اعتیاد به مواد مخدر و اخیرا اعتیاد به مواد محرک و مواد صنعتی که تغییر دهنده خلق وخو و رفتار هستند، یکی از بارزترین آسیب های روانی اجتماعی است که به راحتی می تواند بنیان زندگی فردی و خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه را از بین برده و پویایی و فعالیت انسان ها و نیروی کار و انگیزه و علایق افراد را به مخاطره اندازد و امکانات مادی و معنوی افراد و جوامع را صرف ارائه خدمات به این افراد و بازپروری آن ها کند.

اعتیاد به مواد مخدر

عوامل دخیل

اعتیاد به طور غیر مستقیم، باعث از دست دادن نیروی انسانی آن جامعه نیز می شود. سوء مصرف مواد و وابستگی و اعتیاد به آن، اختلال پیچیده ای است که با علل و آثار زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی همراه است.

عوامل دخیل در شروع و ادامه و عود در اختلال سوء مصرف مواد بسیار متنوع است و عوامل گوناگون فردی، خانوادگی و اجتماعی را شامل می شود. پیش زمینه های اعتیاد در معتادان، شامل خصوصیات شخصیتی، روابط خانوادگی، شیوه زندگی، عقاید و کژکاری در تنظیم شناختی و هیجانی است که به طور معناداری، متفاوت از افراد سالم است.

با توجه به افزایش خطر خودکشی در افراد معتاد و عقاید غیرمنطقی در مورد آن ها و نیز پایین بودن کیفیت زندگی، لزوم توجه جدی به پیشگیری از اعتیاد حایز اهمیت است.

از مهم ترین مداخلات برای اختلالات سوءمصرف مواد مداخلات دارویی، روانشناختی و اجتماعی است. یکی از اهداف اصلی درمان های رویکرد شناختی ــ رفتاری، کمک به افراد معتاد در حفظ و نگهداری دوران ترک و عدم بازگشت دوباره به اعتیاد است.

ویژگی های باورهای غیرمنطقی

در بررسی های بسیاری، اثر بخشی گروه درمانی های رویکرد شناختی رفتاری برای افراد معتاد مورد تأیید قرار گرفته است. باورهای غیر منطقی دو ویژگی دارند:

  1. توقعات خشک و تعصب آمیزی هستند که معمولاً با کلمات باید و حتما بیان می شوند.
  2. فلسفه های خود آشفته ساز، که معمولاً حاصل این توقعات هستند و انتساب های نامعقول و بیش از حد تعمیم یافته ایجاد می کنند.

تداوم اختلال سوءمصرف مواد

فرض اساسی نظریه های شناختی این است که افکار ناکارآمد در نحوه تفسیر و ارزیابی فرد از واقعیت دخیل است و همچنین پاسخ های رفتاری که از تفسیرهای خاص، ناشی می شود، در تداوم اختلال سوءمصرف مواد نقش دارند.

عقایدی مانند این که “من نمی توانم اضطراب را تحمل کنم” می تواند این عقیده را که “من باید برای تسکین خود، مواد مصرف کنم” را تحریک کند. نقش نگرش به مواد مخدر ، آن قدر از اهمیت برخوردار است که ممکن است فکر و نوع نگرش افراد معتاد، آن ها را به سوی مصرف مجدد مواد سوق دهد یا آن ها را برای همیشه از مواد دور سازد.

نوع نگرش افراد معتاد نسبت به مواد مخدر ، نوعی تفکر است که احتمال دارد منطقی یا غیرمنطقی باشد و اغلب ماهیتی خودکار، ناهشیار و دائمی دارد و به راحتی نمی توان این نگرش را تغییر داد. با این حال، یکی از شیوه هایی که به معتاد کمک می کند تا به شناخت خود دست یابد، بررسی نوع نگرش و ایجاد نگرش منفی نسبت به اعتیاد است.

گروه درمانی شناختی ــ رفتاری می تواند به عنوان یک درمان روانشناختی، برای تغییر باورهای غیر منطقی و کیفیت زندگی افراد وابسته به مواد، مورد نظر قرار گیرد.

 

دستجانی، فراهانی؛ رحمانی، محمدعلی؛ تیزدست، طاهر. (۱۳۹۲). اثربخشی گروه درمانی شناختی ــ رفتاری بر باورهای غیرمنطقی و کیفیت زندگی افراد وابسته به آمفتامین. فصل نامه اعتیاد پژوهی سوء مصرف مواد. شماره ۲۸.

الهه عبدالرحمانی ــ مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی اکسیر

مرکز روانشناسی اکسیر شهرک غرب