
سلام و وقت بخیر
عذر میخوام جسارتن چقدر میشه به این تست ها و علایم اعتماد کرد من تمام این علایم رو دارم و نتیجه این تست ۷۱ هست از نمره ۷۲ و تمام علایم اختلال دو قطبی رو دارم انگار خودمو تو این علایم و تستها میبینم.
پیشاپیش از پاسخگوییتون ممنونم
سلام دوست عزیز، قطعا تست های روانشناسی ابزارهای محکمی برای تشخیص و ارزیابی هستند. به شرطی که با دیگر ابزارهای شنجش و تشخیص مانند مصاحبه تشخیصی، مشاهده توسط متخصص انجام گیرد. قطعا یک تست به تنهایی گویای این موضوع نیست که فردی اختلال دارد یا خیر. همچنین اجرای تست ها باید توسط متخصصی انجام گیرد تا سوگیری نداشته باشد. تستی که بصورت آنلاین قرار گرفته است یک تست خود سنجی است و یک وضعیت کلی از علائم و نشانه ها را محاسبه می کند. قطعا شاید علائم و نشانه ها علتی به جز اختلال داشته باشند. همچنین علائم و نشانه ها باید معیارهای یک اختلال از جمله شدت زیاد، فراوانی زیاد، مدت زمان طولانی، رنج و انحراف از میانگین آماری و انحراف از هنجار جامعه را داشته باشند تا به عنوان اختلال شناخته شوند.
تشکر از لطفتون