دلیل دروغ گفتن والدین

دروغ گفتن والدین دلایل مختلفی دارد. یکی از تله ‌های تربیتی که والدین در آن می ‌افتند، دروغ گفتن برای ترساندن بچه ‌هاست. شاید شما هم برای این ‌که فرزندتان، کاری را که از آن سرپیچی کرده، انجام دهد، به دروغ، محلی ترسناک را برایش توصیف کنید که همه بچه‌ های بد و حرف ‌گوش ‌نکن به آن‌جا می ‌روند. بعد، تهدید کنید که اگر آن کار را انجام ندهد، او را به آن مکان می‌فرستید. این موضوع، ذهن کودک شما را پر از ترس می ‌کند و باعث می ‌شود تا مدت ‌های طولانی، از نزدیک شدن به بعضی مکان ‌ها یا آدم‌ های خاص، واهمه داشته باشد.

مادری را در نظر بگیرید که مجبور است سر کار برود و چون نمی‌ خواهد دختر خواب ‌آلودش، صبح زود و قبل از رسیدن به خانه مادربزرگ، یک گریه و زاری درست و حسابی راه بیندازد، به او می ‌گوید: «اگر همین حالا ساکت نشی، می‌ گم آقا پلیسه بیاد و ببردت زندان»! واضح است که از آن به بعد، دختر او، از تمام پلیس ‌های شهر می ‌ترسد.


مقاله مرتبط: ریشه های دروغگویی

مقاله مرتبط: روانشناسی دروغ و انواع دروغ

مقاله مرتبط: روان شناسی دروغ


انواع دروغ گفتن والدین

دروغ‌ های مصلحتیی یکی از انواع دروغ گفتن والدین است؛ دروغ مصلحتی ممکن است گاهی به یاری ‌تان بیایند و ترساندن کودک، به شما کمک کند تا او، حرف‌ شنوی بیش ‌تری داشته باشد، اما توصیه همیشگی کارشناسان تربیت کودک این است که با کودک ‌تان صادق باشید. به‌عنوان مثال، این مادر می‌ توانست به دخترش بگوید: می ‌فهمم که دلت نمی ‌خواهد صبح زود بیدار شوی و تا خونه مادربزرگ، توی اتوبوس سرپا بایستی، من هم دوست ندارم سر کار بروم، اما مجبورم و چاره دیگری ندارم. این روش باعث می ‌شود او، احساس بهتری درباره صبح زود بیدار شدن و… داشته باشد.

ما بار‌ها به عناوین مختلف به فرزندان مان دروغ گفته ‌ایم بدون آنکه متوجه دروغ خود باشیم. مثلاً «دیگه هیچ‌ وقت برات چیزی نمی‌ خرم»، «آمپول که اصلاً درد نداره»، «هیچ‌ وقت نمی گذارم اتفاقی برات بیفته»، «پارک تعطیله»، «اگه نیای من می ‌رم» و موارد دیگری که از نگاه ما والدین جنبه تربیتی دارد، ولی کودک را در یک فضای دوگانگی رها می ‌کند. او در دنیای خودش مدام از ما می ‌شنود نباید دروغ بگوید، ولی والدینش به او دروغ می‌ گویند. آمپول درد دارد، ولی مادرش یا پدرش به دروغ به او می ‌گویند درد ندارد. کودک از رفتار والدینش راستی و دروغ را درک می ‌کند. پس ما والدین بیش از آنکه با گفتارمان روی بچه ‌ها تأثیر بگذاریم، با رفتار و کلام خود الگوی تربیتی فرزندان مان هستیم.

بررسی آسیب دروغ گفتن والدین

زمانی که والدین به فرزندان‌ شان دروغ می گویند، به ‌شدت به آنها آسیب می ‌رسانند. هنگامی که یک کودک حقیقت را می ‌داند و والدینش با این دانش او مخالفت می‌ کنند، فرزندشان را دچار تردید می ‌کنند. واقعیت این است که کودکان سالم به مرور یاد می ‌گیرند که حس درونی و عاطفی خود را باور کنند، در این میان اغلب والدین‌ آنها را تشویق می‌ کنند. این تشویق به کودک یاد می دهد که منبع قابل ‌اعتمادی از اطلاعات دقیق برای حقیقت باشد. اما زمانی که به یک کودک گفته می‌ شود حقیقتی که در درون او وجود دارد، دروغ است، شک و تردید خود را به جهان بیرونی تعمیم می ‌دهد.

در واقع کودکان در پاسخ به تضادی که برای آنها ایجاد می ‌شود، دچار بی‌ اعتمادی به خود و به جهان اطراف خود می ‌شوند. درحالی که داشتن توانایی به ‌منظور اطمینان به خود یک سازه برای شخصیت سالم است. محققان دانشگاه MIT دریافتند کودکان درحقیقت می‌توانند دروغ گفتن والدین را درک کنند و این موضوع باعث می‌ شود آنها به افرادی که حامیان آنها هستند، بی ‌اعتماد شوند. گاهی اوقات والدین برای محافظت از کودکان‌ شان به آنها دروغ می‌ گویند اما حقیقت این است که آنها باید قبول کنند که نمی ‌توانند با دروغ گفتن کودکان ‌شان را از خطرات احتمالی برهانند، این استراتژی نه ‌تنها تاثیری در محافظت از آنها ندارد بلکه نتیجه عکس داشته و کودکان دائما از خود می ‌پرسند که چرا یک پدر و مادر دروغگو دارند؟

راه حلی برای جلوگیری از دروغ گفتن والدین

والدین می‌توانند بدون تمرکز روی جزئیات ناخوشایند، در مورد اتفاقات بد حقیقت را بگویند. یک حرکت خشونت ‌آمیز را به صورت یک رفتار مشکل ‌ساز توضیح دهید. لازم نیست در مورد انسانی که در این حادثه آسیب دیده یا شرح دقیق یک تجاوز وحشیانه توضیح دهید. وقتی پدر و مادر مریض شده‌، کارشان را از دست داده‌اند یا از موضوعی رنج می‌ برند، کودکان می ‌فهمند. برای والدین راحت‌ تر است که شرایط پیش آمده را به نحوی که فرزند متوجه شود توضیح بدهند تا بتوانند راجع به آن حرف بزنند و مشکلات را هضم کنند. اگر کودکان خودشان حدس بزنند، گاهی اوقات افکارشان خیلی بدتر از واقعیتی است که با آن دست و پنجه نرم می‌ کنید.و می تواند منجر به بی اعتمادی شود.

یکی از مشهورترین تست های روانشناسی با نام تست مارشمالو که در دهه ۶۰ میلادی انجام شد. والتر میشل مبتکر این تست تعدادی کودک را به اتاقی که روی میز آن شیرینی مارشمالو قرار داشت دعوت کرده و به بچه ها می گوید: می توانند این مارشمالو را بردارند و بخورند اما اگر ۱۵ دقیقه صبر کنند و به کلوچه دست نزنند علاوه بر کلوچه روی میز یک کلوچه دیگر هم جایزه می گیرند. میشل سعی داشت اثبات کند بچه هایی که تحمل داشته و ۱۵ دقیقه را طی می کنند در آینده نیز انسان هایی موفق و با اراده هستند و حتی در ازدواج نیز عملکرد بهتری دارند اما سال ها بعد محققان دانشگاه روچستر در آمریکا طی یک آزمایش جدید گروه هایی از بچه های ۳ تا ۵ ساله را در تست مارشمالو وارد کردند اما به تعدادی از آنها پس از ۱۵ دقیقه هیچ پاداشی ندادند (و البته کلوچه های روی میز هم که توسط گروه بی تحمل ها! خورده شده بود) و بدین ترتیب آنهایی که ۱۵ دقیقه به امید دریافت جایزه مانده بودند دست خالی از تست خارج شدند. این گروه چند روز بعد مجددا در تست مارشمالو قرار داده شدند؛ آنها این بار کلوچه روی میز را برداشتند و خوردند زیرا “اعتماد ی ” به حرف آزمایش گر (که اگر نخورید، یکی دیگر به شما می دهیم) نداشتند.


مقاله مرتبط: دروغگویی کودکان و روش های اصلاح آن


دروغ به عنوان یک تجربه بد می تواند اعتماد را از میان ببرد. والدینی که با نوجوان و جوان خود دچار مشکل عدم ارتباط و اعتماد هستند در واقع آن ‌ها در زمان کودکی درست زمانی که شخصیت کودک شان در حال شکل‌گیری بوده است با عدم صداقت و راستی پایه‌ های بی ‌اعتمادی را بین خود و فرزندشان بنا کرده ‌اند. والدین تصور می‌کنند کودک شان همیشه در همین سن می‌ماند غافل از اینکه کودک شان در کنار آن‌ ها و با الگوبرداری از آن‌ ها در حال رشد است و این کودک در آینده به جوانی تبدیل می‌ شود که دیگر به آن‌ ها هیچ اعتمادی نخواهد داشت.

مرکز روانشناسی اکسیر شهرک غرب