در این مقاله از اکسیر قصد داریم به شما بگوییم چگونه عقاید خود را تغییر دهید و راهکارهایی را به شما عزیزان، آموزش دهیم…

  • باید به نقطه عطف برسید. لازم است با تمام وجود حس کنید چیزی باید تغییر کند. شما باید تغییر کنید، می توانید تغییر کنید و باید الان این کار را انجام دهید. به محض اینکه به این نقطه برسید، مغز به راحتی تغییر را خواهد پذیرفت.
  • باید حلقه ارتباطی موجود در ذهنتان را وارونه کنید. آنچه به ناراحتی ربط داده اید، باید با خوشی ارتباط یابد یا برعکس.
  • باید خود را شرطی کنید تا برای همیشه این حلقه ی ارتباطی جدید، پابرجا بماند. باید یک عادت تازه در خود به وجود آورید. یک عادت نیرو بخش و یک احساس نو.

چگونه عقاید خود را تغییر دهیم؟

اکنون برای ایجاد تغییر در باورهایمان نیز باید از همین روش بهره گیریم. چگونه؟!

مغز شما هر کاری می کند تا از ناراحتی اجتناب کند. پس باید اقداماتی که برای تغییر عقایدمان در پیش خواهیم گرفت برهمین اساس باشد:

  • عقایدی را که می خواهید واقعا تغییرشان دهید، مشخص نمایید. هم اکنون از چه باورهایی رنج می برید؟ کدام ارزش ها هستند که زندگی، روابط زناشویی، عشق، پول و خود شما را محدود کرده اند؟ باورهای عمده ای که شما را از دست یافتن به موفقیتی که در آرزوی آن هستید باز می دارند، کدام اند؟
  • به محض اینکه این باورها را شناختید، می توانید از شرشان خلاص شوید. تنها کافی است از باورهای محدود کننده فعلیتان آن قدر احساس ناراحتی کنید که بخواهید همین امروز تغییرشان دهید؛ آن قدر که مغزتان به این نتیجه برسد که با داشتن چنین باوری، باید ناراحتی فوق العاده ای را متحمل شوید.

  – قدم های موجود:

  1. بنابراین در قدم اول، باورهای محدود کننده را مشخص کنید.
  2. در قدم دوم، اجازه دهید این عقاید در مغزتان با ناراحتی زیادی ارتباط یابد؛ به طوری که باور کنید باید هر چه زودتر آن ها را تغییر دهید.
  3. و در قدم سوم، باید یک سری باورهای نیروبخش و جدید در ذهن خود بسازید تا جایگزین باورهای قبلی گردند.

مراحل کار

پس اگر عقیده ای کهنه، باوری که سال هاست با شماست، دارید؛ مثلا معتقدید برای انجام موفقیت آمیز کارها، بیش از حد جوان و ناپخته اید:

  – تشخیص دادن:

ابتدا باید تشخیص دهید که آیا این باور بر زندگی شما اثر محرک دارد یا محدود کننده؟ خوب فکر کنید، آیا چنین عقیده ای موجب نمی شود همواره از شروع کارهای بزرگ و مهم پرهیز کنید؟ آیا مانع آشنایی و دوستی شما با خانمی که بسیار مجذوب اش شده اید، اما چند سالی بزرگتر از شماست، نیست؟ اگر پاسختان مثبت است، پس این باور، مثل بندی است که شما را به عقب می کشد.

  – فکر کردن راجب ضررها:

این را تشخیص دادید. اکنون باید عقیده تان را تغییر دهید اما چگونه؟ راجع به تمام ضررهایی که بابت این باور متحمل شده اید، فکر کنید. نه تنها فکر کنید، بلکه نتایج آن را با تمام وجود احساس کنید. کلید دست یافتن به نقطه ی عطف شناخت دقیق، نتیجه ای است که با ادامه ی روشن کنونی عایدتان شده است.

برای رسیدن به چنین حسی بهتر است از خودتان سوالاتی بکنید که شما را وادارد درباره ناراحتی هایی که بابت عقایدتان متحمل شده اید، اما آن ها را ناآگاهانه از ذهن خود حذف کرده اید، فکر کنید. به محض اینکه توجه تان را بر این ناراحتی ها متمرکز کردید، آن ها را حس خواید کرد.

  – جایگزین کردن باوری جدید:

پس از اینکه توانستید عقیده ی قبلیتان را تغییر دهید، باور جدیدی را جایگزین آن کنید. باور جدیدتان می تواند این باشد: “جوانی مترادف با شادی است. جوانی یعنی انرژی و نشاط و چون من شاداب و جوان هستم قدرت بیشتری دارم.” لازم نیست با خود قرار بگذارید که از این پس چه خواهید کرد؛ همین که باورهای جدیدی را در ذهنتان بکارید، رفتارهایتان تغییر می کند.

هر عقیده چیزی جز یک فرضیه نیست

هیچ کدام از این باورها مطلق نیستند

هر عقیده چیزی جز یک فرضیه نیست و نمی توان آن را یک حکم مطلق دانست. مثلاً برخی بر این عقیده اند که جوانی یعنی بی تجربگی و ضعف، پس در این مقطع نمی توان کارهای بزرگ را برعهده گرفت. عده ای نیز باور دارند کهنسالی ضعف است و نباید در چنین سنی دست به کارهای دشوار زد؛ اما کدام یک واقعاً حقیقت دارد؟

هیچ کدام از این باورها مطلق نیستند. مارتا هوکس نود و دو ساله است، اما او توانست در این سن برقله ی فوجی بایستد؛ در حالی که تا شصت و هفت سالگی یک بار هم کوهنوردی نکرده بود و کلنل ساندرز در شصت و پنج سالگی، با به دست آوردن یک ایده ی جدید میلیونر شد.

پس می بینید هر عقیده ای تنها یک ایده شخصی است، که لزوماً نباید درست باشد. بنابراین می توان فرضیه هایی در ذهن ساخت که به جای محدود کردن، به شما قدرت و نیرو بخشد.

ربط دادن به خوشی

پس از خلق عقاید جدید، باید آن ها را در ذهنتان به خوشی ربط دهید. چطور این کار را انجام دهیم؟

خیلی راحت، با فکر کردن در مورد نتایجی که با پی گرفتن این باور به دست خواهید آورد. با پذیرفتن این عقیده که جوانی مساوی با قدرت، نشاط و انرژی است به چه چیزی در زندگی دست خواهم یافت؟

“خدایا! این عقیده بر روابطم با دیگران، تاثیر فوق العاده ای خواهد داشت. مرا خوش برخوردتر می کند، قوی تر و با نشاط تر خواهم بود و به همین دلیل مردم مرا بیشتر دوست خواهند داشت. ترس مرا از کارهای جدید از بین می برد، موجب می شود در شغلم جسارت ابراز عقیده داشته باشم با رؤسایم ارتباط برقرار کنم، در جلسات مهم اداری به راحتی حرف بزنم و توجه دیگران را به خود جلب کنم.”

این جملات الگوی رفتار آینده تان را شکل می دهند. مغز عاشق خوشی است؛ پس این الگوی جدید را به راحتی خواهد پذیرفت.

در آخرین مرحله، باید مغز را با این الگوی جدید شرطی کرد. آن قدر باید در مورد عقاید جدیدتان فکر کنید و نتایج شیرین حاصل از آن را حس کنید تا خود را شرطی نمایید؛ تا جایی که هر گاه کلمه ی جوانی را می شنوید، بی هیچ زحمتی احساس خوشی، قدرت، توانایی و هیجان وجودتان را دربرگیرد. این کار فقط با تمرین و تکرار میسر خواهد بود.

هر روز به مدت پنج یا شش دقیقه، در مورد نتایجی که از عقیده ی جدیدتان بدست خواهید آورد، فکر کنید. پس از مدتی، مغز این عقیده را به عنوان یک باور اصلی می پذیرد. اکنون این عقیده ی جدید در کامپیوتر ذهنتان ثبت شده است.

مرکز روانشناسی اکسیر شهرک غرب