خانواده یکی از مهمترین پیوندهای بشر در طول سال های زندگی می باشد که از تقدس و ارزش بالایی برخوردار است. یکی از اهداف عمده خانواده داشتن فرزند و کمک به رشد و تعالی آن است، یکی از نیازهای طبیعی و سرشتی که در وجود هر انسانی به ودیعه گذاشته شده است، تولید مثل و داشتن فرزند است. نسل انسان ها تنها با باروری حفظ می گردد و شاید بتوان گفت عمیق ترین خواسته هر فرد در زندگی، اطمینان از حفظ نسل و آثار او، از طریق فرزندانش می باشد؛ و به همین میزان ناباروری می تواند بدترین اتفاق زندگی یک فرد باشد…
آرزوی حفظ بقاء
تمایل به داشتن فرزند نه تنها به دلیل دوست داشتنی و مطلوب بودن بچه ها، در انسان قوت می یابد، بلکه آرزوی حفظ بقاء و به جا گذاشتن یادگاری ارزشمند، همواره ذهن انسان را به خود مشغول داشته است. از طرف دیگر، از گذشته تاکنون در جوامع مختلف، بچه دار شدن و فرزندپروری، به طور سنتی یکی از برجسته ترین مشخصه های نقش جنسیتی زنانه به شمار آمده است و از این رو، به تبع این نقش، ناباروری به طور سنتی، مشکلی زنانه تلقی گردیده است. بنابراین، می توان انتظار داشت که زوجین نابارور با مشکلات روانی و اجتماعی مختلفی درگیر باشند.
بحران زندگی زناشویی
به عقیده پژوهشگران بارور نشدن، به عنوان یکی از بحران های زندگی زناشویی زوجین تلقی می شود و استرس زیادی بر زوج های نابارور وارد می کند، و می تواند از راه های مختلف سلامت روانی آن ها را تهدید نموده و باعث اختلال در کیفیت زندگی زناشویی و کاهش صمیمیت و ترس از پایان رابطه زناشویی، درماندگی و گاهی تظاهرات بالینی و سایر اختلالات روانی شود.
پژوهش ها نشان داده اند که تجربه استرس زای ناباروری با طیف گسترده آسیب های روانشناختی، از جمله کاهش سطوح عزت نفس، افزایش سطح استرس، تنش، اضطراب، افسردگی، عصبانیت، احساس حقارت، احساس ناکارآمدی، اختلال کارکرد جنسی و مشکلات زناشویی ارتباط دارد.
تأثیرات روانشناختی
تأثیر روانشناختی بارور نشدن بر زندگی زناشویی زوجین نابارور اغلب با کشمکش ها و درگیری های خانوادگی همراه است. در پژوهش های متعددی افراد نابارور نارضایتی بیشتری را نسبت به خود و ازدواجشان اظهار کرده اند. در مطالعات متعددی مشخص گردید که با افزایش طول دوره نازایی میزان افسردگی و استرس افزایش می یابد و دیدگاه منفی تری نسبت به ازدواجشان پیدا می کنند.
در مطالعاتی مشکلات روانی زنان ناباروری که تحت درمان ناباروری قرار گرفته اند یا با شکست در درمان مواجه شده اند، بررسی گردید. نتایج این مطالعات نشان داد که یک سوم زنان مبتلا به نازایی از نظر سلامت روانی دچار مشکل بودند و در ۱۰ درصد آنان درجاتی از افسردگی متوسط تا شدید وجود داشت.
ناباروری و درمان آن به عنوان یک بحران در زندگی مشترک و تداخل در نقش و هویت والدین، نه تنها مشکلات روانشناختی را به وجود می آورد، بلکه می تواند به عنوان یک ضربه پرقدرت علیه روابط بین زوجین و استحکام خانواده عمل کند. علاوه بر این، استرس ناباروری مجموعه از نشانه ها است که به دنبال ابتلاء به ناباروری در افراد بروز می کند و مشابه بسیاری از علائم اختلالات ناشی از استرس پس از حادثه می باشد و به ویژه در افکار و احساسات مربوط به ناباروری و تلاش برای رهایی از این افکار و احساسات صدق می کند. مشکلات خواب، کار، روابط (به ویژه روابط زناشویی)، حساسیت دردناک نسبت به هر گونه محرک محیطی مربوط به تولید مثل نیز افرادی که از ناباروری رنج می برند مشاهده می شود.
پاسخ های روانی منفی
زوج های نابارور، اغلب ناباروری را به عنوان استرس زا ترین حادثه زندگی خود دانسته و دوره های مکرر و متوالی درمان را به عنوان دوره های بحران توصیف می کنند، و مطالعات متعددی حکایت از پاسخ های روانی منفی مانند: اضطراب، افسردگی، عدم احساس کنترل، احساس گناه، مشکلات جنسی و عدم اعتماد به نفس در زوجین نابارور می باشد، که این هیجانات منفی و استرس ناشی از ناباروری حتی می تواند موجبات قطع درمان را فراهم کرده و یا نتایج درمان را تحت تأثیر قرار دهد.
ناباروری دقیقا چیست؟
ناباروری به ناتوانی زوج ها در آبستن شدن بعد از یک سال رابطهی جنسی منظم بدون استفاده از وسایل پیشگیری با در نظر گرفتن جنس و سن گفته میشود. نرخ بارور نشدن در ۳۰ سال اخیر ۱۰ درصد افزایش یافته است و این میتواند نتیجه عوامل متعددی مثل به تأخیر انداختن بارداری، استفاده از وسایل پیشگیری و افزایش شیوع بیماریهای انتقالی جنسی باشد. اما برخی از محققان با این عقیده که استفاده از وسایل پیشگیری یکی از علل عمده ناباروری است مخالفند.
ناباروری اولیه و ثانویه
درمانگرها بین ناباروری اولیه و ثانویه، تمایز قائل میشوند:
- ناباروری اولیه به ناباروری ای اشاره دارد که زوجها هیچ گاه قادر به آوردن بچه نبودهاند.
- ولی در ناباروری ثانویه زوج ها قبلاً قادر به آوردن بچه و یا بچههایی بوده اند اما اکنون قادر به باروری نیستند.
باروری ثانویه را میتوان کاهش باروری تعریف کرد. اگر کاهش باروری مربوط به هر دو شریک باشد، با احتمال بیشتر به ناباروری منجر میشود، در صورتی که اگر به یکی از زوج ها مربوط باشد فقط گاهی به ناباروری منجر می شود. تحقیقات نشان می دهند که خیلی از زوج هایی که برای درمان بارور نشدن مراجعه میکنند اغلب کاهش (کم توانی) در باروری دارند و ممکن است بدون درمان آبستن شوند.
واکنشهای احساسی
حدود ۲۵ سال پیش این اعتقاد وجود داشت که عوامل عاطفی بیش از ۴۰ تا ۵۰ درصد بارور نشدن را تبیین میکند. بنابراین زوجهای نابارور متقاعد شده بودن که خصوصیات شخصیتی آنها باعث این عدم توانایی شده است، در حالی که مطالعات اخیر نشان دادهاند که فقط ۵ درصد موارد ناباروری به عوامل روانی مرتبط است. در طی ۱۵ سال اخیر درک ما از تأثیرات عاطفی ناباروری افراد نابارور گسترش قابل ملاحظهای پیدا کرده است. تحقیقات نشان میدهند که ناباروری با واکنشهای احساسی مثل افسردگی، اضطراب، احساس گناه، کنارهگیری اجتماعی و کاهش عزت نفس در زنان و مردان مرتبط است.
تاثیر استرس
استرس بارور نشدن به سطح استرسی که زوجها دریافت میکنند اشاره دارد. استرس به عنوان واکنش به یک رویداد استرس زا و یا استرسوری مثل ناباروری تعریف میشود. وقتی که فرد به وسیلهی استرس برانگیخته می شود غده هیپوفیز مقدار زیادی پرولاکتین تولید می کند و سطوح افزایش یافته پرولاکتین سبب اختلال در تخمک گذاری میگردد. استرس زیاد حتی ممکن است به توقف کامل چرخه قاعدهگی بینجامد، و این حالت اغلب در زنان دوندهی ماراتون دیده میشود که دچار یائسگی دوندگان میشوند.
در موارد ضعیفتر استرس ممکن است منجر به عدم نظم در سیکل قاعدگی شود. همچنین استرس تعداد اسپرمها و مقدار لیبیدو را کاهش میدهد که در نتیجهی آن تعداد آمیزش جنسی و احتمال ناباروری کاهش پیدا می کند. براساس شواهد موجود، عوامل روانی میتوانند در نتایج برخی از درمانهای ناباروری نقش داشته باشند. برای مثال تأخیر و یا عدم تخمک گذاری به علت استرس میتواند در نتیجهی درمان ناباروری اثر داشته باشد.
نتیجه گیری
تجربهی بارور نشدن تجربه دردناکی است، که باور و ادراک فرد را از کنترل پدیده ی مورد نظر به چالش فرا میخواند. به این صورت که ممکن است افراد نابارور به این نتیجه برسند که هیچ گونه کنترلی بر ناباروری خود ندارند و این خود میتواند میزان همکاری آن ها را در درمان به حداقل برساند. ناباروری یک بحران توسعه یافته است که میتواند تهدیدی برای اهداف آینده زوجها باشد.
ثبت ديدگاه