رسیدن به موفقیت و اهداف فردی در زمینه های مختلف نظیر شغلی، خانوادگی، تربیتی، آموزشی و تحصیلی، ارتباطی و غیره نیازمند داشتن انگیزه می باشد، به کرات شنیده ایم یا خود گفته ایم که فلانی از انگیزه بالایی در جهت دستیابی به هدفش برخوردار است و یا اینکه فردی کوشا و با انگیزه می باشد. انگیزه های افراد از یک سری نیازها و انتظارات سرچشمه می گیرد که گاهی آگاهانه و زمانی ناخوداگاه می باشد نیازهای آگاهانه فرد را دچار تنش و تلاطم می کند مانند وقتی که شما دچار تشنگی می شوید در این حالت انگیزه خوردن اب در شما قوی می شود، حال اگر آب آشامیدنی در دسترس نباشد و شما همچنان تشنه باشید، تشنگی باعث می شود که به دنبال آب آشامیدنی در جهت رفع تشنگی خود بروید ممکن است برای دسترسی سریع تر تلاش های فراوانی کنید تا تشنگی شما برطرف شود و سیراب شوید. در این حالت است که نیاز و خواسته شما ارضا شده است و شما علاوه بر رفع تشنگی، تنش و عطشی برای نوشیدن آب ندارید در اینجا به علت ارضا شدن نیاز و خواسته شما باعث می شود که انگیزه شما برای پیدا کردن آب تامدتی فروکش کند. این مثالی بود از انگیزه های زیستی افراد که معمولا در کلیه افراد وجود دارد از انواع دیگر انگیزه های زیستی می توان انگیزه های گرسنگی،تشنگی،جنسی و سایر موارد نام برد که بعنوان غرایز نیز نیز شناخته می شوند، اما انسانها دارای انگیزه های متعالی تری نیز می باشند نظیر انگیزه پیشرفت، انگیزه خدمت به دیگران، داشتن شغل خوب، انگیزه اکتشاف و جستجو، سفر و کلیه اهدافی که بشر را وا می دارد تا به هدفی نایل شود تا اینجا همه چیز خوب و هدفمند است اما گاهی از اوقات ما با مشکلی به نام بی انگیزگی و یا انگیزه هایی بسیار پایین در افراد مواجه می شویم، چه چیزی باعث می شود که فرد هیچ انگیزه ای در انجام کارهایش نداشته باشد ،افراد بی انگیزه چه خصوصیاتی دارند؟ و چرا به این حالت دچار می شوند؟ آیا همیشه افراد افراد ضعیف هستند که انگیزه خود را برای پیشرفت و یا رسیدن به موقعیت های خاص از دست می دهند یا افراد قوی و موفق هم هستند که گاهی دچار بی انگیزگی می شوند؟
پاسخ به این سوالات نیازمند نیازمند بررسی های روانشناختی افراد می باشد که گاهی ساده و گاهی پیچیده تر می شود.
حال این سوال مهم مطرح می شود که اگر انگیزه نداشته باشیم (بنا به دلایل متفاوت) حال باید چه کنیم و علائم بی انگیزگی چیست؟
اگر انگیزه نداشته باشیم، به احتمال زیاد وقت خود را تلف می کنیم و اهداف شخصی و حرفه ای خود را نادیده می گیریم، حوصله انجام کاری را نداریم ،همواره به دنبال فرار از کار و شرایط هستیم و یا توجیهی برای خود می آوریم، در انجام وظایف تعلل می کنیم و همواره به دنبال وقت گذرانی و خوشی های گذرا می باشیم ،در این حالت ها دچار سرخوردگی و شکست و یا تعویق کارها می شویم و در یک دور باطلی از بی انگیزگی می افتیم به این صورت که این سیکل معیوب باعث می شود که بیشتر احساس سرخوردگی کنیم و انگیزه ما بیشتر کاهش یابد و دچار رخوت و سستی بیشتر در کارها و وظایف خود شویم . برای بالا بردن روحیه خود و خارج کردن خود از این حالت از روش های زیر استفاده نمایید:
الف- روحیه خود را با روش های زیر افزایش دهید.
یادآوری اهداف به خود و در معرض دید قرار دادن آنها.
چک کردن پیشرفت خود بصورت هفتگی .
هر بار که به اهداف هفتگی می رسید به خودتان پاداش بدهید.
به خودتان استراحت بدهید.
به خودتان زیاد سخت نگیرید.
مقالات یا سخنرانی های الهام بخش را بخوانید و تماشا کنید.
ب- راه های غلبه بر تعلل و مسامحه در کارها
چیزهایی که حواستان راپرت می کنندحذف کنید.
مرزهای خود را گسترده تر کنید.
کمی چای مصرف کنید.
بدنتان راحرکت دهید.
وظیفه و کارخود رابتکه های کوچکتر تقسیم کنید.
خودتان را غافلگیر کنید.
در زیر به چند روش دیگر برای شکستن این یکنواختی اشاره کرده ایم:
وقت ناهار به جای خوش منظره و زیبایی بروید
با دوستان یا همکاران بطور ناگهانی مسابقه فوتبال بگذارید.
همکاران خود را با چیزی که خودتان پخته اید غافلگیر کنید.
حتی اگر مناسبتی وجود ندارد، دوست یا همسرتان را به مکان خاصی ببرید.
سبک شخصی خود را عوض کنید. ظاهرتان را متحول کنید و منتظر واکنش های اطرافیان و دوستان و همکاران باشید.
نکات مهم
الگوهای شخصی داشته باشید.
برای مثال سیاستمدار، ورزشکار یا تاجر محبوب شما ممکن است سخنرانی الهامبخش و یا تجربه جالبی داشته باشد. در مورد آن مطالعه کنید و به خودتان در مورد زندگی و تجربیات و راه های رسیدن آن فرد به هدفش، درس بدهید.
مثبت باشید.
هر اتفاقی که بیفتد، باید انگیزه شما بالا باشد و مثبت بودن را کنار نگذارید. حتی زمانی که همه چیز منفی و بد به نظر می رسد، باید سرتان را بالا بگیرید و به جلو قدم بردارید ،خودتان را باور کنید و با خود در صلح و آشتی باشید،کودک درون خود را نوازش کنید .
کارها را سرگرم کننده کنید.
در باشگاه ورزشی، موسیقی محبوب خود را گوش کنید. در محل کار، برای خودتان شیرینی بیاورید و با همکاران خود شریک شوید ، دستاوردهای کوچک را جشن بگیرید،برای خود ارزش قایل شوید و خوشی خود را محدود به شرایط خاصی نکنید،این را بدانید که همین حالا که این مقاله را می خوانید در شرایط خاص و خوبی هستید .
دلایل کاهش انگیزه در افراد و روش های درمان
حتما شما خواننده گرامی گاهی با خود اندیشیده اید که من تمامی روش های افزایش انگیزه را مطالعه کرده ام اما باز انگار موانعی درونی بر سر راه من قرار دارد که دوباره مرا سست می کند و درجا می زنم به عبارتی هیچ حوصله ای برای افزایش انگیزه و ایجاد هدفی تازه برای من مهیا نیست،البته دوستانی هم هستند که معتقدند من هر کاری می بایست انجام میدادم را انجام داده ام و دیگر هدفی ندارم ،در این حالت هم بی انگیزگی مانند سحر و جادویی تمام انرژی فرد را زایل می کند و او را در گردابی از کسالت فرو می اندازد لذت از زندگی و شادمانی با داشتن هدف و سلامت فکر ایجاد می شود حتما بارها مشاده کرده اید که هدفمندها شادترند،زندگی با معنایی دارند و در واقع از انگیزه بالایی بر خوردارهستند که مانند موتوری آنها را پیش می راند تا بتوانند به خواسته های خود برسند در مورد اهداف باید این نکته را یادآور شد که هر دفی برای هر فردی دارای انگیزه و معنای خاص خودش است یعنی اینکه خوبی و بزرگی اهداف به فرد بستگی دارد ،ممکن هست بانویی بخواهد در خانه دارای سرآمد باشد خوب این یک هدف متعالی برای او می باشد و وی برای اینکه به هدفش برسد سعی می کند در خانه داری مهارت های لازم را کسب کند و این باعث می شود که از روحیه بالایی برخوردار بوده و سلامت روانی و جسمی خوبی داشته باشد، همینطور دانش آموزی که میخواهد نمرات بالایی بگیرد،مادری که میخواهد فرزندانی سلام و نیک داشته باشد مدیر شرکتی که برای رسیدن به موفقیت تلاش می کند.همانطور که می بینید داشتن انگیزه حتی برای مرتب کردن خانه تا اهداف سخت تر لازم می باشد در واقع تا امید وانگیزه لازم و کافی نداشته باشیم نمی شود شاد و راحت زندگی کرد در غیر اینصورت در پوچی و سیاهی می مانیم.خوب حال سوالی که به نظر من مهم است و در تجربه های کاری که دارم و در مطب مشاوره مطرح می شود این است که خیلی خوب ما همه این موارد را می دانیم اما باز حس و انگیزه کافی را ندارین حال باید په کنیم؟چگونه شاد باشیم و هدفمند؟
قبل از اینکه به این سوال ها پاسخ داده شود از لحاظ روانشناختی باید به دلایل ایجاد بی انگیزگی پرداخته شود وقتی دلایل بی انگیزگی مشخص شود حتما درمان راحت تر خواهد بود و با ریشه یابی مشکل بهتر می شود موضوع را شکافت و به پیروزی رسید.
دلایل عمده بی انگیزگی
تجربه شکست: از نظر روانشناسی هرگاه فرد در انجام کاری شکست بخورد و این شکست ها متناوب باشند یعنی پشت سرهم باشد یا در مواردی مرتبا تکرار شود باعث می شود که فرد در اصطلاح عام سرخورده شود و دیگر از تلاش دست بردارد و به نوعی سستی و رخوت او را در برگیرد که در نهایت دیگر ممکن است انگیزه های او خاموش شود و فرد را دچار بی انگیزگی نماید بطور نمونه فردی میخواهد گواهینامه رانندگی بگیرد و مرتب در اثر استرسی که دارد در آزمون مردود می شود امکان اینکه این فرد قید داشتن گواهینامه رانندگی را بزند و کار را نیمه تمام رها کند بسیار بالاست و ممکن است که تا مدتها از گرفتن گواهی نامه رانندگی خودداری کند چون مرتب دچار شکست های مکرر شده است ،البته این قانون صد در صد سنخیت ندارد ولی عمومیت دارد، یا فردی که در کنکور تلاش می کند اما در چند سال متوالی ممکن است به نتیجه دلخواه نرسد و دچار رخوت و بی انگیزگی شود .این نوع رفتار ناشی از شکست های متوالی می باشد که البته در افراد تاثیرات مختلفی دارد اما اکثریت ممکن است که هدف را نیمه کاره رها کرده و دچار ناامیدی شوند.
اهداف ایده ال: داشتن اهدافی که متناسب با تلاش و توانمندی ما نمی باشد و در سطح بسیار بالاتری از توانمندی فرد هستند باعث کاهش انگیزه می شود به عبارتی سنگ بزرگ نشانه نزدن است. بهتر است که در تعیین اهداف زندگی و برنامه ریزی برای آنها به میزان واقعی بودن هدف، شناخت توانمندی های خود و شرایط موجود توجه کافی شود.هرگاه اهداف بزرگتر و غیر قابل دسترس تر باشند فرد انگیزه اش کاهش می یابد.
کمبود اعتماد نفس: فردی که خود را باور کند و در مراحلی از زندگی توانمندی های خود را بیازماید و بداند که می تواند به اهداف خود برسد و در حد آن تلاش نماید انگیزه بیشتری برای رسیدن به اهداف بلند مدتش را دارد و برعکس اگر به حداقل ها راضی باشید و عملکرد قابل توجهی نداشته باشید بی انگیزگی شما را ازتلاش باز می دارد.
ثبت ديدگاه