روایت درمانی (narrative therapy)، یکی از مکاتب معاصر روانشناسی می‌ باشد که در زمینه‌ های مختلف بالینی، مشاوره، روان درمانی و حتی مددکاری اجتماعی نیز کاربرد دارد. این رویکرد از حدود دهه هفتاد و هشتاد میلادی توسط «مایکل وایت » و «دیوید اپستون» بنیان نهاده شد.

یکی از مهمترین مکاتب روانشناسی پست مدرن

رویکرد آن ها به سرعت و در دهه نود میلادی در آمریکا، به شهرت رسید و فراگیر شد. این شهرت، با چاپ و انتشار کتاب‌ ها و تحقیقات مختلف این دو فرد، در رابطه با روند درمان افرادی با مشکلات اختلال کم توجهی و بیش فعالی، بی اشتهایی عصبی و حتی اسکیزوفرنی، بیشتر شد. طی سال های اخیر، این رویکرد روان درمانی به گسترهٔ وسیع تری از مشکلات پرداخت و تحقیقات زیادی انجام گرفت و امروزه به عنوان یکی از مهمترین مکاتب روانشناسی پست مدرن، مطرح می‌ باشد…

عبارت «روایت درمانی» مفهوم ویژه‌ ای دارد و با روانشناسی روایتی (داستانی) که از داستان‌ ها و قصه‌ ها به عنوان ابزار درمانی استفاده می‌ کنند (قصه درمانی)، یکسان نیست. در واقع روایت درمانی، مربوط به تئوری و تحقیقات و اندیشه‌ های سبک کاری «مایکل وایت»، «دیوید اپستون» و افراد دیگری است که برای گسترش این رویکرد تلاش کرده‌ اند.

روش کار درمانگر روایتی

درمانگر روایتی در طول روند مشاوره، تمرکز بر نگرش روایت گویی فرد مراجعه کننده دارد. ارتباط میان روان درمانگر و فرد، در این نوع از روان درمانی (مشاوره) یک ارتباط هم سطح و یاری گرانه است و نه از نوع ارتباط یک متخصص با فرد مراجعه کننده. در این ارتباط تلاش مشاور بر این است تا روایت فرد از خویشتن و زندگی اش به اصطلاح، قوی تر و ضخیم تر شود. طی این روند، مشاور روایت درمانگر، سوالات ویژه‌ ای را می‌ پرسد تا حوادث و وقایع زندگی فرد، از مختصات تازه و روشنی روایت شوند؛ مختصاتی که تا کنون بخشی از طرح و نقشهٔ داستان مشکل آفرین نبوده است…

بیرونی سازی

با شعار «فرد مشکل نیست، بلکه مشکل، مشکل است» روایت درمانی، سعی در جداسازی ماهیت فرد از مشکلش دارد. روایت درمانی سعی دارد برخلاف بسیاری از رویکردهای دوره مدرنیست که ویژگی ها و مشخصات افراد را به طور قطع به یقین، بخشی از ماهیت وجودی آن ها می دانستند، مشکلات افراد را از خود آن ها جدا کند و به این تکنیک «بیرونی سازی» می گوید.

حتی نقاط قوت و توانایی های مثبت فرد نیز بیرونی سازی می شود، تا فرد بتواند روایت بهتر و شفاف تری از ماهیت زندگی و خویشتن خویش کسب کند…

دو فرایند روایت درمانی

در سطح عملی، روایت درمانی شامل فرایند «ساختار شکنی» و «معنا سازی» برای فرد مراجعه کننده است. این دو فرایند طی نحوه ی خاصی از پرس و جو و همکاری متقابل میان روان درمانگر و فرد مراجعه کننده، انجام می شوند. روایت درمانی می تواند در زمینه های خانواده درمانی، مشاوره ی روانشناسی، روانشناسی آموزشی، مدارس و بسیاری از زمینه های مربوطه دیگر، مورد استفاده قرار گیرد.

اگر چه روایت درمانگران مختلف، روش های گوناگونی دارند (به عنوان نمونه «دیوید اپستون» از نامه نگاری و مدارک نگاری دیگری با مراجعینش استفاده می کند)، با این وجود عناصر مختلفی در کار روایت درمانی موجود هستند که فرد می تواند دریابد که یک روان درمانگر، در حال استفاده از روش های روایت درمانی است…

مفاهیم پایه

نگرش کلی روایت درمانی، بر مفهوم شکل گیری هویت افراد، بر مبنای داستان هایی (روایت هایی) که از زندگی خویش نقل می کنند، استوار است. یک روایت درمانگر، مشتاق است تا به فرد یاری دهد تا بتواند مسیرها، روایت ها، اشکال مختلف بخش های زندگی، فرصت ها و احتمالات مختلف را به طور گسترده ای در زندگیش ترسیم کند.

روایت درمانگر به طور همزمان، فرد را به تحقیقی مشترک، درباره ی تاثیرات گسترده ی یک مشکل در زندگی خود و اطرافیانش ترغیب می کند. به جای تمرکز بر مشکل به عنوان بخشی از ماهیت وجودی فرد، با تمرکز بر تاثیرات احتمالی یک مشکل در زندگی وی، روایت درمانگر میان فرد و مشکلش فاصله ای ایجاد می کند.

طی فرایند «بیرونی سازی» مشکل، کار بررسی و تحلیل تاثیرات احتمالی مشکل برای فرد آسان تر می شود…

    – نزدیکی فرد با آرزوها و ارزش ها

نمونه ای دیگر از فرایند «بیرونی سازی» زمانی میسر می شود که فرد آمال و آرزوها، مقاصد، ارزش ها و تعهداتش را کنکاش می کند و با آن ها در ارتباطی نزدیک قرار می گیرد. وقتی ارزش ها و اهداف فرد، در بخش هایی از زندگیش نمود پیدا می کنند و مکان یابی می شوند، این ارزش ها و اهداف می توانند تجربه و در نتیجه روایت فرد از زندگیش را بازنویسی کنند و در نهایت در برابر مشکلات احتمالی زندگی اش مقاومت ایجاد کنند…

واژه ی «روایت» بازگوی چند داستانی بودن هویت ما و معانی مربوط به آن ها است. به طور خاص، «مکالمات باز نگرانه» درباره ی ارزش ها و «مکالمات یاداورانه» درباره ی افراد موثر در زندگی فرد، روش های موثری برای غلبه بر بازیابی زندگی از دام مشکلات هستند. در پایان روایت درمانی به فرد یاری می دهد تا مسیری متفاوت از مسیر مشکل را برای خویش روشن کنند؛ مسیری که شامل آمال و ارزش ها و تعهدات خود فرد است.

رویکرد های روایت درمانی

به طور خلاصه، رویکردهای روایتی بر این نگرش استوارند که هویت فرد، عمدتاً بر اساس روایت ها و داستان های فرد از زندگی اش شکل گرفته است؛ چه از روایت های کاملاً شخصی اش و یا روایت های عموماً فرهنگی. نتیجه گیری های هویتی که برای فرد یا گروهی مشکل آفرین هستند، حاکی از تسلط و غلبه ی روایت آمیخته به مشکل هستند.

غلبه ی روایت های آمیخته به مشکل در داستان فرد، به قیمت به حاشیه رانده شدن گفتمان ها و روایت های مطلوب تمام می شود. این دانش و هویت به حاشیه رانده شده، توسط گفتمان های برجسته تری، رد صلاحیت می شوند و در نتیجه روایت های آمیخته به مشکل، غالب داستان فرد را در بر می گیرند.

همچنین عبارت های دو قطبی همانند «سالم و ناسالم»، «طبیعی و غیر طبیعی»، «کارآمد و ناکارآمد» پیچیدگی داستان تجارب فرد را نادیده می گیرند و از معانی مورد نظری که فرد در محیط و شرایط زندگیش به آن تجارب می بخشد، چشم پوشی می کنند.

عناصر متداول

عناصر متداول و رایج در رویکرد روایت درمانی عبارتند از:

    – اسناد و مدارک:

روایت های فرد از زندگیش، هویت وی را می سازد؛ به طوری که جریان غالب روایت مشکل ساز در زندگی فرد، بر اساس تاثیرات آن نوع از روایت پردازی در زندگیش پدید آمده است.
اهمیت به خلق و پردازش و کاربرد «اسناد و مدارک»، به نحوی که فرد و مشاور به طور دو نفره، مدرکی را به یک روند ایجاد روایتی تازه اختصاص دهند. (مثال: مدرک فارغ شدن از شر افسردگی) گاهی درمانگر برای اهداف خاص درمانی، برای مراجع نامه می نویسد.

این نامه ها می توانند در حین درمان یا بعد از اتمام دوره خوانده شوند و محتویات متفاوتی دارند که بسته به شرایط درمان، با خلاقیت درمانگر تعیین می شوند. گاهی این نامه ها پست می شوند و گاهی در جلسات بعدی در اختیار فرد قرار می گیرند.

    – تاکید بر «بیرونی سازی»:

مثل نام گذاری برای یک مشکل، به شکلی که فرد می تواند تاثیرات مشکل را از زاویه ای دیگر در زندگی خویش ببینید؛ دریابد که مشکل در زندگیش به چه شکل عمل می کند؛ با نخستین تاریخچه ی پدید آمدن مشکل بیشتر آشنا شود، ارزیابی اش کند تا بتواند در برابر آن به موقعیت تعریف شده ای دست یابد، و در پایان نوع رابطه ی دلخواه خود را با مشکل انتخاب کند.

تمرکز بر «عواقب یگانه» یا موقعیت های استثنایی در برابر مشکل، موقعیت هایی که با در نظر گرفتن روایت شامل مشکل، قابل پیش بینی نیستند.

نوعی آگاهی قوی و ریشه دار، نسبت به اثر قدرت در نوع رابطه ی روان درمانی، با نگرشی که پرس و جوی مداوم از فرد مراجعه کننده نسبت به سبک روند درمان را تشویق می کند. این پرس و جوی مداوم، با این هدف انجام می شود که تاثیرات منفی پیش فرض ها و باورهای نادرست روان درمانگر در مورد فرد تا حد امکان کاهش یابند.

حساسیت، پیگیری و مورد خطاب قرار دادن روایت هایی از فرد، که در باب شکست های فردی اش می باشند.

روش

در روایت درمانی باورها، ارزش ها، توانایی ها، استعدادها، نقاط قوت و دانش خود فرد، در پایان فرد را از دچار روایت مشکل آفرین بودن رها می کند و وی می تواند روایتی تازه داشته باشد. در عمل، یک روایت درمانگر به فرد یاری می رساند تا نوع و طبیعت رابطه اش با مشکل را بررسی کند، بیازماید و در نهایت تغییر دهد. در این فرایند روایت درمانگر نقش یک “گزارشگر محقق” را ایفا می کند؛ محققی که نه در مرکز ماجرا، بلکه به صورت همکارانه با خود فرد، بر روند درمان تاثیر دارد.

روایت درمانگر از آغاز این روند تا نقاط پایانی اش، به نوعی مجموعه سوالاتی را مطرح می کند که فرد قادر می شود مشکل را «بیرونی سازی» کند و سپس مشترکانه و به طور اجمالی آن را مورد تحقیق قرار دهند. همزمان با تحقیق روایت مشکل، کار روی «عواقب یگانه» نیز انجام می شود و آن ها نیز بررسی می شوند. این عواقب یگانه، استثناهایی هستند که در روایت مشکل حضور بسیار کم رنگی دارند.

استثناهایی که می توانند به پرداخت و ویرایش امیدها، آرزوها و تقویت کردن روایت فرد در راستای ضخیم کردن داستانش بینجامند. روایت های پر رنگ شده با این استثناها، می توانند در مراحل بعدی روایت فرد از زندگیش، بیشتر به کار آیند و در نتیجه امکان غلبه ی روایت مشکل بر روایت های دیگر فرد از زندگی و خویشتنش را کاهش دهند…

شاهدان بیرونی

در این نوع به خصوص از مکالمات روایت درمانی، شاهدان بیرونی برای گوش دادن به بخشی از مکالمات به روند بین روان درمانگر و فرد دعوت می شوند. این افراد می توانند از دوستان و یا اعضای خانواده ی فرد باشند و یا مراجعین قبلی روان درمانگر باشند که مشکلی از جنس مشابه داشته اند. اصولاً در نخستین جلسه حضور شاهدان بیرونی، آن ها فقط شنونده هستند و هیچ صحبتی نمی‌کنند.

زمانی که نوبت به شاهدان عینی می رسد، فرد مراجعه کننده در جای دیگری می نشیند تا به مکالمه ی روایت درمانگر و شاهد بیرونی گوش فرا دهد. شاهدان بیرونی از پیش توجیه می شوند که قرار نیست درباره مشکل فرد، نظر بدهند و یا تحلیلی ارائه کنند و یا انتقادی کنند. در واقع شاهدان بیرونی طی این مکالمه فقط و فقط مطرح می کنند که در زمان مشاهده ی مکالمه ی میان فرد و روایت درمانگر چه نکاتی از آنچه شنیدند برایشان جالب بود، چه تصویری در ذهنشان نقش بست و یا چه گفتاری از آنچه شنیدند برایشان اهمیت بسزایی داشت.

    – پایان کار

در پایان از شاهد بیرونی پرسیده می شود که طی فرایند گوش دادن و مشاهده ی مکالمه میان فرد و روایت درمانگر، چه تحول و تغییری در نحوه ی نگرش آن ها به زندگی خودشان پیش آمده است. پس از این فرایند، روان درمانگر دوباره به سراغ خود فرد می آید و روند سوالاتی مشابه که از شاهد بیرونی پرسیده بود را حالا از خود وی درباره ی مکالمه اش با شاهد بیرونی می پرسد.

در پایان ممکن است این تکنیک و این روند برای شاهد بیرونی، حاوی نکاتی مثبت و سازنده باشد؛ اما بیش از همه برای فرد مراجعه کننده نتایج حیرت انگیزی دارد. فرد درباره ی روایت مشکل نگرشی در برابر نگرشی تازه قرار می گیرد. تصاویر و مفاهیم جدیدی به مختصات روایتش افزوده می شود و در نتیجه قادر به توسعه ی چگونگی گسترش روایتش می شود. راه های جدیدی را پیش رو می بیند و خود را تواناتر در برابر این مسیرها در می یابد…

 

منبع:

 

White, M. & Epston, D. (1990). Narrative means to therapeutic ends. New York: WW Norton
Maggie Carey & Shona Russell, 2002. Externalising – commonly-asked questionsHugh Fox, 2003. Using Therapeutic Documents: A ReviewWhite, M. (2005). Narrative practice and exotic lives: Resurrecting diversity in everyday life. Adelaide: Dulwich Centre Publications. pp 15

تهیه شده در مجله سلامت روان اکسیر

مرکز روانشناسی اکسیر شهرک غرب