داد و ستد با کودکان
شرکت های تجاری شوق داشتن اسباب بازی های گران قیمت را به صورت وسوسه انگیزی از طریق رسانه ها در بچه ها ایجاد می کنند. به طوری که بچه شیفته و فریفته ی آن ها می شود و شروع به بهانه گیری کرده و سرانجام پدر یا مادر را مجبور به خرید اسباب بازی می کند. پس از این که کودک اسباب بازی خود را به دست آورد تازه پدر و مادر احساس می کنند که از نظر مالی تحت فشار قرار گرفته اند و حتی خود را سرزنش می کنند که چرا اسیر خودخواهی فرزندشان شده اند. ممکن است برای عده ای این سوال پیش آید که ما چرا باید به درخواست های فرزندان مان پاسخ منفی بدهیم و چرا نبایستی اجازه دهیم از هدایای والدینشان لذت ببرند؟ در پاسخ باید گفت که لزومی ندارد که کودک به همه ی آرزوهایش برسد.
ایجاد روحیه ی قدرشناسی
روحیه ی قدرشناسی از آن کسی است که با محرومیت آشنا باشد. در کودکی که استحقاق به دست آوردن برخی چیزها را ندارد اما چون می داند بلافاصله با مطرح کردن نیازش بدون زحمت به آن می رسد، قدرشناسی شکل نخواهد گرفت. انسان هنگامی از غذا لذت می برد که واقعا به آن نیاز داشته باشد و اگر چنین احتیاجی نباشد از آن لذت نخواهد برد. برای فردی که به شدت تشنه است یک لیوان آب از طلا هم با ارزش تر است. اگر فرزندمان برای خواستن چیزی که از ما می خواهد تلاش نکند، او با گرفتن آن شیء لذتی نخواهد برد. اگر قبل از این که بتواند راه برود برایش سه چرخه بخریم و یا قبل از این که ارزش پول را بداند یک انگشتر الماس به او هدیه دهیم، او از دریافت این هدایا لذت چندانی نخواهد برد و قدردانی هم نخواهد کرد. این بچه هرگز شانس آن را نخواهد داشت تا آرزوی چیزی را کرده و شب ها خواب آن را ببیند و در هنگام روز نقشه ی به دست آوردن آن را بکشد. بنابراین اجازه دهید فرزندتان طعم این محرومیت موقت را بچشد زیرا هم یک تجربه است و هم هزینه ی کمتری برایتان دارد. رابطه ی خودتان و فرزندتان را به یک رابطه ی داد و ستد با کودکان تبدیل نکنید. در پائین به دو نمونه از مواردی که رابطه ی والد و فرزندی را به رابطه ی داد و ستدی تبدیل می کند، اشاره می کنیم.
مقاله مرتبط: «هرگز» های تربیتی
عوامل ایجاد کننده رابطه داد و ستد با کودکان
رشوه ها
استدلال (اگر – آن وقت) نوعی از برخورد است که در آن به طور آشکار به کودک گفته می شود که اگر کاری را انجام بدهد یا ندهد به او پاداش خواهند داد. “اگر با بردار کوچکت خوب باشی، آن وقت تو را به سینما خواهم برد”، “اگر بسترت را خیس نکنی، آن وقت من هم در عید یک دوچرخه برایت خواهم خرید”. این طرز برخورد ممکن است گاهی کودک را برای رسیدن به اهداف فوری و کوتاه مدت تحریک کند اما به ندرت اتفاق می افتد که این نوع برخورد، کودک را به سوی تلاش های پیگیر و طولانی مدت سوق دهد. گفتار ما به او می فهماند که ما به توانایی او برای تغییر یافتن و بهتر شدن شک داریم. “اگر تو دیگر بسترت را خیس نکنی”، یعنی این که ما گمان می کنیم که تو بتوانی بسترت را خیس کنی.
وعده ها
به کودکان نه باید وعده داد و نه باید از آن ها وعده گرفت. به این دلیل که روابط ما با فرزندان مان بایستی براساس اطمینان باشد. وقتی پدر و مادری برای تایید گفته ی خود مجبور است وعده بدهد، یعنی دارد اقرار می کند که گفته (وعده ی داده نشده اش) اعتبار ندارد. وعده ها باعث می شوند توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیایند. وقتی به کودک وعده داده می شود که او را به باغ وحش ببرند، او این وعده را یک تعهد به حساب می آورد و فکر می کند که براساس این تعهد در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیدا خواهد کرد و نه او مریض خواهد شد. و از آن جا که زندگی سرشار از حوادث غیرمنتظره است، کودکان احساس خواهند کرد که به آن ها خیانت شده و متقاعد خواهند شد که به والدین نمی توان اعتماد کرد.
ثبت ديدگاه