علاقه مندی به پدیده «هوش» انسان به هزاران سال پیش باز می گردد؛ امّا همین ۱۰۰ سال پیش بود که از آلفرد بینه، روان شناس فرانسوی، خواسته شد تا دانش آموزانی که در امر آموزش به کمک نیاز دارند را مشخص کند و بدین ترتیب نخستین آزمون هوشبهر (ضریب هوشی) به وجود آمد.
آلفرد بینه و نخستین آزمون هوشبهر
در اوایل دهه ۱۹۰۰ میلادی، دولت فرانسه از آلفرد بینه، روان شناس، درخواست کرد تا تعیین کند کدام دانش آموزان احتمال بیشتری دارد که در امر تحصیل خود، به مشکل بر بخورند. دولت، قانونی را گذرانده بود که به موجب آن، تمام کودکان باید به مدرسه می رفتند و بنابراین، یافتن راهی برای تعیین این که کدام یک از آن ها به کمک ویژه نیاز دارند، اهمیت داشت.
بینه و همکارش تئودور سایمون، برای انجام این کار تعدادی سوال تهیه کردند که تمرکز آن ها بر روی مسایلی بود که مستقیماً در مدرسه آموزش داده نمی شد؛ مانند توجه، حافظه و مهارت های حل مساله. بینه با استفاده از این پرسش ها، تشخیص داد که کدام دانش آموزان شانس بهتری برای موفقیت در امر تحصیل دارند.
– نتیجه سوالات:
او دریافت که برخی از بچه ها قادرند به پرسش هایی پاسخ دهند که در سطح دانش آموزان سال بالاتر است و برعکس، برخی از بچه ها تنها می توانند به پرسش هایی پاسخ دهند که دانش آموزان سال پایین تر هم معمولاً جواب می دهند.
بینه براساس این مشاهدات، مفهوم «سن عقلی» یا معیاری برای هوش بر پایه میانگین توانایی های بچه های یک گروه سنی خاصی را مطرح کرد.
این نخستین آزمون هوش، که امروزه به نام مقیاس بینه ــ سایمون خوانده می شود، پایه ای شد برای آزمون های هوش که هنوز هم هر روزه، مورد استفاده قرار می گیرند. البته بینه خود اعتقاد نداشت که ابزارهای روان سنجی اش می تواند برای اندازه گیری درجه هوش مادرزاد و ثابت یک فرد، مورد استفاده قرار گیرد (کامین، ۱۹۹۵).
– گستره وسیع هوش:
بینه محدودیت های آزمون را مورد تاکید قرار داد و عقیده داشت که هوش، مفهومی بسیار وسیع تر از آن است که بتوان با یک عدد، آن را به صورت کمّی در آورد. در عوض، او اصرار داشت که هوش تحت تاثیر چند عامل قرار دارد و در طول زمان تغییر می یابد و تنها در بین کودکانی با سابقه رشد یکسان، قابل مقایسه است (سیگلر، ۱۹۹۲).
آزمون هوش استنفورد ــ بینه
پس از آماده شدن مقیاس بینه ــ سایمون، این آزمون در فاصله کوتاهی به آمریکا آورده شد و علاقه مندی قابل ملاحظه ای را برانگیخت. لوئیس ترمن، روان شناس دانشگاه استنفورد، آزمون اولیه بینه را گرفت و آن را با استفاده از نمونه ای از مشارکت کنندگان آمریکایی استاندارد کرد. این آزمون اصلاحی که برای نخستین بار در سال ۱۹۱۶ عرضه شد، به نام مقیاس هوشی استنفورد ــ بینه خوانده شد و به زودی به صورت آزمون هوش استاندارد در آمریکا درآمد.
– روش آزمون:
آزمون هوش استنفورد ــ بینه از یک عدد منفرد، به نام هوشبهر (یا ضریب هوشی)، برای نشان دادن امتیاز فرد در آزمون استفاده می کند. این امتیاز از تقسیم سن عقلی فردی که در آزمون شرکت کرده، بر سن واقعی او، ضرب در عدد ۱۰۰ به دست می آید. برای مثال، کودکی با سن عقلی ۱۲ و سن واقعی ۱۰، دارای هوشبهر ۱۲۰ خواهد بود.
آزمون استنفورد ــ بینه با وجودی که تاکنون چندبار دچار تجدید نظر شده است، امّا هنوز به عنوان یک ابزار ارزیابی متداول باقی مانده است.
آزمون های هوش در خلال جنگ جهانی اول
در آغاز جنگ جهانی اول، مقامات ارتش امریکا با وظیفه خطیر ارزیابی تعداد بسیار زیادی سربازان جدید ارتش مواجه بودند. در سال ۱۹۱۷، رابرت یرکس، روان شناس و رئیس انجمن روان شناسی آمریکا، دو آزمون جدید به نام آزمون های آلفا و بتای ارتش ساخت. آزمون آلفا، آزمونی کتبی بود و آزمون بتا، آزمونی شفاهی و برای کسانی طراحی شده بود که قادر به خواندن نبودند.
این آزمون ها بر روی بیش از دو میلیون سرباز انجام شد تا به تشخیص این که کدام فرد برای نقش های رهبری و سمت های خاص مناسب است، به ارتش کمک کند (مک گوایر، ۱۹۹۴).
– بعد از جنگ جهانی اول:
در پایان جنگ جهانی اول، این آزمون ها در خارج از محیط ارتش، مورد استفاده گسترده ای برای افراد از هر سن، ملیت و سابقه باقی ماند. برای نمونه، آزمون های هوشبهر (ضریب هوشی) برای ارزیابی مهاجران جدیدی که وارد آمریکا می شدند، مورد استفاده قرار میگرفت.
از نتایج این آزمون ها به نحو نامناسبی برای رد کردن متقاضیان و تعمیم دادن های نادقیق به کلّ جمعیت استفاده می شد و کار به آنجا رسید که برخی «متخصصان» هوش، کنگره آمریکا را تشویق کردند تا قانونی را برای محدودیت های مهاجرت به تصویب برساند (کامین، ۱۹۹۵).
مقیاس هوشی وکسلر
توسعه بعدی در تاریخ آزمون های هوش ، ایجاد معیار جدیدی توسط روان شناس آمریکایی دیوید وکسلر بود. وکسلر نیز همانند بینه اعتقاد داشت که هوش، در برگیرنده تعدادی توانایی ذهنی مختلف است. او هوش را چنین توصیف میکرد: «ظرفیت کلّی یک شخص برای مصمّمانه عمل کردن، منطقی فکر کردن و برخورد موثر با محیط» (۱۹۳۹).
وکسلر که با محدودیت های آزمون استنفورد ــ بینه موافق نبود، آزمون هوش تازه ای را به نام «مقیاس هوشی وکسلر برای بزرگسالان» (WAIS) در سال ۱۹۵۵ عرضه کرد.
– نگاهی ویژه به کودکان:
وکسلر همچنین دو نوع متفاوت از آزمون خود را ویژه کودکان توسعه داد:
- مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان (WISC)
- مقایس هوشی وکسلر برای کودکان پیش دبستانی و دبستانی (WPPSI)
نسخه آزمون وکسلر برای بزرگسالان تاکنون چند بار مورد تجدید نظر قرار گرفته و هم اکنون به نام WAIS – III خوانده میشود.
WAIS – III دارای ۱۴ آزمون فرعی در دو مقیاس است و سه نمره را به دست می دهد:
- یک نمره هوشبهر مرکّب
- یک نمره هوشبهر کلامی
- یک نمره هوشبهر عملکردی
نمرات آزمون های فرعی در WAIS – III می تواند در تعیین ناتوانایی های یادگیری، کمک کند. مثلاً مواردی که نمره پایین در برخی زمینه ها به همراه نمره بالا در زمینه های دیگر، نشانگر این باشد که فرد مشکل خاصی در یادگیری دارد (کافمن، ۱۹۹۰).
آزمون WAIS به جای امتیاز دهی براساس سن واقعی و سن عقلی، مانند آنچه در آزمون اصلی استنفورد ــ بینه بود، امتیاز را بر حسب مقایسه امتیاز فرد با امتیاز دیگران در همان گروه سنی، به دست می آورد. نمره میانگین ۱۰۰ است و دو سوم نمرات، در محدوده نرمال بین ۸۵ تا ۱۱۵ قرار میگیرند.
این روش امتیازدهی به صورت شیوه استاندارد، در آزمون های هوش درآمده و در نسخه های جدید آزمون استنفورد ــ بینه نیز مورد استفاده قرار گرفته است…
ثبت ديدگاه