در روزهای گذشته، خبر قتل بابک خرمدین و خواهر و شوهر خواهرش به دست پدر و مادرش شوک بزرگی بر جامعه وارد کرد. این اتفاق باور ما را در حوزه های مختلف به چالش کشیده است.
اولین چالش این است که او توسط پدر و مادرش به قتل رسیده. پدر و مادری که اگر در خیابان آن ها را می دیدید، فکر می کردید که چقدر شبیه پدربزرگ و مادربزرگ های مهربان و دوست داشتنی هستند و احتمالا لبخندی تحویلشان می دادید. باور کردن اینکه پدر یا مادری که در باور جامعه نماد امنیت و آرامشند، دست به چنین کاری بزنند، سخت است. همانطور که سخت است بپذیریم پزشک جان انسانها را نجات ندهد، پلیس دزدی کند یا هرج و مرج ایجاد کند و … پذیرفتن پارادوکس والد بودن و آسیب رساندن به فرزند هم سخت است. اما یادمان باشد که نقش افراد لزوما با رفتاری که از آنها دیده می شود، یکسان نیست.
پارادوکس دیگری هم در این اتفاق وجود دارد: پدر و مادری برای اعتراض به بی اخلاقی فرزندانشان مرتکب بدترین بی اخلاقی ممکن می شوند. بی اخلاقی که دوبار در گذشته تکرار شده است. چه می شود که فردی انقدر خودش را قبول دارد و به خودش مجوز می دهد که اخلاق مدار بودن یا نبودن سایرین را یک تنه تشخیص دهد و بر اساس تشخیص خودش حکم به قتل بدهد و آن را اجرا کند؟ این همان خودشیفتگیست. باور به اینکه من تافته جدا بافته هستم. دانای کلم. بقیه نمیفهمند و من میفهمم.
پارادوکس بعدی تطابق نداشتن ویژگی های اجتماعی و فرهنگی قاتلین با آنچه که ما از یک قاتل انتظار داریم است. قتل یعنی خشونت و خشم بسیار زیاد که به عمل تبدیل میشود. خشمی که در این خانواده به نظر می رسد ریشه دارد. وقتی بدون عذاب وجدان سه نفر را میکشی، تکه تکه میکنی و بعد بر میگردی به زندگی و آب از آب تکان نمیخورد احتمالا نشانه های اختلال شخصیت ضد اجتماعی نمود پیدا کرده است. شخصی که بدون احساس گناه دست به آسیب رساندن به سایرین می کند. عادت داریم که فکر کنیم افراد دچار اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اراذل و اوباشی هستند که در خیابان قمه می کشند و دزدی می کنند؛ اما این اختلال میتواند در زن و مرد مسنی که کت و شلوار و لباس آراسته می پوشند و ظاهر موجه و آرامی دارند هم دیده شود.
مورد دیگری هم هست. مادری که آنقدر وابسته به همسر است که حتی در کشتن فرزندانش هم از او تبعیت می کند و برای توجیه این وابستگی می گوید که فرزندانم من را آزار می دادند، وقتی چنین اتفاقاتی رخ می دهد، عموماً یک فرد با علائم خودشیفتگی تصمیم گیرنده و غالب است و فرد دیگری که وابسته و بی اراده است و پیرو و گوش به فرمان است. به نظر می رسد اختلال شخصیت در این دو نفر موج می زند.
مرگ دلخراش بابک خرمدین ساختار خیلی از باورهای ما را به چالش کشید و باعث شد فکر کنیم که هر انسانی می تواند چقدر پیچیده باشد.
ثبت ديدگاه