میزان مهارت افراد در ابراز احساسات خود شایستگی اجتماعی مهمی است. “پل اکمن” اصطلاح قواعد بیانگری را برای بیان هم رایی اجتماعی درباره اینکه کدام احساسات را در چه زمانی میتوان به طور صحیح نشان داد به کار میبرد. در این زمینه در فرهنگ های مختلف تفاوت های بسیاری نشان داده میشود.
قواعد بیانگری
قواعد بیانگری در اساس چند نوع هستند…
- یکی به “حداقل رساندن نمایش احساسات” است. این یک هنجار ژاپنی است که در حضور افراد مافوق نباید احساس درماندگی را از خود ظاهر ساخت.
- دیگری “اغراق کردن ” در احساسات خود از طریق بزرگنمایی آن احساسات است .یعنی کاری که یک کودک ۶ ساله هنگامی که یک حالت ترشرویی رقت انگیزی به چهره خود می دهد و لبانش را جمع میکند و به سوی مادرش می دود تا از برادر بزرگترش شکایت کند که او را اذیت کرده است به آن دست میزند.
- راه سوم “جایگزین کردن “یک احساس به جای دیگری است.در این مورد را میتوان در بعضی فرهنگ های آسیایی زمانی که نه گفتن مودبانه نیست و به جای آن وعده های مثبت داده میشود ملاحظه کرد. اینکه یک فرد این راهبردها را تا چه حد خوب به کار میگیرد و بداند چه زمانی از آن ها استفاده کند، یکی از عوامل هوش هیجانی است.
ما این قواعد بیانگری را تا حدودی از طریق دستورالعمل های صریح و روشن از همان اوایل زندگی فرا میگیریم. زمانی که به یک کودک یاد میدهیم وقتی پدربزرگ کادویی بسیار نامناسب، اما از نظر معنوی با ارزش را برای تولدش به او هدیه داد ناراحتی خود را نشان ندهد بلکه به جای آن لبخند بزند و تشکر کند داریم در زمینه قواعد بیانگری به آن آموزش میدهیم. اگرچه آموزش در زمینه قواعد بیانگری غالبأ از طریق الگوبرداری صورت میگیرد و کودکان یاد میگیرند همان کاری را انجام دهند که دیگران انجام داده اند.
الگو برداری و ابراز احساسات
در آموزش ابراز احساسات ،هیجان ها هم وسیله و هم خود پیام هستند. اگر زمانی والدین به کودک میگویند: “لبخند بزن و تشکر کن” خودشان خشن و سرد باشند پیام را بجای اینکه به گرمی در گوش کودک نجوا کنند با خشم ادا کنند کودک احتمالا درس بسیار متفاوتی میگیرد و در واقع با لحن ناراحت و کوتاه و البته بی احساس میگوید “متشکرم.” تاثیر این عبارت بر پدربزرگ کاملا متفاوت است. در مورد اول او خوشحال میشود (هرچند که گمراه شده است) و در مورد دوم این پیام متناقض او را آزرده خاطر میسازد.
البته بیانگری های عاطفی از نظر تاثیری که بر فرد دریافت کننده میگذارند و پیامدهایی فوری دارند.قاعده ای که کودک میسازد چیزی شبیه این است که “وقتی احساسات واقعی تو، فرد مورد علاقه ات را آزرده خاطر میسازد پس سرپوشی بر آنها بگذار و یک احساسات جعلی اما کمتر آزار دهنده را جایگزین آن بکن.” نقش اینگونه قواعد در زمینه ابراز احساسات ،از اینکه تنها بخشی از قاموس آداب معاشرت باشند فراتر است. این قواعد نشان میدهند که احساسات ما چگونه بر افراد دیگر اثر میگذارند. پیروی درست از این قوانین به معنای آن است که بیشترین اثر را بر دیگران میگذاریم. اجرای آن ها به صورتی نادرست ضایعه ای عاطفی به همراه می آورد.
البته هنرپیشگان، هنرمندان از لحاظ روانشناسی حوزه بیانگری عاطفی هستند. همین بیانگر بودن آنان در تماشاچیان واکنش پدید می آورد و بدون شک بعضی از ما بصورت ذاتی هنرپیشه به دنیا آمدیم؛ اما افراد از نظر مهارت در به کار بردن قواعد بیانگری تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند و این به این خاطر است که بر اساس الگوهای خود درباره این قوانین درس های متفاوتی آموختیم.
ثبت ديدگاه