شروع کار جدید ، جرات و شجاعت می خواهد! هر کار جدیدی، خطرات و مشکلات بسیار زیادی با خود دارد که باعث می شود خیلی ها از شروع آن بترسند.
داشتن جرات برای شروع کردن، می تواند چالش انگیز باشد…
کاهش خطرات شروع کار
خیلی وقت ها یکی از بزرگترین مشکلات در شروع یک کار و حرفه جدید، مشکل شروع کردن است. گذشتن از حقوق ماهیانه کار قبلی و در نظر گرفتن اینکه شروع کار خودتان مسئولیت ها و تعهدات خاص خود را دارد، شروع را دشوار می کند. دوست دارید بدانید چطور می توان خطرات شروع کار جدید را کم کرد و مزایا و پاداش آن را در سال اول به حداکثر رساند؟
دلیل اینکه یک سال اول اهمیت بسیاری دارد، این است که سازمان تجارت های خُرد اعلام کرده که ۲۴ درصد از بیزنس های تازه راه اندازی شده، در سال اول شکست می خورند و ۵۰ درصد از آن ها در ۵ سال اول تعطیل می شوند.
دوست دارید بدانید چطور جزء ۲۴٪ از کسانی که طی یکسال اول شروع، با شکست رو به رو می شوند نباشید؟
کارهای زیادی هست که برای اطمینان از موفقیت می توانید انجام دهید…
۱. تصمیم به شروع بگیرید:
این اولین قدم در شروع کار جدید خودتان است؛ داشتن این طرز فکر که می خواهید کار خودتان را شروع کنید. این می تواند یکی از سخت ترین مراحل کار باشد. اینکه تصمیم به شروع بگیرید، به این معنی است که فکرتان این است که می خواهید شروع کنید. یعنی به این ادراک رسیده اید که می خواهید کاری برای خودتان داشته باشید و به همین دلیل تصمیم می گیرید وارد عمل شوید.
۲. وارد عمل شوید:
این مهم ترین قدم در موفقیت هر کار و حرفه است. وارد عمل شدن می تواند کلیه جوانب کارتان را در بر گرفته و در طول حیات حرفه تان باید به کار بسته شود. وارد عمل شدن، مهم ترین تفاوت بین موفقیت و شکست است. خیلی افراد خود را درگیر جزئیات می کنند، آنقدر که باعث می شود قبل از اینکه حتی شروع کرده باشند، خسته و ناامید شوند.
۳. برای موفقیت برنامهریزی کنید:
شکست در برنامه ریزی در واقع، برنامه ریزی برای شکست است. این جمله به خوبی اهمیت برنامه ریزی برای کار را نشان می دهد. اگر در سرتان است که کارتان را رها کنید، دقت کنید که قبل از آن برنامه های کار جدیدتان ریخته شده باشد. برنامه ریزی کردن برای یک کسب و کار جدید، می تواند کاری زمان بر و دشوار باشد. داشتن یک درآمد مشخص وقتی مشغول این مرحله از کارتان هستید، تاثیر بسیار زیادی در موفقیت یا شکست شما دارد؛ بنابراین قبل از اینکه کارتان را رها کنید، برنامه هایتان را بریزید.
۴. اهداف:
کسانی که هدف دارند، به طور طبیعی موفق تر از آن هایی هستند که هیچ هدفی ندارند. آرزوها زمانی به واقعیت تبدیل میشوند که آن ها را به صورت اهداف عملی روی کاغذ بیاورید. اهدافی واقع بینانه تعیین کنید و بعد اتفاقات و فرایندهای عملی برای رسیدن به آن ها طراحی کنید.
خیلی وقتها بهتر است با هدف نهایی شروع کنید و به عقب برگردید. مثلاً اگر هدفتان این است که ۵۰۰۰ مشتری بالقوه تولید کنید، حالا هدف قابلشمارشی دارید که می توانید با سوالاتی مثل این ها به سمت آن بروید:
- چطور باید لیست این مشتری ها را تولید کنم؟
- برای کنترل آن ها به چه سیستم هایی نیاز دارم؟
- چطور باید آن ها را به مشتری بالفعل تبدیل کنم؟
- این محصول یا خدمات را چطور باید به مشتری برسانم؟
این ها فقط تعداد کمی سوال هستند که می توانند کمکتان کنند. مهمترین مسئله ای که باید به خاطر داشته باشید این است که اهدافی قابل دسترسی تعیین کنید و برای رسیدن به آن اهداف باید راه هایی در نظر بگیرید.
۵. زیربنا را بسازید:
پیدا کردن فروشندگان و تولیدکنندگان مناسب، مرحله ای بسیار وقت گیر است. قرارداد بستن و کنار آمدن با آن ها هم نیازمند زمان است، اما باعث می شود کارتان را درست شروع کنید. خیلی مهم است که نقش هرکس را در کار به خوبی مشخص کرده و برای همه توضیح دهید؛ زیرا این مسئله نقش بسیار مهمی در موفقیت و شکست کارتان خواهد داشت.
۶. درآمد:
درمورد درآمد، دو استراتژی کلی وجود دارد.
- آنتونی رابینز می گوید: «جایی که فکر به کار می افتد، انرژی جریان دارد.» ذات این فرایند فکری زمانی است که می خواهید علاقه تان را دنبال کنید. اگر بخواهید خودتان را بین دو کار تقسیم کنید، خیلی از فرصت ها را از دست خواهید داد. فلسفه او این است که بلند شوید و آن را به مرحل عمل برسانید.
- استراتژی دیگر این است که صبر کنید تا درآمد کار جدیدتان به اندازه نصف حقوق کنونیتان شود. فلسفه آن این است که اگر بتوانید درآمدتان را با اینکه فقط به صورت نیمه وقت در آن فعالیت دارید، به نصف حقوقتان برسانید، اگر کار جدیدتان را تمام وقت کنید، خواهید توانست درآمدتان را دو برابر کنید.
این استراتژی دوم خطر کمتری دارد، زیرا داشتن یک حقوق باعث می شود بتوانید اهدافتان را سریع تر اجرا کنید؛ اما ممکن است در حین راه، بعضی فرصت ها را از دست بدهید.
۷. چشم انداز:
داشتن نگرش درست، تفاوت بسیاری در کارتان ایجاد خواهد کرد. نباید هیچ موقعیتی را مشکل یا شکست ببینید. دلیل آن این است که هر اتفاقی هم که بیفتد، یا می توانید دوباره شروع کنید و یا فردا با اطلاعات بیشتر شروع کنید.
شکست برای همه اتفاق می افتد؛ حتی برای سرمایه داران بزرگ. رمز کار این است که وقتی شکستی اتفاق افتاد، همه تمرکزتان را روی شکست محدود نکنید، بلکه به قسمت هایی از کارتان نگاه کنید که موفق شده اید.
گاهی اوقات نیروی بازار، دلیل شکست یا موفقیت یک کار میشود؛ اما خیلی از کارها و بیزنس های جدید هم بخاطر موانع درونی صاحب آن شکست می خورند تا موانع خارجی. خیلی از این، به نگرش شما بستگی دارد. بیشتر صاحبین مشاغل، بخاطر نداشتن منابع شکست نمی خورند، بلکه بخاطر نداشتن نگرش درست.
سخن آخر
در آخر باید بگوییم که شروع یک بیزنس جدید برای خودتان نیاز به جرات و شجاعت دارد، اما می تواند یکی از پرفایده ترین فعالیت هایی باشد که تا به حال انجام داده اید. درست است که خطرات و مشکلاتی نیز با آن همراه است، اما زندگی همین است. مهم ترین چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که برنامه ریزی کنید، وارد عمل شوید و هیچوقت به شکست به عنوان شکست نگاه نکرده و دیدگاه خوبی به رشد، پیشرفت و شکوفایی کارتان داشته باشید.
ثبت ديدگاه