شاید در بین اطرافیان خود افرادی را دیده باشید که صبح وقتی از خواب بیدار می شوند، هیچ تمایلی ندارند سر کار بروند. در ساعات کاری هم دائم به ساعت نگاه می کنند و منتظر هستند هر چه زودتر ساعت کارشان تمام شود و محل کار خود را ترک کنند. در واقع ساعت کار برای آن ها نه تنها شیرین و لذت بخش نیست، بلکه کسالت آور و خسته کننده است؛ اما چرا برخی از افراد از کار و محیط کار خود لذت نمی برند و دچار روزمرگی در کار می شوند؟
روزمرگی آرام آرام می آید
وقتی فردی کاری را انجام می دهد که برایش کم اهمیت است و انگیزه ای برای انجام دادن آن ندارد و در ضمن از آن کار، هدفی را هم دنبال نمی کند و تاثیری در رسیدن او به اهداف و خواسته هایش در زندگی ندارد، ممکن است به مرور زمان دچار روزمرگی شود و این روزمرگی، کم کم روی عملکرد و کارش تاثیر منفی می گذارد.
دلایل بی انگیزگی در کار
احساس روزمرگی در کار می تواند از عوامل مختلفی سرچشمه بگیرد؛ عوامل شخصیتی، اهداف و انگیزه های فرد در زندگی، توانایی ها و ناتوانایی ها فرد یا شرایط حاکم بر محیط کار و … . در اینجا به برخی از مهم ترین عوامل تاثیر گذار در ایجاد احساس کسالت و روزمرگی در کار اشاره می کنیم…
۱- عوامل شخصیتی:
شاید تاثیر گذارترین عوامل شخصیتی بر پدیده روزمرگی، میزان موفقیت طلبی و نیز گشودگی افراد به تجارب جدید باشد. به طور مثال یک گروه افرادی که به آنچه دارند، قانع هستند و هیچ انگیزه ای برای تغییر و پیشرفت کردن ندارند؛ آن سوی طیف، افرادی هستند که دوست دارند هرچند وقت یک بار، شغلشان را عوض کنند و تجربه های جدیدی کسب کنند؛ این افراد از جاه طلبی بالایی برخورد دارند و ریسک پذیری در آن ها زیاد است و دوست دارند زود رشد کرده و موفقیت های بیشتری کسب کنند.
در بعد پذیرا بودن به تجارب جدید، کسانی هستند که از تجربه کردن کارهای جدید، پرداختن به ایده های جدید و ملاقات افراد با شخصیت های جدید لذت می برند. این افراد، تنوع طلبی بالایی در زمینه های مختلف زندگی، از جمله شغلشان دارند.
حالا تصور کنید فردی از گروه پیشرفت جو و علاقمند به کسب تجربه های جدید است قرار باشد برای چندین سال یک کار را انجام دهد؛ این فرد به مرور دچار روزمرگی شده و انگیزه کار کردن را از دست می دهد. چرا که شخصیت ذاتی چنین فردی ایجاب می کند، فعالیت ها و موقعیت های متفاوتی را تجربه کند.
۲- کم اهمیت بودن کار برای شخص:
افرادی که به هر دلیلی احساس می کنند کارشان کم اثر و کم اهمیت است، بعد از یک مدتی دچار روزمرگی در کار خود می شوند.
۳- بی هدف بودن در کار:
افرادی که در حین کار کردن، به طور مرتب از خودشان می پرسند خوب حالا که چی؟ این کار را انجام بدهم، خوب بعدش چه می شود؟ این سوالات به نوعی هدف و معنا نداشتن در کار را نشان می دهد و یا به این معنا است که اهداف شخصی با اهداف حرفه ای منطبق نیست.
۴- وقتی شغل فرد با شخصیت وخصوصیاتش تناسبی نداشته باشد:
فردی را تصور کنید که شخصیت خلاقی دارد، کار کردن در مکانی مانند یک موسسه تبلیغاتی یا تحقیق و توسعه، ممکن است برای این فرد مناسب باشد؛ اما احتمالا کار در یک کارگاه تولیدی که دارای چهارچوب و دستورالعمل های از پیش تعیین شده ای است، او را به مرور دچار روزمرگی خواهد کرد.
۵- محیط کار نامناسب:
فردی که صبح با شور و انگیزه زیاد سر کار می رود، ولی مدام با چهره عصبانی مدیر و همکار بی حوصله و کسل کننده خود روبرو می شود، ناخودآگاه تحت تاثیر قرار می گیرد و او هم به تدریج دنیا را از روزنه دید همکارانش تعبیر و تفسیر خواهد نمود و دیگر هیچ اشتیاقی برای انجام دادن کارهایش نخواهد داشت.
۶- بی عدالتی و نا برابری:
انسان ها به طور ذاتی عدالت جو هستند و از بی عدالتی و نابرابری ناراحت می شوند؛ به طور مثال شرکتی را تصور کنید که تعدادی کارمند دارد که همه آن ها مسئولیت و ساعت کاری یکسانی دارند، اما یکی از کارمندها بنا به دلایلی حقوق بیشتری دریافت می کند یا از مزایایی بیشتری برخوردار است. همین امر، موجب نارضایتی سایر کارمندان خواهد شد و این عدم رضایت در میزان انگیزه و درنهایت نحوه عملکرد آنان دیده خواهد شد.
۷- اختلال و بیماری فرد:
زمانی که فرد دچار مشکلات و ناراحتی هایی مانند: اضطراب، افسردگی و بی خوابی است، سیستم روانی فرد دچار مشکل می شود و دیگر نمی تواند روی کار خود تمرکز کند؛ در نتیجه این فرد در کار خود دچار مشکلاتی می شود که این مشکلات می تواند باعث بی انگیزگی در کار شود و به مرور، فرد در کار خود احساس روزمرگی می کند.
وقتی جایی برای روزمرگی نمی ماند
شغلی که انتخاب می کنید، باید براساس علایق و منطبق با شخصیت شما باشد و کار خود را با عشق و علاقه انجام دهید؛ چون اگر واقعا کسی شغل خود را دوست نداشته باشد، هر چقدر هم در آن زمینه تحصیل کرده و مهارت کسب کند، نمی تواند بازدهی فردی را داشته باشد که با عشق و علاقه کارش را انجام می دهد.
به همین دلیل توصیه می شود افراد در سن ۱۸ تا ۱۹ سالگی که باید رشته تحصیلی و کاری خود را انتخاب کنند، ابتدا با یک مشاور مشورت کنند تا بتوانند بر اساس علایق و ویژگی های شخصیتی خود رشته متناسب با ویژگی ها و علایق خود را برگزینند.
بهتر است جوانان در هنگام تحصیل و درس خواندن، کار هم بکنند؛ چون به این ترتیب زودتر وارد بازار کار و اجتماع شده و با رشته تحصیلی خود هم بیشتر آشنا می شوند. در نتیجه سوالات بیشتری در ذهنشان ایجاد می شود و تلاش می کنند جواب سوال هایشان را پیدا کنند. این افراد بعد از فارغ التحصیلی، به صورت تجربی نیز با رشته خود بیشتر از سایرین آشنا هستند؛ بنابراین در شغلشان موفق تر خواهند بود.
آیا احساس روزمرگی می کنید؟
- اگر در کار خود دچار روزمرگی شده اید، حتما با مدیر خود درباره این مسئله صحبت کنید و از او بخواهید که به شما کمک کند. شاید او حوزه کاری شما را تغییر دهد یا مسئولیت های بیشتری به شما بدهد و بدین ترتیب انگیزه کاریتان افزایش پیدا کند.
- به خودتان کمی استراحت بدهید و چند روزی از محیط کار فاصله بگیرید و در آن چند روز، تجدید قوا کنید. این فاصله از کار باعث می شود تا هم از لحاظ جسمی و ذهنی آرامش پیدا کنید و هم ارزش کارتان را بیشتر بدانید و بعد از چند روز مرخصی، با روحیه شادتری سر کار خود حاضر شوید.
- با خودتان رو راست باشید؛ اگر واقعا از شغلتان هیچ لذتی نمی برید، پس تلاش کنید آن را تغییر دهید. فراموش نکنید که از قدیم گفته اند هر وقت ماهی را از آب بگیرید تازه است. یعنی اگر در سن های بالاتر هم احساس می کنید به شغل خود هیچ علاقه ای ندارید و شغل دیگری را بیشتر دوست دارید، در حد امکان در صدد تغییر شغل بر آیید و به ندای قلبتان گوش دهید.
ثبت ديدگاه