حجم عمده ای از کتب منتشره در زمینه ی روانشناسی برای عموم مردم، به طور اغراق آمیزی در جهت کسب بیشترین بازار، در وعده های خود مبالغه می کنند و در ادعای ارائه ی راز خوشبختی، ثروتمند شدن، سلامت همیشگی، موفقیت نامحدود و خیلی امور دیگر امساک نمی ورزند.
مضرات این کتاب ها
چنین کتبی، نه تنها در ارتقای سلامت روانی جامعه نقشی ندارند، بلکه از یک سو، با شعله ور ساختن تمایلات نارسیسیتیک خوانندگان، مشکلات هیجانی و رفتاری را در بلند مدت تشدید می کنند و از سوی دیگر، به سبب فقدان پشتوانه های پژوهشی، فرآیند نهادینه سازی علم را در جامعه مختل می سازند.
سطحی نگری، عوام فریبی و اهداف خیالی، سه مشخصه ی عمده ی چنین کتاب هایی است که به وضوح در قالب پیام هایی همچون، ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی کنید، خود را خوشبخت مجسم کنید، شما می توانید فرد بی نظیری شوید و به هر چه می خواهید با یک تصویر ذهنی درخشان برسید، متجلی است.
تشدید دل مشغولی های نارسیسیتیک
یکی از آفت های عمدهی چنین مفاهیمی، تشدید دل مشغولی های نارسیسیتیک، همچون احساس بی همتا بودن، خود بزرگ بینی و غرق شدن در تخیلات و اهداف خیالی است که نه تنها از خوانندگان خود و یا شرکت کنندگان در چنین کلاس هایی ابر انسان نساخته است، بلکه خطر دوری از اهداف واقع بینانه و غرق شدن در اوهام موفق شدن را همراه دارد و این، جز به خود باختگی نمی انجامد.
نهادینه شدن علم در جامعه، زمانی محقق می شود که مردم دامنه و عمق انتظار از علم را درک کرده و تسلیم شدن در برابر یافته های علمی را در چارچوب ماهیت جزئی، نسبی و موقتی گزاره های علمی یاد گرفته باشند و بدانند برای پاسخ به چه پرسش ها و حل چه مشکلاتی و با چه حدی از انتظار، باید به سراغ علم و اهل آن بروند.
(منبع: قسمتی از پیشگفتار کتاب “سبکها و مهارتهای ارتباطی”؛ نوشته: دکتر نیما قربانی؛ انتشارات: بینش نو)
ثبت ديدگاه