نظر ویل دورانت درباره ی تربیت موثر کودک
ویل دورانت، فیلسوف و نویسنده ی مشهور که کتاب زیبا و خواندنی «لذات فلسفه» از اوست، در بخشی از این کتاب ارزشمند، به تجربه ی خود در تربیت فرزندش «اثل» پرداخته است که مطالعه ی آن برای همه ی والدین به خصوص والدین کودکان مبتلا به بیش فعالی خالی از فایده نیست.
ما از راه پیشنهاد و تلقین، درباره ی تربیت «اثل» بسیار موفق شده ایم. هنگام نهار او را با سؤال از وضع مدرسه و خوشنودی او از کلاسش مشغول می داریم. او از این توجه ما بسیار خوشحال می شود. همین کار را با درس پیانو کردیم. در راه پیشرفت او مانعی پیدا شده بود: دیگر نمی خواست تمرین کند! ما دیو نفس را در بند کردیم و از فرمان و اجبار سرباز زدیم. به جای این کار من خود پشت پیانو نشستم و شروع به تمرین کردم. پس از آن از اثل خواستم بیاید باهم برنامه ای با چهار دست اجرا کنیم. او آمد و ما باهم یک هفته تمرین کردیم. هروقت نمی خواست من خودم به تنهایی مشغول تمرین می شدم. معلم برای ما قطعات ساده ی دو نفره انتخاب می کرد و ما آن را باهم یاد می گرفتیم. درست در همان ایام بود که مرا صدا زد و گفت: «پدر جان بیا تمرین کنیم!» به زودی علاقه ی او به پیانو بازگشت و نواختن قطعات ساده شده ای از بتهوون و موتسارت و شومان و شوبرت و هندل و هایدن و باخ را آغاز کرد. ما نغمه ی این آهنگ های مشهور را با لذت خواندیم و چقدر خوشحال می شد از اینکه می دید روح مان را از نغمه و آهنگ لبریز می سازد. به تدریج به این نکته پی برد که موسیقی موهبت بزرگی است و ارزش زحمت و رنج بردن را دارد. روزی پس از آنکه قطعه ی معروف بتهوون (خداحافظی از پیانو) را نواخت گفت: « اکنون می دانم چرا این همه شیفته ی بتهوون هستید».
مقاله مرتبط: چگونه کودکی مستقل تربیت کنیم؟
نمونه ای از تربیت موثر کودک درباره آموزش شنا
از پیانو می گذریم و مثال دیگری از شنا می آوریم؛ هیچ دیده اید پدران و مادران به بچه های خود چگونه یاد می دهند از آب نترسند و آن را دوست بدارند؟ مدتی به لطف و نرمی بچه را بر سر شوق می آورند و بعد شروع می کنند به سرزنش و ملامت. بعد هم با زور او را برمی دارند و داخل آب فرو می کنند!
این نقشه گاهی موفقیت آمیز است و گاهی هم بچه چنان می ترسد که دیگر از یاد گرفتن شنا به کلی سرباز می زند. اثل هم مانند کودکان دیگر از آب می ترسید. این ترس طبیعی و سالم است و ریشه ی آن را باید در نسل های پیش از تاریخ جست و جو کرد. اولین کاری که کردیم این بود که لباس شنایی برای او خریدیم و گذاشتیم روی شن ها بازی کند. خود ما به هم آب می پاشیدیم تا عملا به او نشان دهیم آب چقدر خوب است. رفته رفته رگ غیرت او جنبید و به میل خود در آب رفت. بعد برای او کمربند نجاتی خریدیم و با خنده ای که شرمش را بریزد آن را به کمرش بستیم و او را متوجه کردیم می تواند با این کمربند تا جاهای گود استخر هم برود، بی آنکه همه ی موی سرش خیس شود. او کودکان را تماشا و حرکات آنان را تقلید می کرد، تا آن که توانست در همه ی جهات شنا کند. در پایان اولین فصل شنا اثل بی هیچ گونه اجبار و حتی بی هیچ گونه دلداری و تشویق یاد گرفت چگونه به یک ضربه ی سینه تا ده متر شنا کند. در فصل شنای بعدی اثل باز بی اجبار و به کمک تعلیمات ماهرانه ی یکی از دوستانش شنای کرال و شیرجه و زیرآبی را یاد گرفت. اکنون خود او به پدرش تعلیم می دهد و با قدرت و تنوع حرکات خود پدرش را شرم زده می کند.
فرمان دادن به کودک، حس مقاومت و جنگ جویی او را برمی انگیزد… با کودک خوش رفتاری کن تا مهر و اعتماد او را جلب کنی و در این صورت است که خواهش و پیشنهادات از امرونهیب گیراتر خواهد بود.
ثبت ديدگاه